مهدویت و آخرالزمان

مقالاتی در رابطه با مهدویت و آخرالزمان

مهدویت و آخرالزمان

مقالاتی در رابطه با مهدویت و آخرالزمان

مهدویت و آخرالزمان

با عرض سلام و احترام خدمت شما خوانندگان محترم این وبلاگ.

هدف از ایجاد این وبلاگ گردآوری مقالات و مطالبی که در رابطه با مهدویت و آخرالزمان در صفحات مختلف منتشر شده است آنهم با ذکر منبع آن مطلب می باشد .

صنعت نوشیدنی های الکلی یکی از سودآورترین صنایع دنیا است که سالانه میلیاردها دلار سود عاید کشورهای تولید کننده این محصولات می کند. علیرغم هشدار تمامی نهادهای بهداشتی و حقوق بشری مبنی بر مضر بودن این نوشیدنی ها، تولید و توزیع این نوشیدنی ها در تمامی کشورهای غربی آزاد است. در این گزارش می خواهیم به بررسی پشت پرده صنعت مشروبات الکلی و چگونگی فعالیت دولت های غربی، به ویژه آمریکا در این حوزه بپردازیم.



51 درصد آمریکایی های بزرگسال الکلی هستند.


51 درصد از افراد 18 سال به بالا در آمریکا الکلی هستند. در واقع 59 درصد از مردان بزرگسال آمریکایی و 43 درصد از زنان بزرگسال این کشور الکلی هستند. کشور آمریکا در همه لیست های پرمصرف کننده ترین کشورهای استفاده کننده از انواع مشروبات الکلی در جهان در بین 15 کشور نخست است.


در جدول زیر به عنوان نمونه سرانه مصرف آبجوهای محتوی الکل در سال 2010 آورده شده است.



سرانه مصرف سرانه مصرف آبجوهای محتوی الکل در سال 2010 


صنعت الکل در خدمت احزاب سیاسی آمریکا


اغلب کارخانجات مشهور تولید مشروبات الکلی، به صورت جدی و آشکارا از احزاب سیاسی خاصی حمایت می کنند. بر اساس مطالعه مرکز سیاست های پاسخگویانه در مورد امور مالی کمپین های سیاسی، این احزاب بخش عمده ای از حمایت های مالی خود را از سوی این مراکز جذب می کنند.

به عنوان مثال طبق بررسی های این مرکر، حزب دموکرات آمریکا در جریان انتخابات سال 2010 کمک های نقدی بسیار هنگفتی از سوی این کارخانجات دریافت کرد که شرکت گالو واینری (E. & J. Gallo Winery ) در صدر جدول کمک کننده ها قرار داشت. در انتخابات سال 2010، شرکت گالو و دیگر افرادی که به گروه مشروبات الکلی سونوