مهدویت و آخرالزمان

مقالاتی در رابطه با مهدویت و آخرالزمان

مهدویت و آخرالزمان

مقالاتی در رابطه با مهدویت و آخرالزمان

مهدویت و آخرالزمان

با عرض سلام و احترام خدمت شما خوانندگان محترم این وبلاگ.

هدف از ایجاد این وبلاگ گردآوری مقالات و مطالبی که در رابطه با مهدویت و آخرالزمان در صفحات مختلف منتشر شده است آنهم با ذکر منبع آن مطلب می باشد .

در مدرسه علوم دینی یهودیان محافظه کار، مسئله خاخام شدن همجنس‌ گرایان زن و مرد به بحث و تبادل نظر گذاشته شد و در نهایت رأی آورد که بر این اساس هم جنس‌ گرایان می‌ توانند خاخام بشوند.


به گزارش جام نیوز، این اجازه در حالی به همجنس‌ گرایان داده شد که از سوی رهبران دینی یهودی، سالیان دراز با خاخام شدن این همجنس گرایان مخالفت می شد.

این مدرسه علوم دینی یهودی که به جنبش های یهودیان محافظه کار در اسرائیل وابسته است، اعلام نمود که از پاییز امسال ثبت نام دانش آموزان همجنس‌ گرای زن و مرد را آغاز خواهد کرد.

رئیس این مدرسه مدعی شد که این مدرسه هم به قوانین یهودیت پایبند است و هم ارزش های پلورالیستی را مورد توجه قرار می دهد.

وی افزود که این نوع نگاه، به شاخه های متنوع و مختلف دین یهودیت اشاره دارد.

گفتنی است که انتصاب خاخام های یهودی زن و دیگر تصمیمات جنبش های یهودی محافظه کار، از طرف یهودیان ارتدوکس تندرو مورد مخالفت واقع شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۵۷
Seyed Meisam Jasemi

مدیر گروه عرفان‏ های نوظهور نهاد رهبری در دانشگاه‏ ها با اشاره به اینکه نظام سرمایه‌ داری بر اساس خوی استکباری خود به رواج شیطان‌ پرستی روی آورده است، «انجیل شیطانی» را مصداقی برای مدعای خود عنوان کرد.

به گزارش جهان، شیطان‏ پرستی معاصر، با داعیه دین و معنویت به میدان آمده‏ است، این مرام بر خلاف تصوّر رایج، جذابیت‏ هایی دارد که فهم و درک آن برای کسانی که تصوّر روشنی از آموزه‏ های این آیین ندارند، بسیار دشوار است، هر چند شیطان‏ پرستی جدید به تقلید از شیطان‏ پرستی قرون وسطایی شکل گرفته و بسیاری از آموزه‏ های آن را در خود جای داده است، این جنبش، در نوع خود حرکت جدیدی است که باید با نگاه به ریشه‏ های تاریخی ـ اجتماعی آن در غرب تحلیل شود.

به همین منظور فارس با حجت‌ الاسلام والمسلمین «حمزه شریفی دوست» مدیر گروه عرفان‏ های نوظهور نهاد رهبری در دانشگاه‏ ها درخصوص نقد محتوایی «انجیل شیطانی» سلسه‌ گفت‌و‌گو هایی انجام داده است که بخشی از آن از نظر می‌ گذرد:

* به طور کلی جریانات نقد شیطان‌ پرستی امروزه در چه قالبی به فعالیت خود می‌ پردازند؟

- آن‏چه برای فهم این جریان به تحلیل و کاوش کم‏تری نیاز دارد، دو محور زیر است:

1. نمادهایی که امروزه در خدمت این مسلک قرار گرفته است.

2. ظواهر و پوشش (مد لباس و مو) که با نام این جریان شهرت یافته است.

متأسفانه در کشور ما جلسات نقد شیطان‏ پرستی هیچ‏ گاه ضابطه‏ مند و هوشمندانه برگزار نشده است، کسانی که قصد نقد این فرقه را داشته‏ اند، بیشتر به تبلیغ این جریان دامن زده‏ اند؛ نه نقد و آسیب‏ شناسی صحیح، علت این است که بیش از آن‏که به ایدئولوژی شیطان‏‏ گرایان بپردازند، به توضیح نمادها پرداخته‏ اند و از قضا این همان کاری است که شیطان‏ پرستان می‏ خواهند، توضیح نماد و تفسیر آن، توصیف است نه آسیب‏ زدایی، ناقدان این جریان (که اتفاقأ دلسوزانه این کار را کرده‏ اند) همواره در کشور ما یا به مد لباس و مو گیر داده‏ اند و یا به رمزگشایی از نمادهایی پرداخته‏ اند که اصالتاً از آن شیطان‏ پرستان نبوده است.

بسیاری از نمادهای شیطان‌ پرستان متعلق به این گروه نیست.

کسانی که قصد مبارزه با شیطان‏ پرستی از طریق نمادها را دارند، باید در باب نمادها سه نکته اساسی را مورد توجه قرار دهند، غفلت از این سه امر، ممکن است به شناخت و تحلیل ناصواب این فرقه منجر شود و یا باعث ترویج ناخواسته آیین شیطانی شوند:

اول این ‌که جریان شیطانی، بسیاری از نمادهایی را که در دیگر آیین‌ ها و مسلک‌ ها ریشه دارد، امروزه به سود خویش و در خدمت خود به کار گرفته است، بسیاری از نمادهایی که امروزه به نام شیطان‌ پرستی مشهور شده، متعلّق به جریان شیطانی نیست و آنها این نمادها را تصاحب کرده‌اند، هدف از این تردستی، اثبات ریشه‌ دار بودن آیین‌ شیطان پرستی و تثبیت آن و اعتماد ‌بخشی به یاران شیطان است.

پاره‌ای از این نمادها در تمدن‌ های باستانی مصر و یونان ریشه دارد و بعضی دیگر متعلّق به شرق است؛ چنان‌ که «آنتوان لاوی» در کتابش «کالی» و «شیوا» را که در میان هندوها و یوگی‌ ها جایگاه خاصی دارند و از خدایان هندو به‌ حساب می‏ آیند، همان شیطان معرفی می‌ کند، بعضی از نمادهای ماسون‌ ها یا کابالا نیز اکنون در خدمت این آیین قرار گرفته است.

هر چند جریان شیطانی محصول عرفان یهود و فراماسونری و نتیجه نامشروع این دو جریان است، جریان شیطانی، امروزه خود را آیینی برخوردار از سنّت‌ های منحصر به‌ فرد، نمادهای ویژه، مبانی مجزّا و در یک کلمه، یک «جریان مستقل تاریخی» معرفی می‌ کند.

نمادهای شیطانی نه ریشه واحد دارند و نه معنای واحد

دوم اینکه؛ نمادها لزوماً معنای واحد ندارند، علّت این است که فرهنگ‌ های مختلف از هم‌ دیگر تأثیر پذیرفته‌اند و اقوام و ملت‌ها، در تعامل با دیگر فرهنگ‌ ها، دست به اقتباس زده و به سود خود، تغییراتی در محصولات دیگران ـ البته به نسبت آرمان‌ ها و ارزش‌ های بومی خود ـ داده‌اند و به مرور این فرآورده جدید، نماد ارزش‌ ها و باورهای ایشان شده است؛ بنابراین نمادها نه ریشه واحد دارند و نه معنای واحد.

استفاده ابزاری از نماد شیطانی در جهت خوی استکباری

نکته سوم اینکه؛ چون نماد ابزاری قوی و نافذ است و چون برخورداری از نمادهای گویا و متنوّع، قدرتی بی‌ بدیل محسوب می‌ شود، نسبت دادن نمادهای دیگر آیین‌ ها به شیطان‌ پرستی، تلاش غیر مستقیم برای تبلیغ این مرام انحرافی و کمک ناخواسته به آن است؛ بنابراین منظور از نمادهای شیطان‏ پرستان، نمادهایی است که امروزه شیطان‌ گرایان به سود خود استخدام کرده‌اند، آنچه نباید از آن غفلت شود، این است که نمادهایی که امروزه در خدمت این جریان ضد دینی و ضد توحیدی ایفای نقش می‌ کند؛ باید برای انتساب این جریان به عقبه سیاسی خود و فهم ریشه‌ ها و مبانی استکباری آن مورد توجه قرار گیرد؛ نه استقلال دادن به این جریان و در نتیجه تبلیغ و تثبیت آن.

از سوی دیگر آن‏چه تاکنون مورد غفلت قرار گرفته، نگرش‏ های مؤسس این جریان در باب جهان‌ بینی و هستی شناسی است، «آنتوان لاوی» که شخصیت مطرح جریان شیطانی است و سهم زیادی در پی‏ ریزی این بنای ضد دینی داشته است، افکارش را در کتاب مقدس شیطان‏ پرستان مطرح کرده و تلاش دارد از حیث نرم افزاری این جریان را تقویت کرده و به مرز قبول نزدیک کند.

* شیطان‌ پرستی معاصر یا به تعبیر خود مبتلایان «شیطان‌ گرایی» چگونه شکل گرفت؟

- شیطان‏ پرستی معاصر با بحران‏ های بعد از جنگ جهانی دوم پیوند خورده‏ است، جنگ جهانی دوم شرایطی ناامید کننده ایجاد کرده بود، فریاد مبارزه و اعتراض از هر کوی و برزن بلند بود، جوانان دریافتند که نظام سرمایه‏ داری، جهان را به مرز نابودی و انهدام رسانده است، ظلم و خفقان شدید باعث شد گروهی از جوانان عصیان کنند و اعتراض خود را با ترویج هیپی‏ گری نشان دهند؛ بلکه بتوانند با طرح تفکری نو در حوزه اخلاق و امنیت اصلاح‏ گری کنند، سرانجام جوانان، به ویژه دانشجویان برخاستند و با استفاده از ظرفیت موسیقی، با شعار «سرانجام اصلاحی باید» جنبش متال را به وجود آوردند، شاید اولین گام در به انحراف کشاندن این حرکت اصلاحی، استفاده از این ابزار (موسیقی) بود.

نظام سرمایه‌ داری برای مهار بحران جنگ جهانی دوم به ترویج شیطان پرستی روی آورد

در دهه اول موسیقی متال، تقریباً تمامی اشعار و ترانه‏ های آن دارای خمیر مایه اعتراض‏ آمیز بر ضد جنگ، عشرت‏ طلبی و سلطه سیاسی بود، در این ترانه‏ ها مبارزه با مدرنیته و سلطه تجاری موج می‏زد و بخش قابل توجهی از محتوای ترانه‏ ها هم مربوط به مسائل معنوی، بیداری ضمیر انسان‏ ها و ندای درون بود.

اما گردانندگان و طراحان نظام سرمایه‏ داری بیکار نبودند، مهار بحران برای آن‏ها بسیار حیاتی بود، سرانجام با کشاندن کنسرت‏ های اعتراض به دامن شیطان‏ پرستی، توانستند از همراهی توده مردم با این جنبش جلوگیری کنند و با ترویج نمادها و پوشش‏ های شیطانی در پاره‏ ای از کنسرت‏ ها، عملاً به شناساندن این مرام به مردم کمک کنند، یقیناً خواست اولیه جوانان معترض، ترویج و گسترش شیطان‏ پرستی نبود، خواننده مشهور گروه انگلیسی «بلک سبت» یعنی «آزی آزبورن»؛ اولین کسی بود که به این ایده واکنش نشان داد، او در سال 1976 در مصاحبه‏ ای تأکید کرد: «من و بچه‏ ها هرگز دنبال تفکرات شیطانی نرفته‏ ایم... من به آفریننده‏ ام ایمان دارم، بلک سبت هرگز گروهی شیطان‏ پرست نبوده است، من از دیدن بعضی از طرفداران‏ مان که با لباس‏ های سیاه و صورتی رنگ شده و شمعی در دست در سالن کنسرت حضور پیدا می‏ کنند، واقعاً می‏ترسم... واقعاً ما آن‏گونه که آن‏ها فکر می‏ کنند نیستیم، ما فقط معترضیم».

ترویج سبک‌ های موسیقی «راک» و «متال»

اما کار از کار گذشته بود، دستان پشت صحنه توانستد با نفوذ عوامل خود به کنسرت‏ های موسیقی و به ‏دنبال آن پوشش رسانه‏ ای در تلویزیون و روزنامه‏ ها، توجه به شیطان را در کانون توجه توده مردم قرار دهند و زمینه‏ ای فراهم کنند که گروه‏ های جدید هم با تحمل این هزینه و قبول بر چسب شیطان‏ گرایی به گروه‏ های «راک» و «متال» ملحق شوند، در پی آن گروه‏ های جدید به جای این‏که به آرمان اولیه جنبش پایبند باشند، به تخلیه انرژی اعضای خود و پرداختن به محتوای شیطانی در کنسرت‏ ها سرگرم شدند، در نتیجه یکی از فراگیر‏‏ترین جنبش‏ های ضد‏ سرمایه‏ داری در غرب که در ابتدا با آرمان‏ ها‏ی انسان‏ دوستانه شروع شد، نه فقط مهار که با ایده شیطان‏ پرستی تغییر ماهیت یافت. چنین دست‏کاری در ماهیت این حرکت، چنان رسوایی بپاکرد که هوادران «متال» هم در تاریخچه آن از این لکه ننگ یاد می‏ کنند: «موسیقی «متال» به عنوان نوعی جنبش هنری ـ اجتماعی، به مانند تمام مقولات بشری، پس از گذشت مدتی کوتاه از روزهای آغازین خود بازیچه دست سودجویان شد، گویی دالانی کثیف و تو در تو که به جیب سرمایه‏ داران و ابرقدرت‏ های بزرگ ختم می‏ شود و هیچ‏ کس را توان راه‏یابی به آن نیست، مگر در جهت برآورده ساختن اهداف آنان».

از کلیسای شیطان تا معبد ست

* درخصوص جریانات مهم شیطان پرستی توضیحاتی را ارایه بفرمایید؟

- باید دانست که دو جریان اصلی در شیطان‏ پرستی حضور دارند و شیطان‏ پرستی با این دو نگرش شناخته می‏ شود؛ به عبارت دیگر امروزه شیطان‌ پرستی در قالب دو جریان و شاخه رواج دارد:

1- سِیتنیسم (Satenism): همان شیطان‌ گرایی لاوایی است و با سرکردگی «آنتوان ساندور لاوی» شناخته می‌ شود، او کلیسای شیطان را در 1966 تأسیس و خود را پاپ کلیسای شیطان معرفی کرد و در سال 1969 انجیل شیطانی را منتشر کرد.

                                                                  کلیسای شیطان

این گروه معتقدند که موجودی به نام شیطان وجود خارجی و عینی ندارد و شیطان فقط نماد هوا و هوس، آرزوها و لذت طلبی انسان است.



                                                             «آنتوان ساندور لاوی» و سِیتنیسم

2- شاخه ستیانیسم (setians): این شاخه از سوی «مایکل اکینو»، دوست «آنتوان لاوی» پایه ریزی شد، وی «معبد ست» را در سانفرانسیسکو با نگاهی متفاوت از لاوی نسبت به وجود شیطان، بنا نهاد، «مایکل آکینو» برخلاف «لاوی» قائل به وجود خارجی شیطان و قدرت شگرف شیطان در تدبیر جهان هستی بود. 



                                                                            معبد ست

«اکینو» برای تسلّط خارجی شیطان بر هستی و زمینه‌ سازی برای این تسلّط، مسیر خود را از «لاوی» جدا کرد و در مقابل «کلیسای شیطان» لاوی، «معبد ست» را تأسیس کرد.



                                                              «مایکل اکینو» و شاخه ستیانیسم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۱۷
Seyed Meisam Jasemi

به گزارش «شیعه نیوز» ، حجت الاسلام والمسلمین غلام محمد فخرالدین، صبح امروز در جمع خبرنگاران در قم با ذکر این مطلب که جنایت اخیر علیه شیعیان پاکستان، توسط گروه‌ های وهابی و تندرو در منطقه چیلاس، قلوب مسلمین را دردمند کرده است، اظهار داشت: این حادثه وحشتناک علیه شیعیان مظلوم پاکستان، نخستین شیعه کشی نبود که در این کشور صورت گرفته باشد، بلکه پیش از این نیز چنین فجایعی علیه این مردم مظلوم رخ داده بود.

وی افزود: پاکستان، با ورود آمریکا به بهانه مبارزه با نظام کمونیستی و شوروی سابق دستخوش تحولات بی سابقه ای شد؛ افرادی از سراسر دنیا مخصوصا از کشورهای اسلامی عربی برای جهاد به پاکستان سرازیر شدند؛ آنها در پاکستان آموزش نظامی می‌ دیدند و سپس به افغانستان اعزام می‌ شدند تا با ارتش شوروی به مبارزه برخیزند.

رییس شعبه قم مجلس وحدت اسلامی پاکستان با بیان این مطلب که سازمان اطلاعات ارتش پاکستان (isi) با کمک مالی عربستان، تعداد زیادی مدارس دینی برای وهابیون افراطی در پاکستان تاسیس کرد، خاطر نشان کرد: این فعالیت‌ ها، سرآغاز ورود تفکر افراطی و تندرو به پاکستان بوده است، زیرا در این مدارس، طلاب شستشوی مغزی می‌ شدند و در کنار کمونیست‌ ها، شیعیان را نیز به عنوان دشمن تلقی می‌ کردند و این چنین بود که نطفه نامبارک شیعه کشی در پاکستان، توسط تکفیری‌ های تندرو بسته شد؛ در این نسل کشی شیعیان پاکستان، آمریکا، عربستان و بعضی از شاخه‌ های سازمان اطلاعات ارتش پاکستان، پشت سر تکفیری‌ ها قرار دارند.

وی در خصوص سابقه شیعه کشی در پاکستان، اظهار داشت: فاجعه عاشواری شهر هنگو در ایالت خیبرپختونخوا در فوریه 2006 با 35 شهید و 115 مجروح، فاجعه انفجار بمب در بیمارستان شهر دیره اسماعیل خان ایالت خیبرپختونخوا در آگوست 2008 با 45 شهید، فاجعه انفجار بمب در نماز ظهر در کراچی در دسامبر 2009 با 46 شهید و 115 مجروح، فاجعه انفجار بمب در مراسم عزاداری روز شهادت امیرالمومنین (علیه السلام) در لاهور در سپتامبر 2010 با 49 شهید و 300 مجروح، انفجار در راهپیمایی روز قدس در شهر کویته در سپتامبر 2010 با 80 شهید و 200 مجروح، عملیات انتخاری در پاراچنار در فوریه 2010 با 50 شهید و صدها عملیات دیگر را می‌ توان به عنوان جنایت‌ هایی ذکر کرد که در این سال‌ ها علیه شیعیان و توسط این گروه‌ های منحرف صورت گرفته است؛‌

در این حوادث دلخراش تاکنون شخصیت‌ های برجسته ای مثل علامه عارف حسین الحسینی (رهبر شیعیان پاکستان)، دکتر محمد علی نقوی ( بنیانگذار سازمان دانشجویان امامیه)، علامه حسن ترابی، علامه حافظ محمد ثقلین، رضا عسکری، سید ذوالفقار نقوی، اعجاز حسین رسولنگری و صدها شخصیت دیگر از جمله پزشکان، وکلا و افسران عالی رتبه دیگر به شهادت رسیده اند؛ در سال 2012 تاکنون 186 نفر از شیعیان پاکستان به شهادت رسیده اند.

وی درخصوص جنایت صورت گرفته در ماه‌ های اخیر در پاکستان نیز گفت: در شش ماه اخیر سه حادثه بزرگ تروریستی علیه شیعیان پاکستان رخ داده است؛ یکی از آنها در شهر کویته روی داد که طی آن بر روی اتوبوس‌ های زائرین امام رضا (علیه السلام) تیراندازی شد و منجر به شهید شدن بیش از 20 تن از شیعیان شد و چندین تن هم مجروح شدند؛ حادثه دوم، حمله به اتوبوس‌ های مسافربری از اسلام آباد به مناطق شمالی پاکستان در منطقه کوهستان بوده است که در این حمله نیز حدود بیست تن شهید شدند؛ این حادثه در تاریخ پاکستان بی نظیر و تلخ ترین حادثه بوده است، بعد از حادثه کوهستان، رحیم ملک، وزیر کشور پاکستان به شهر گیلگت سفر کرده و با علمای شیعه این منطقه دیدار و قول مساعدت داده بود که خواسته‌ های آنان را هر چه زودتر اجابت کند، ولی تمام وعده‌ های وی دروغ بود.

رییس شعبه قم مجلس وحدت اسلامی پاکستان، در خصوص فاجعه چیلاس، تصریح کرد: روز سه شنبه 15 فروردین ماه سال جاری حدود 10 اتوبوس مسافربری از شهر راولپندی عازم شهر گیلگت بودند که در منطقه چیلاس قبل از رسیدن اتوبوس به شهر، از سوی افراد مسلح متوقف شدند و بعد از پیاده کردن مردم و کسانی‌ که کارت شناسایی همراه نداشتند و با در آوردن پیراهن آنان و مشاهده آثار سینه زنی و زنجیر زنی و شناسایی هویت شیعه بودن، آنان را به فجیع ترین شکل ممکن به شهادت رساندند؛ این در حالی است که پاسگاه پلیس این منطقه به کنترل افراد تروریست درآمده بود و نظامیان مسلح سپاه مرزی هم که همراه کاروان اتوبوس‌ ها بودند نیز نتوانستند کاری صورت دهند؛ شاهدان عینی بیان کردند که تروریست‌ ها قبل از به آتش کشیدن اتوبوس‌ ها، مردم را پایین آوردند و لوازم قیمتی آنان را به عنوان غنیمت غارت کردند؛ برخی از اخبار حاکی از تیراندازی افراد تروریست به سوی اتوبوس شیعیان در مقابل زنان و خواهران آنان می‌ باشد؛‌ یکی از شاهدان عینی که موفق شده بود خودش را سنی جلوه دهد و زنده بماند، گفت که من دیدم یکی از تروریست‌ ها یک جوان شیعه را به زمین انداخته بود و سنگی حدود 10 کیلویی را بر سر او می‌ کوبید؛‌ برخی از تروریست‌ ها بعد از شهادت مردم، آنان را با اسید از بین بردند و برخی جوانان را نیز سر می‌ بریدند.

وی در پایان گفت: منابع خبری تعداد شهدای این حادثه را نزدیک به 60 تن و تعداد افراد گمشده را حدود 80 تن اعلام کرده اند؛‌ بعد از این واقعه دولت مرکزی پاکستان مقررات حکومت نظامی را در شهر گیلگت اعلام کرده است و تمام شبکه‌ های ارتباطی این منطقه را تعطیل کرده است؛ طبق آخرین گزارش‌ ها چندین کودک به علت نرسیدن دارو فوت کرده اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۲۱
Seyed Meisam Jasemi

نخست وزیر انگلیس که چالش‌ های فراوانی برای قانونی کردن ازدواج همجنس‌ بازان در انگلیس داشته این بار تلاش کرد با پیشوایان مذهبی از در صلح وارد شود و تلاش کرد آنها را قانع کند قوانین وی تاثیری بر کلیسا نخواهد داشت.

به گزارش فارس، روزنامه انگلیسی «تلگراف» در گزارشی به سخنان «دیوید کامرون» نخست وزیر انگلیس در مورد به رسمیت شناختن ازدواج بین همجنس‌ بازان مرد و مشکلاتی که بر سر راه آن وجود دارد پرداخت.

به گفته «کامرون»، او قصد ندارد با رهبران مسیحی بر سر برنامه‌ اش برای قانونی کردن ازدواج همجنس‌ بازان «در بیفتد»، اما انتظار دارد با واکنش‌ های تندی از سوی مذهبی‌ ها مواجه شود.

آقای «کامرون» که برای اولین بار طی ارتباطی رو در رو با مخالفان مذهبی برنامه‌اش سخن می‌ گفت تلاش کرد منتقدان برنامه‌اش را متقاعد کند گسترش ازدواج‌ های مدنی به ازدواج زوج‌ های همجنس، تأثیری بر قوانین کلیسا نخواهد داشت.

به گزارش تلگراف، آقای «کامرون» این بار با رهبران مذهبی «از در صلح وارد شد» و گفت از این اقدام که رهبران مسیحی علیه تلاش‌ های جریانات غیر مذهبی برای حذف نقش مذهب از زندگی عمومی مقابله کنند استقبال می‌ کند.

دولت ائتلافی انگلیس ماه گذشته پیشنهاد اضافه کردن ازدواج همجنس‌ بازان به ازدواج‌ های مدنی را مطرح کرد و بلافاصله با واکنش تند مسیحی‌ های سنت‌ گرا و قانون‌ گذاران حزب محافظه‌ کار انگلیس روبرو شد.

آقای «کامرون» در مراسم عید پاک که در آن کشیش‌ های کلیسا و سیاستمداران بلند پایه مذهب‌ گرای انگلیس حضور داشتند درخواستی را مطرح کرد که به زعم خودش «استدعای عاجزانه» از پیشوایان مذهبی بود.

نخست وزیر انگلیس گفت: «امیدوارم زیاد سر مسئله ازدواج همجنس‌ بازان مرد با هم در نیفتیم. منازعات زیادی اتفاق خواهد افتاد و جدل‌ های شدیدی در خواهد گرفت.»

آقای کامرون تلاش کرد مخاطبانش را اقناع کند برنامه‌ هایش تنها «اتفاقاتی را تحت تأثیر قرار خواهند داد که در ثبت احوال اتفاق می‌ افتند نه اتفاقاتی که در کلیسا رخ می‌ دهند.»

به گزارش تلگراف، مخالفان آقای کامرون با توضیحات وی قانع نشدند و بعد از جلسه به وی گفتند که تعریف قانونی ازدواج باید تنها به پیوند بین یک زن و مرد محدود شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۵۵
Seyed Meisam Jasemi

مشرق: «م.ب» رئیس فرقه ابرآگاهی، فرزند قربانعلی نانوا، بیش از سه سال با روش‌ های شبه‌ عرفان‌ های آمریکایی، جوانان به ویژه دختران دانشجو را جذب و با روش‌ های تنفسی، رزمی و خلسه، کلاس‌ های خود را اداره می‌ کرد. نامبرده دوره‌ های مختلفی را برای مریدان خود برگزار کرده بود، کلاس‌ های شبانه او با گیاهان و شربت‌ های روان‌ گردان به اسم «ابرآگاهی» افراد را به خلسه برده و در این حالت مطالبی را به پیروانش القا می‌ کرد و همچنین با استفاده از مواد روان‌ گردان به تجاوز به دختران و پسران پرداخته است.

آنچه در ادامه از نظرتان می گذرد مصائب یک پدر است که فرزندش در دام گروه "ابرآگاهی" افتاده است:

عضو هیئت علمی دانشگاه هستم، با یک خانواده تحصیل کرده که بیشترین توجهمان به تحصیل بچه‌ هاست. فرزند دوم من که پسر است دوران راهنمایی و دبیرستان را به مدرسه تیزهوشان رفته است. یکی از بچه‌ های تیزهوشان با شخصی به اسم "م.ب." آشنا می‌ شود. او ادعا می‌ کند که هیپنوتیزم بلد است؛ نوجوان ها هم که نسبت به موضوعاتی از این دست کنجکاوند. دوست فرزند من برای یادگیری هیپنوتیزم با او دیدار می‌ کند. او عامل نفوذ فرقه کثیف "م.ب.” در مرکز تیزهوشان کرج و جذب افراد می شود.

دوست فرزندم خانواده خود را هم جذب می‌ کند؛ برادر، خواهر و مادرش. حتی سر این قضیه مادرش بیمار می‌ شود. بسیاری از اقوام از جمله خاله‌ ها، پسر خاله‌ ها و... را هم وارد کرده. گسترش فامیلی از یک طرف و گسترش دانش‌ آموزان تیزهوشان کرج از سوی دیگر. این ماجرا مربوط به سال 84 است. اما وقتی که "م.ب." از زندان چهارم بیرون می‌ آید دوباره این معرکه را شروع می‌ کند.

دوست فرزندم، هم در اقوام و هم در میان بچه‌ های دبیرستان نیرو جمع می‌ کند و حمال مفت و مجانی "م.ب." می‌ شود. تا آنجایی که می‌ دانم مسئولین دبیرستان در جریان قرار می‌ گیرند اما برخورد قاطع و مناسبی نداشتند. تا جایی که هم در بخش دختران و هم در بخش پسران، افرادی جذب این فرقه می شوند. "م.ب." در بخش پسران از طریق دوست فرزندم و برادر او و در بخش دختران از طریق خواهرش نفوذ می‌ کند. پدرشان هم فرهنگی است و دبیرستان غیرانتفاعی دارد. مسئولین دبیرستان به خصوص دبیر قرآن متوجه می‌ شود ولی برخورد موثر صورت نمی گیرد. تنها به صورت تک‌ تک به بچه‌ های مدرسه تذکر می دهند که "م.ب.” خطرناک است و به او نزدیک نشوید؛ در همین حد.

"م.ب." هم می‌ توانست به راحتی اینطور برخوردها را خنثی کند. من از مسئولین دبیرستان انتقاد کردم ولی آنها هم نمی‌ توانستند کاری کنند. همه شک دارند که این فرد از جایی حمایت می‌ شود. ظن به طرف برخی از دستگاه‌ هاست. همه واهمه دارند که وی از آنجا تقویت می‌ شود. خیلی‌ ها برای همین می‌ ترسند وارد این قضیه شده و درگیر شوند. منظورشان قوه قضائیه است. برخی  می‌ گویند که رئیس این فرقه شیطانی این همه جنایت کرد، حال این چه حکمی است که برای او صادر شده؟
بگذریم؛ بچه ما که از کودکی نبوغ عجیبی داشت وارد دانشگاه شد. احساس کردم برخی کارها و حرف هایش غیرطبیعی شده. محل کارم شهرستان بود و برای همین مقداری کمتر وارد ماجرا شدم. هنوز سال اول دانشگاه بود که به من گفت بچه‌ها می‌ خواهند طرح صنعتی روغن زیتون اجرا کنند. قرار است ما سرمایه‌ گذاری کنیم و نفری شش میلیون بگذاریم. از من خواست به او بدهم. گفتم حرفی ندارم و جور می‌ کنم ولی باید اینها را بشناسم و طرح را ببینم. ضمنا رشته‌ام مرتبط با صنعت است و می‌ توانم از جزئیات آن آگاهی بدهم و طرح ایشان را بشناسم. پسرم به آنها می‌ گوید که پدرم چنین توانایی را دارد و برای دادن پول این شرط را گذاشته و علاوه بر این با صنعت آشنایی دارد، خوب است با ایشان مشورت شود. البته پسرم به بچه‌ ها می‌ گوید و آنها به "م.ب.” فشار می‌ آورند و اگرنه او حاضر نمی شد بپذیرد.

قرار دیدار گذاشته شد. در پارکی در کرج دیدار کردیم. پسرم می‌ گفت دکتر فیزیک است. پیاده آمد و سلام علیک کرد. دیدم قیافه و حرف زدنش اصلاً به دکتری نمی‌ خورد و در حد دیپلم هم نیست. کاملا شک کردم. قرار شد جلسه‌ای در دفترش بگذاریم. همان روز به پسرم گفت این شخص دکتر فیزیک نیست و بوی شیادی می‌ آید. البته تاکید کردم بگذارید بعد از صحبت نهایی. اما پسرم با تعصب می‌ گفت تو به همه چیز شک داری و او قطعا دکترای فیزیک دارد و بیش از صد نفر آدم تحصیل کرده اطرافش هستند. گفتم شغل اصلی او چیست؟ گفت هم در کار خرید و فروش روغن زیتون است و هم قطعات کامپیوتر.

به دفتر او رفتم؛ در خیابان آزادی. دیدم دفترش تابلویی ندارد و از نظر من اولین نشانه تردید بود. حس کردم قضیه از اینکه فکر می‌ کردم بودارتر است. یک سری صحنه‌ سازی کرد و گفت منشی من فعلا نیست و... سپس ظاهراً شخصی تماس گرفت. "م.ب.” تلفنی گفت: «خانم منشی چرا نیامدید دفتر؟ دفتر من بدون منشی خوب نیست و...» احساس کردم مصنوعی صحبت می‌ کند.

چون با دانشگاه سر و کار داشتم گفتم در دانشگاه ما اگر مایل باشید می‌ توانم به عنوان هیئت علمی معرفی تان کنم. گفت: «نه من فرصت ندارم.» احساس کردم در این فضاها نیست، حتی در کار روغن زیتون هم نبود. در جلسه، روغن زیتون موضوع اصلی بود. اما در مورد شغل دوم وی یعنی تجارت قطعات کامپیوتر، دقت کردم که در قفسه های نسبتا خالی دفترش، تعدادی قطعه بود که ربطی به کار کامپیوتر نداشت، که نشان می‌ داد اصلاً در این شغل هم نیست.

راجع به اصل کار روغن زیتون دیدم از این شاخه به آن شاخه می‌ پرد. اول بحث تولید بود که بحث را عوض کرد و گفت: «ما منظورمان این است که روغن را خودمان بگیریم، بسته‌ بندی کنیم و به خارج بفرستیم.» تعدادی ظرف روغن زیتون گذاشته بود که احساس کردم آن هم صحنه‌ سازی است. بعداز ساعت ها صحبت نتیجه این شد که یک جلسه عمومی با بچه‌ هایی که می‌ خواهند سرمایه‌ گذاری کنند برقرار کنیم. آن جلسه را با شیطنت به‌ هم زد؛ به طوری که گویا از طرف من است. زمانی را با من قرار گذاشت و پرسید: موافقی؟ گفتم: بله، بعد زنگ زد گفت بچه‌ ها زمان دیگری را مطرح کردند که باز هم اعلام کردم موافقم. ولی بعد از آن، تماس گرفتم که چه شد؟ اظهار کرد که جلسه زمان اولی که قرار داشتیم بود و شما نیامدید و بچه ها هم خیلی ناراحت شدند. در این فاصله به پسرم گفتم این شیاد است و به وی نزدیک نشوید. پسرم پذیرفت و من خیالم راحت شد و چون راستگو بود دیگر حساسیت به خرج ندادم. دخترم هم به واسطه پسرم وارد گروه شده بود اما کمتر از او.

شهرستان بودم و خیالم راحت بود که مشکلی نیست. احساس می‌ کردم پسرم از من هم فاصله می‌ گیرد. البته فضا، فضای خوبی بود و چیزی نشان داده نمی‌ شد. دچار تردید شده بودم اما سرنخی نداشتم و اوضاع مبهم بود. تا موقعی که گفتم کارنامه ات را بیاور که دیدم بهانه می‌ آورد، دیگر نمی‌ شد ساکت ماند. گفتم می‌ خواهم بیایم دانشگاه کارنامه‌ ات را ببینم. خیلی پیچید به پایم که صبر کن با هم می‌ رویم. احساس کردم می‌ خواهد مرا منصرف کند. رفتم دانشگاه دیدم کارنامه او پر است از صفر؛ برایم خیلی وحشتناک بود. صفر یعنی امتحان نداده است. با اینکه بخشی از فعالیت های "م.ب.” به ظاهر ورزشی بود، ولی پسرم تربیت بدنی هم صفر شده بود. با اساتید و مسئولین آموزش صحبت کردم. چون همکار بودیم به لطف نگاهم می‌ کردند. چندین بار رفتم گفتند ما کمک می‌ کنیم ولی باید خودش حرکتی کند. رفتم سراغ دوستانش ببینم ماجرا چیست.

به جلسه روزهای پنجشنبه گروه مشکوک بودم. لذا گفتم می‌ خواهم در جلسات بیایم، اما مدام مرا دست به سر می‌ کرد. دیگر کاملاً به جلسه پنجشنبه بدبین شدم و همه نابسامانی فرزندم را مرتبط با این جلسه می دانستم.

خواهرش هم پنهان کاری می‌ کرد و می‌ گفت از برادرش بپرسم. دخترم "قربتا الی الله" و برای ورزش‌ های رزمی و کارهای معنوی و کنجکاوی درباره هیپنوتیزم رفته بود.

با برخی از دوستان پسرم ساعت‌ ها صحبت کردم. دیدم همه آنها به جلسه پنج‌ شنبه اشاره می‌ کنند. گفتم چیزی از این جلسه نمی‌ دانم. گفتند برو در این جلسات شرکت کن و توضیح بیشتری ندادند. بیشتر جستجو کردم و با برخی از دوستانش بحث کردم و اصرار کردم تا بیشتر صحبت کنند. گفتند وی جلسه‌ های پنجشنبه را با تعدادی از دانشجویان علم و صنعت می‌ روند، همچنین با اساتیدی که با شخص "م.ب.” ارتباط دارند.

متاسفانه در دانشگاه هم برخورد انفعالی است. من ابتدا با مسئولین بالارتبه که صحبت کردم خیلی خوشحال بودند که بدانند چه کسانی جذب این جلسات شده اند اما بعداً گفتند اسامی را به حراست دادیم و نمی‌ دانیم آنها چه کردند.

یک نسل دارند نابود می‌ شوند و ما فقط نگاه می‌ کنیم. به دلایلی اصرار دارم که رئیس این فرقه منحرف با اسم معرفی شود: "م- ب"

مردم می‌ گویند وقتی حاضر نیستند اسمش را بگویند و تنها به حرف اول نامش مثلا "م.ب.”بسنده می شود، حتما نمی‌ خواهند برخورد قاطعی هم بکنند و کسانی پشت وی هستند. دیدم قضیه آشکار است، خود پسرم هم فهمیده بود که دنبال قضیه هستم و دچار ترس و وحشت شده بود. به ظاهر بعد از این اتفاقات از آن گروه بیرون می‌ آید. این اتفاق همزمان شد با نوروز 90. اینها به مشهد رفتند که در راستای ترفندهای "ابرآگاهی" در آنجا شربت خاصی به آنها خورانده می شود. دختر 12 ساله‌ای هم جزء کاروان مشهد بوده است. آنها را در روز 14 فروردین که زمان مسافرت بود در باغی می‌ برند. بابایی به همه افراد "ابرآگاهی" یعنی همان شربت روانگردان را می‌ خوراند و همه را مشغول ذکر و خلسه می‌ کند. اما به دو نفر نمی‌ خوراند؛ یکی دختر کوچک و دیگری دختری است به نام "ن". اقوام این دختر به صورت دسته جمعی می‌ آمدند و بابایی کارهای خلاف اخلاق بر سر آنها آورده است.

این دختر کوچک در زمانی که همه مشغول خلسه بر اثر ماده روانگردان بودند، می‌ بیند که بابایی آن دختر را در آغوش گرفته و مشغول لهو و لعب است. این قضیه در ذهن دختر نوجوان می‌ ماند و بعد از تمام شدن قضایا پنهانی بیان می کند که چنین چیزی را دیده است. این قضیه انفجاری را موجب می شود و اقوام آن دختر همگی از گروه بابایی خارج می شوند. تا جایی که اظهار داشتند که تابحال هرچه درباره سابقه کیفری و زندان رفتن های وی و حتی شکایت دیگر اعضاء شنیده بودیم، خوش بینانه برخورد کردیم که شاید برای بابایی حرف درآورند اما این یکی قابل انکار نیست.

خانواده ما هم دوست نزدیک آنها بود. ظاهراً پسرم هم سر این قضیه از گروه دوری می کند و طبیعتاً خواهرش هم بیرون می‌ آید. من باور می‌ کردم اما دیدم همچنان از من فاصله می‌ گیرد. گفتم اگر بیرون آمدی چرا از من فاصله می‌ گیری؟ قضیه مشکوک بود. بابایی طبق روش خود در برابر این گونه اتفاقات ضمن انکار پیشنهاد می کرد که شما به مدت 6 ماه در گروه و فعالیت ها حضور نداشته باش که هم خانواده خیالشان راحت ‌شود و هم اطرافیان باور کنند که جدا شده ای...

در این مدت با افراد زیادی که از بابایی جدا شده بودند صحبت کردم و با قضایا آشناتر شدم. وبلاگ آنها را هم مطالعه کردم. پسرم از نظر تحصیلی در مرحله اخراج بود که با تماس‌ های من فعلاً لغو شده است. این داستان شخصی من بود و در این مدت با نمونه‌ های فجیعی برخورد کردم. تک‌ تک می‌ سوزند و زندگی را از دست می‌ دهند. بچه من بر اثر فریب کاری این شیاد زندگی خود را از دست داد چون منطق و تربیتش را از دست داده است؛ هیچ صلاحی را تشخیص نمی‌ دهد و به فکر آینده و تحصیل خود نیست.

اما "م-ب" همچنان جلسات خود را در خانه‌ های خصوصی دایر و فعالیت می‌ کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۵۵
Seyed Meisam Jasemi

رژیم صهیونیستی در حالی در بمباران علیه فلسطینی ها از فسفر سفید استفاده می کنند که سازمان ملل و دبیرکل آن، این مسائل را می بینند و چشم هایشان را می بندند. به گزارش دانشجو، عکس زیر نشان دهنده تآثیر فسفر سفید است که صهیونسیت ها در بمباران علیه فلسطینی ها استفاده می کنند و سازمان ملل و دبیرکل آن، این مسائل را می بینند و چشم هایشان را می بندند.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۰۴
Seyed Meisam Jasemi

مشرق: با ورود بشر به خصوص انسان غربی به زندگی مدرن در سایه مکتب لیبرالیسم، آثار فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی منتج شده از مکتب لیبرالیسم در زندگی بشر عصر مدرن بسیار ملموس و قابل تأمل جلوه می­ کند.

با توجه به تعریف اجمالی از مکتب لیبرالیسم، تکیه این مکتب بر آزادی یعنی آزادی فرد در جامعه تا جایی که به آزادی دیگران لطمه‌­ای وارد نشود، به گونه­‌ای رقم خورده است که دولت بنابر توجیه آزادی، به مسائلی از قبیل خانواده توجه نکرده و این موضوعات را در دایره مسائل شخصی تفسیر می­‌ کند؛ از سوی دیگر، به دنبال تکیه مکتب لیبرالیسم بر آزادی، روی کار آمدن نفکر فمینیسم با ادعای احیای حقوق زنان، نه تنها حمایتی از زنان نداشته بلکه بر مشکلات زنان افزوده است.[1]

به عنوان مثال بر اساس آمار منتشر شده درباره آمار طلاق در ایالات متحده آمریکا، آمار طلاق در میان قشر جوان آمریکا به طور متوسط 50 درصد و نصفی از ازدواج­‌ های رسمی در این کشور به صورت طلاق پایان می‌­ پذیرد.


                                                        

                                                         آمار طلاق در ایالات متحده امریکا[2]

با توجه به آمار فوق، میزان سن طلاق میان قشر جوان ایالات متحده آمریکا در مقایسه با سنین بالا از رشد بالایی برخوردار است.

دکتر "جنیفر بیکر" عضو ارشد و رئیس بخش برنامه خانواده درمانی در مؤسسه روانشناسی فارست درباره میزان آمار طلاق در آمریکا می­ گوید: با توجه به تغییر فرهنگ مردم در آمریکا، آمار بسیار وحشتناکی از طلاق و ازدواج­ های غیر رسمی به چشم می خورد، هیچ اطمینانی وجود ندارد که بگوییم 50 درصد ازدواج­ های انجام گرفته، به صورت طبیعی ادامه پیدا کند و اغلب به طلاق می­‌ انجامد.



                                                                                                                                                                                              جنیفر بیکر

با توجه به آمار مجله enrichment ، آمار طلاق در کشور آمریکا در ازدواج اول، دوم و سوم به طور متوسط بالای 40 درصد است.


                                                            

                                                                 آمار کلی طلاق در آمریکا[3]

این آمار تنها گوشه­‌ای از مشکلات فرهنگی و اجتماعی در کشور توسعه یافته­‌ای همچون آمریکاست که برای تحقیقات بیشتر درباره دلایل طلاق و رشد بیش از حد آمار طلاق نیاز به تحقیقات مبسوط تری است، لکن در این نوشتار به دنبال نشان دادن قسمتی از مشکلات فرهنگی غرب زیر نظر مکتب لیبرالیسم هستیم.

در کنار مشکلاتی همچون طلاق و ازدواج­‌ های غیر رسمی در آمریکا، رشد بیش از حد سقط جنین در آمریکا یکی دیگر از مشکلات فرهنگی آمریکا است که در این نوشتار به دنبال بررسی علل و عوامل آن هستیم.


وضعیت بارداری در ایالات متحده امریکا

وضعیت بارداری در ایالات متحده آمریکا نیز با توجه به آمار مراکز علمی و تحقیقاتی همچون موسسه گاتمچر، واقعیت­‌ های جالب و درخور توجهی را به مخاطب عرضه می کند؛ بنابر آمار گاتمچر، نزدیک به نیمی از حاملگی­ زنان آمریکایی ناخواسته بوده و دلایل متنوعی همچون عدم استفاده از وسایل پیشگیری، اعمال غیر اخلاقی، تجاوز و ... وجود دارد.


                                          

                                                         آمار حاملگی در آمریکا بر اساس شرایط افراد[4]

بنابر آمار این مؤسسه با توجه به آمار فوق، نزدیک به نیمی از زنان در آمریکا بصورت ناخواسته باردار شده و به دنبال راهی برای خارج شدن از این شرایط هستند.

از سوی دیگر، با توجه به قانونی شدن سقط جنین در آمریکا و ایجاد مؤسسه­‌ های خصوصی برای انجام عمل سقط جنین و حتی خریداری جنین­ از زنان و خانواده­‌ ها، بازار سقط جنین در آمریکا بسیار پر رونق است.

وضعیت سقط جنین در ایالات متحده آمریکا

سقط جنین قانونی سابقه طولانی در دنیا ندارد. در ایالات متحده آمریکا قانونی شدن سقط جنین هر چند فراز و نشیب‌ های فراوانی را طی کرده است و مخالفان و موافقان فراوانی داشته است، اما از دهۀ 1970 تاکنون اصل سقط جنین در این کشور قانونی شده است، البته باید به این نکته توجه داشت که به علت وجود نظام فدرالی در این کشور هر یک از ایالت‌ های آمریکا قانون خاصی در این زمینه دارند که در محدوده این امر سعه و ضیق ایجاد می‌ نماید. اما در هر صورت آمارهای رسمی سقط جنین در آمریکا به شدت تعجب‌ آور و تأسف‌ انگیز است. برخی از این آمارها عبارتند از:

چهل درصد از حاملگی‌ های زنان سفید پوست، 69 درصد از حاملگی‌ های سیاهپوستان و 54 درصد از حاملگی‌ های آمریکایی‌ های لاتین­ تبار ناخواسته صورت می‌گیرد (در مجموع قریب به 50 درصد کل حاملگی‌ ها در ایالات متحده) و از میان کل حاملگی‌ ها در ایالات متحده آمریکا 22 درصد آنها به سقط جنین ختم می‌ گردد. (یعنی بیش از یکی از هر پنج مورد).

از سال 1973 (آغاز سقط جنین قانونی در ایالات متحده آمریکا) تا سال 2005 بالغ بر 45 میلیون سقط جنین قانونی در این کشور صورت گرفته است. (موارد سقط جنین غیر‌ قانونی و نیز افزایش شدید به کارگیری روش­ های ضد بارداری را باید جداگانه در نظر گرفت.)


در سال 1973 دادگاه عالی ایالات متحده در پرونده «رو دربرابر وید» (Roe v. Wade) چنین حکم کرد که زنان پس از مشورت با پزشک خود این حق را دارند که اقدام به سقط جنین نمایند و دولت حق مداخله در این زمینه را ندارد.[5]

البته باید این آمار وحشتناک را اضافه کرد که در هر سال در سراسر جهان بین 42 میلیون تا 70 میلیون سقط جنین صورت می‌ گیرد، این بدان معنی است که توجیه نظری سقط جنین عاملی برای تداوم یک نسل کشی وحشتناک در سراسر جهان است. از این میان شایان ذکر است که فقط یک درصد از کل سقط جنین‌ های صورت گرفته به این علت صورت می‌ گیرد که جنین حاصل تجاوز جنسی و یا زنای با محارم بوده است و کمتر از 5 درصد دیگر به علت خطرات حاملگی برای سلامت مادر یا جنین انجام می‌ شود. این در حالی است که 93 درصد از سقط جنین‌ های صورت گرفته به خواست والدین­ (در اینجا خصوصاً مادر) و بدون هیچ مشکل پزشکی صورت می‌ گیرد.[6]

تعریف اجمالی از لیبرالیسم

گرایش غالب امروز حاکم بر جهان غرب این است که مردم جامعه باید در انجام خواسته‌ های فردی خود، هرچه بیشتر آزاد باشند و هیچ مسئولیتی در برابر اداره جامعه برعهده افراد نیست، و تنها گروه خاصی را همین مردم انتخاب و تعیین می‌ کنند تا حد لازم و ضروری مدیریت جامعه را عهده دار شوند و در اجرای مقرراتی که خود مردم وضع می‌ کنند، سهیم باشند. بنابراین دولت باید کمترین تصرف را در زندگی مردم داشته باشد، و هر یک از افراد باید از بیشترین آزادی در رفتار خود برخوردار باشند.

این آزادی شامل فعالیت‌ های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی می‌ شود و دولت تنها حق دارد آن اندازه­ ای که برای حفظ نظم جامعه ضروری است در امور مردم دخالت کند؛ نه بیش از آن. این گرایش را، به طور عام، لیبرالیسم می‌ نامند. بر این اساس، حداکثر آزادی برای افراد ثابت می‌ شود، اما آنان در برابر مشکلات اجتماعی مسئولیتی ندارند.[7]

نگاهی گذرا بر دو ویزگی لیبرالیسم

با توجه به مکتب لیبرالیسم، به نظر می­ رسد دو ویژگی این مکتب بیش از دیگر ویژگی­ های لیبرالیسم، به اقدام و ترویج سقط جنین در آمریکا کمک می­‌ کنند.

اولویت حق بر سعادت و عدم دخالت دولت در موضوعات شخصی و حتی دفاع از حیطه شخصی فرد، از ویژگی­‌ هایی است که سبب می­‌ شود حامیان سقط جنین برای توجیه اقدام خود از آن بهره ببرند، این مسئله نه تنها در بحث سقط جنین بلکه در دیگر اقدامات فرد لیبرال همچون همجنس گرایی، ازدواج، طلاق و ... ظهور پیدا می­‌ کند.

تقدم حق بر سعادت

یکی از ویژگی­ های لیبرالیسم، اولویت حق بر سعادت است، بدان معنا که اگر شخص اقدامی می­‌ کند نه بدان جهت است که این فعل او بر مبنای سعادت انجام گرفته بلکه بر این اساس است که این شخص بنابر حقی که دارد تشخیص می­‌ دهد که این اقدام در جهت منافع او است و احتمال دارد هیچ خیری پشت این اقدام قرار نگرفته باشد؛ به عنوان مثال حامیان همجنس گرایی این اقدام خود را تنها معطوف به حیطه شخصی و حقی که در قانون برای آنها مشخص شده است، توجیه می‌ کنند.[8]

ورود این طرز تفکر به عرصه سیاست نیز همانند رویکرد قبلی تبعات و آثار خاص خود را به نمایش خواهد گذاشت. بنابراین اگر در عمل قائل به اولویت حق بر سعادت شویم، شاهد جامعه‌ای خواهیم بود که در آن، شیوه‌ای که مردم به آن می‌ زیند و حق زیستن مطابق آن را دارند، الزاماً مطابق با شیوه صحیح و درست زندگی نیست و به عبارت بهتر مردم هیچ نیازی به این که مطابق شیوه صحیح زندگی، زندگی کنند نمی‌ بینند، بلکه آنها در چارچوب حقوقی که برایشان در نظر گرفته شده است زندگی می‌ کنند، بدون این که در انتخاب این نوع و یا هر نوع از زندگی که حقوق آنها به آنان اجازه آن را می‌ دهد، نیازمند به رعایت سعادت و خیرها و یا توجه به آنها (زندگی معطوف به خیر) باشند.[9]

بی‌ طرفی دولت لیبرال در حقوق افراد

مایکل سندل یکی از متفکرین در عرصه لیبرالیسم می­ گوید: فلسفه سیاستی که ما با آن زندگی می‌ کنیم (لیبرال دموکراسی) نوع خاصی از نظریه سیاسی لیبرال است که اندیشه اصلی آن این است که دولت باید نسبت به رویکردهای مذهبی و اخلاقی­ ای که شهروندان آن اتخاذ می‌ کنند بی‌ طرف باشد و از آن­جا که مردم بر سر بهترین راه زندگی اختلاف نظر دارند، دولت نباید در قانون، هیچ رویکرد خاصی به حیات سعادتمند را مورد تأیید قرار دهد.

بدین ترتیب سندل بی‌ طرفی دولت را اندیشه اصلی لیبرال دموکراسی می‌ داند، اندیشه‌ای که به همراه دیگر عوامل، فلسفه اجتماعی این مکتب را تشکیل می‌ دهند. بی‌ طرفی دولت و خنثی بودن آن در مورد زندگی سعادتمند، از شاخصه‌ های اندیشه‌ های سیاسی مدرن محسوب می‌ شود.[10] [11]



                                                                             مایکل سندل

در این رویکرد، دولت نسبت به انجام اموری که فرد راغب به آن است هیچ دخالتی نداشته و حتی برای راحتی فرد قوانینی وضع می‌­ کند تا آزادی وی تأمین شود، به عنوان مثال قانون آزادی همجنس گرایی در آمریکا و عدم مخالف سران آمریکایی با این مسئله حاکی از نگاه لیبرالیسم به عدم دخالت دولت در منع آزادی­‌ های فردی است.

رابطه میان خصوصیات لیبرالیسم و ترویج سقط جنین

چنان که پیش از این ذکر شد، سقط جنین در ایالات متحده به راستی موضوعی مناقشه­ برانگیز بوده و هست. آنچه در این بخش از نوشتار در پی آن هستیم این است که نشان دهیم رابطه‌ای وثیق میان وضعیت کنونی سقط جنین و خصوصیات اصلی اندیشه لیبرالی وجود دارد و وضعیت کنونی، حاصل اندیشه‌ های لیبرالی و به کار‌گیری آنها در عرصه عمل است.

به عبارت بهتر در این بخش در پی آن هستیم که نشان دهیم ترویج سقط جنین و آزاد دانستن مادران در پایان دادن به حیات جنین، برخاسته از نگاه لیبرالی است و وضعیت کنونی ایالات متحده آمریکا که در آن 93 درصد از سقط جنین‌ هایی که صورت می‌ گیرد بدون هرگونه اضطرار و نیاز پزشکی و صرفاً به خواست والدین می‌ باشد، محصول عملی شدن نگاه لیبرالی در زندگی جمعی انسان‌ ها در ایالات متحده آمریکا است.

برای نشان دادن چنین امری لازم است که اولاً نگاهی به استدلال‌ های حامیان سقط جنین داشته باشیم. شایان ذکر است که حامیان سقط جنین می‌ توانند در سراسر دنیا استدلال‌ های مختلفی داشته باشند. آنچه ما در اینجا در پی نشان دادن آن هستیم این است که حامیان سقط جنین، لیبرالیسم را مکتبی مناسب برای دفاع از خواست خود یافته‌اند و از این رو استدلال‌ هایی که در حمایت از سقط جنین مطرح می‌ کنند با مبانی لیبرالیستی سازگار می‌ باشد. علاوه بر این در گامی دیگر روندی که سقط جنین در جامعه آمریکا طی کرده است، منطبق بر عملی شدن معیارها و شاخصه‌ های لیبرالیستی در این جامعه بوده است.

دو سوی مناقشه کنونی در مورد سقط جنین در ایالات متحده آمریکا را می‌ توان به تقریب زیر تقریر کرد:

الف) طرفداران آزادی سقط جنین: این عده به دلایل مختلفی از جمله آزادی و اختیار زن (در اینکه باردار باشد یا خیر) و آزادی زن و مرد در انتخاب آینده زندگی‌ شان، استدلال می‌ کنند که مطابق این دلایل زن باید نسبت به حفظ و سقط جنین خود آزاد باشد. به این ترتیب از نظر اینان درست این است که زن را مجبور به حفظ جنین و بارداری نکنند و خلاف این امر ظالمانه و اجبار­ آمیز است. این نگاه کاملاً همخوان با نگاه لیبرالیستی است. چنان­که متفکرین لیبرالیسم نیز در بیان استدلال­ های مختلف حامیان سقط جنین به نگاه لیبرالیستی و تقدم قائل شدن بر حق در برابر سعادت اشاره می‌ کنند و از قول این گروه می‌ نویسند:[12]

از آن جهت نباید علیه سقط جنین قانون‌ گذاری نمود که سقط جنین یک حق است.

ب) مخالفان آزادی سقط جنین: این گروه نیز به دلالیل مختلف از جمله دستورات مذهبی، متمسک می‌ شوند و مدعی آن هستند که جنین در حقیقت یک موجود زنده و انسان صاحب حق است و هیچ کس حتی مادر وی حق ندارد او را از حق حیات محروم کند. به این ترتیب به نظر اینان درست این است که حق انسان ناتوانی که امکان دفاع از خود را ندارد تضییع نشود و یک انسان از حق حیات محروم نگردد.



                                                    اعتراض مخالفین سقط جنین در آمریکا

حمایت از سقط جنین برای تجارت لوازم آرایشی و محصولات خوراکی

در کنار حمایت مکتب لیبرالیسم از آزادی سقط جنین در آمریکا، تجارت دیگری بواسطه رشد صنعت سقط جنین رونق گرفته است، تجارت لوازم آرایشی که برای تولید جنس مرغوب نیاز به روغن تولید شده از جنین است.

در کنار این تجارت پر سود، اظهارات سناتور آمریکایی رالف شورتی "Ralph Shortey" در ایالت اوکلاهاما فاش کرد که شرکت‌ های پپسی، کرافت و نستله از سلول‌ های کبد جنین‌ های سقط شده به عنوان طعم‌ دهنده نوشیدنی‌ های خود استفاده می‌ کنند و روزانه میلیون‌ ها نفر در سراسر جهان، از این نوشیدنی‌ ها استفاده می‌ کنند.


بنابراین افشاگری مشخص شد شرکت­‌ های یاد شده با همکاری و حمایت از مؤسسات خصوصی سقط جنین، کبدهای جنین سقط شده را برای مصارف خوراکی از جمله طعم دهنده­‌ ها مورد استفاده قرار می­‌ دهند.[13]
 


صنعت سقط جنین و تجارت لوازم آرایش

"ویکی ایوان" محقق کلیسای سان فرانسیسکو در تحقیقات خود درباره سقط جنین در آمریکا نشان می­ دهد بر اساس قوانین و سیاست­‌ های پشت پرده، رشد سقط جنین نسبت به 30 سال گذشته بیش از 30 درصد افزایش داشته است.

بنابر تحقیقات وی، 1787 مرکز حمایت از سقط جنین در آمریکا وجود دارد و با توجه به سیاست­‌ های حمایتی دولت­‌ ها از سال 1997 تا سال 2008؛ 25 درصد افزایش پیدا کرده است.

اظهارات یک دکتر آمریکایی درباره سقط جنین در آمریکا

بنابر تحقیقات ایوان، تبلیغات دولت­‌ ها و مؤسسات خصوصی برای زیبایی اندام زنان و همچنین جلوگیری از چروک شدن پوست، بسته­‌ های تشویقی برای سقط جنین ایجاد کرده و این مسائل در کنار حق قانونی برای هر فرد درباره حاملگی سبب رونق داروسازی و تجارت لوازم آرایشی شده است.

ایوان می­‌ گوید: با توجه به فعالیت­‌ های گسترده و آزادانه مؤسسات خصوصی در آمریکا، به نظر می‌­ رسد سیاست­‌ های دولتمردان برای سهولت این مسئله بسیار پررنگ است تا جایی که بنابر اسناد منتشر شده، مؤسسات خصوصی سقط جنین در انتخابات ریاست جمهوری کمک­‌ های بسیاری به نامزدها و احزاب سیاسی کرده­‌اند.[14]


وی همچنین در ادامه تحقیقات خود می­ گوید: بدون استفاده از اندام جنین­‌ های سقط شده، عملا تجارت لوازم آرایشی سود زیادی ندارد، بسیاری از لوازم آرایشی تولید شده برای افراد سالخورده و برای جلوگیری بشتر از چروک شدن و پیری پوست به کار می‌­ رود که در این لوازم آرایشی به صورت مستقیم از جنین انسان استفاده می­‌ شود.

منابع و مآخذ:


[1] - http://www.enotes.com/william-shakespeare-william-shakespeare-5-criticism/feminist-criticism

[2] - http://www.divorcerate.org/

[3] - http://www.time.com/time/magazine/article/0,9171,1989124,00.html

[4] - http://www.guttmacher.org/pubs/FB-Unintended-Pregnancy-US.html

[5] - Cohen, Susan A., (2006) Roe or No Roe, Right to Abortion Seen Eroding under Newly Constituted Supreme Court, Guttmacher Policy Review, winter, Volume 9, Number 1.

 

[6] - Guttmacher Institute, (July/2008) Facts on Induced Abortion in the United States, www.guttmacher.org.

[7] - http://plato.stanford.edu/entries/liberalism/

[8] - http://pewresearch.org/pubs/1994/poll-support-for-acceptance-of-homosexuality-gay-parenting-marriage

[9] - عزیزی سید مجتبی، لیبرالیسم؛ فلسفۀ اجتماعی سقط جنین، درآمدی بر علوم انسانی اسلام / دکتر علی‌اصغر خندان و همکاران، تهران، دانشگاه امام صادق (علیه السلام)

[10] - Sandel, Michael J., (1996) Democracy's discontent, America in search of a public philosophy, Cambridge, mass: the bekknap press of Harvard university press.

 

[11] - عزیزی سید مجتبی، لیبرالیسم؛ فلسفۀ اجتماعی سقط جنین، درآمدی بر علوم انسانی اسلام/ پیشین

 

[12] - http://wewantthedebate.ca/for-immediate-release-abortion-there-is-everything-to-debate%E2%80%A6/

[13] - http://www.naturalnews.com/034777_Pepsi_aborted_fetus_cells_soda_flavoring.html

[14] - http://www.lifenews.com/2010/05/20/state-5108/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۴۵
Seyed Meisam Jasemi

این خبر را بخوانید: "شیخ عبدالعزیز آل شیخ یکی از مفتیان مشهور سعودی با صدور فتوای تخریب کلیساها در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس اعتراض جوامع مسیحی را برانگیخت.

به گزارش عصر ایران فتوای این مفتی سعودی هفته گذشته و در پی استفتای یکی از نمایندگان پارلمان کویت در رابطه با نظر این مفتی سعودی درباره ممنوعیت ساخت کلیسا در کویت صادر شده است.

این مفتی سعودی در پاسخ به نامه این نماینده پارلمان کویت تاکید کرده است که نه تنها باید ساخت کلیسا (در کشورهای حاشیه خلیج فارس) ممنوع شود بلکه کلیساهای موجود نیز باید تخریب شوند.

در پی صدور این فتوا برخی از اسقف های کاتولیک در کشورهای اروپایی با محکوم کردن آن، این فتوا را ناقض حقوق میلیون ها کارگر خارجی ساکن در این کشورها دانستند."

این اولین بار نیست که مفتیان وهابی،‌ فتواهایی از این دست صادر می کنند؛ فتاوایی که ممکن است در جوامعی مانند جامعه ایران، صرفاً در حد طنز و تیتر باشند ولی در کشورهای غیرمسلمان و به ویژه در غرب،‌ به عنوان نمادهایی از اسلام مطرح می شوند.

عربستان، به لحاظ میزبانی ابدی قبله گاه مسلمانان و حرم نبوی (ص) ، خواه ناخواه در جهان به عنوان مظهر جهان اسلام مطرح است و خاندان سعودی،‌ برغم همه ناپاکی های اخلاقی، با ظاهری متشرع و مقید به احکام الهی،‌ همواره در صدد هستند نقش پدر خوانده مسلمانان در جهان را بازی کنند؛ از همین روست که کمک های مالی آنها به اقلیت های مسلمان در اروپا و آمریکا و سایر نقاط جهان و بنا نهادن سازمان های اسلامی و مساجد در اقصی نقاط دنیا را به عنوان یک استراتژی دائمی دنبال می کنند.
شاید از همین روست که در بسیاری از کشورهای غیر مسلمان، لباس های رسمی عربی که سعودیان بر تن می کنند، نه لباس عربی که لباس اسلامی پنداشته می شود!

با این ذهنیت نسبت به رابطه اسلام و سعودی ها، طبیعی است که فتاوای نابهنجاری که مفتیان متحجر وهابی - سعودی گاه و بیگاه صادر می کنند،‌ حکم قطعی "اسلام" و "مسلمین" تلقی شود.

در چنین شرایطی به نظر می رسد "وظیفه"‌ علمای عقل اندیش و میانه روی جهان اسلام - چه شیعه و چه سنی - این است که به طور سریع و صریح در برابر این قبیل انحرافات فتوایی موضع بگیرند و حساب آن را از حساب اسلام واقعی جدا کنند و این "جدایی حساب"‌ را نیز به طور گسترده اعلام رسانه ای کنند.

قطعاً وقت آن فرا رسیده است که خبر "جدا بودن وهابیت و مفتیان و فتواهایش از اسلام راستین" به طور جدی به دنیا اعلام شود و این،‌ در وهله اول وظیفه علمای شیعه و سنی و سپس رسالت رسانه ها و دولت های اسلامی است.

عدم تکذیب انتساب چنین فتواهایی به اسلام،‌ باعث می شود رسانه های غربی که عمدتاً‌ "اسلام هراسی"‌ را دنبال می کنند،‌ مستنداتی واقعی برای اثبات ترسناک بودن اسلام (!) داشته باشند.

بدیهی است این وضعیت در دراز مدت به شکل گیری سیاست های منفی در کشورهای غیر اسلامی به ممالک اسلامی و نیز مسلمانان مقیم بلاد غیر اسلامی منجر می شود و زندگی را بر آنها سخت می سازد.

علمای اسلام، حتماً به این نکته دقت دارند که این فتواها در میان غیر مسلمانان،‌ فتوای یک مفتی متحجر وابسته به یک فرقه انحرافی تلقی نمی شود بلکه به نام دین محمد (ص) تمام می شود و حیثیت دینی مسلمانان را خدشه دار می کند، فلذا تردیدی در وجوب دفاع از حریم و حرمت و احترام اسلام توسط همه مسلمانان و به ویژه علما باقی نمی ماند.

مفتیان وهابی باید بدانند که هزینه فتوای عجیب و غریبی که صادر می کنند را باید خود بپردازند نه اسلام و فهماندن این مهم به این مفتیان جز با حرکت علمای شیعه و سنی میسر نمی شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۲۱
Seyed Meisam Jasemi

شیخ عبدالعزیز آل شیخ یکی از مفتیان مشهور سعودی با صدور فتوای تخریب کلیساها در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس اعتراض جوامع مسیحی را برانگیخت.

به گزارش عصر ایران فتوای این مفتی سعودی هفته گذشته و در پی استفتای یکی از نمایندگان پارلمان کویت در رابطه با نظر این مفتی سعودی درباره ممنوعیت ساخت کلیسا در کویت صادر شده است.

این مفتی سعودی در پاسخ به نامه این نماینده پارلمان کویت تاکید کرده است که نه تنها باید ساخت کلیسا (در کشورهای حاشیه خلیج فارس) ممنوع شود بلکه کلیساهای موجود نیز باید تخریب شوند.

در پی صدور این فتوا برخی از اسقف های کاتولیک در کشورهای اروپایی با محکوم کردن آن، این فتوا را ناقض حقوق میلیون ها کارگر خارجی ساکن در این کشورها دانستند.

گفتنی است عربستان سعودی تنها کشور حاشیه خلیج فارس است که در آن ساخت کلیسا ممنوع است و عبادت دسته جمعی مسیحیان حتی در خانه هایشان ممنوع می باشد.

برخی از اسقف های مسیحی با مطرح کردن رابطه نزدیک این مفتی سعودی با پادشاه عربستان دولت ریاض را به باد انتقاد گرفته و اعلام کرده اند که روابط نزدیک شیخ عبدالعزیز آل شیخ با خاندان حاکم بر عربستان و شخص ملک عبدالله (پادشاه وقت عربستان) مسئولیت دولت عربستان را در این زمینه بیشتر کرده است.

تلاش این مفتی سعودی برای نهی کردن سایر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از ساخت کلیسا در شرایطی صورت می گیرد که دولت ریاض همواره به عنوان یکی از  کشورهای نقض کننده آزادی ادیان از سوی مجامع جهانی مورد انتقاد قرار دارد، با این حال روابط گرم خاندان سعودی با غرب، هیچ گاه این فشارها را از سطح برخی سازمان های بین المللی کمتر موثر فراتر نبرده است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۰۵
Seyed Meisam Jasemi

دستورالعمل‌ های راهنمای مربوط به مالیات و منافع و اسناد مهاجرت باید به گونه‌ای بازنویسی شوند که دیگر پیش‌ فرض اینکه یک زوج عبارت‌ ست از یک زن و یک مرد در آنها رعایت نشود.


به گزارش فارس به نقل از روزنامه انگلیسی دیلی‌ میل، شب گذشته فاش شد که کلمات "زن و شوهر" به خاطر اصلاحات انجام شده در راستای حمایت از ازدواج همجنس‌ گرایان از اسناد رسمی کشور بریتانیا حذف خواهد شد.


بنابراین گزارش، دستورالعمل‌ های راهنمای مربوط به مالیات و منافع و اسناد مهاجرت باید به گونه‌ای بازنویسی شوند که دیگر پیش‌ فرض اینکه یک زوج عبارت‌ ست از یک زن و یک مرد در آنها رعایت نشود.


این اصلاحات پاییز گذشته از سوی دیوید کامرون، نخست‌ وزیر انگلیس وعده داده شده بود و قصد دارد راه را برای ازدواج همجنس‌ گرایان انگلیسی در حقوق مدنی این کشور برای اولین بار باز کند. این در حالی است که بر اساس سنت‌ های مذهبی، ازدواج بین یک مذکر و یک مونث انجام می‌ پذیرد.


اصلاحات مزبور خشم کلیسای انگلیس را برانگیخته است که ائتلاف حاکم بر این کشور را به فهم نادرست از قوانین ازدواج متهم می‌ کند. با این حال، "لین فیترستون"، وزیر امور فرصت‌ های برابر کابینه انگلیس به رهبران مذهبی این کشور هشدار داد که از ادبیات تند در این خصوص استفاده نکنند.

قبلا هم در پاسپورت‌ های انگلیسی و همچنین آمریکایی به جای نام پدر و مادر از والد ۱ و والد ۲ استفاده شده بود.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۱۷
Seyed Meisam Jasemi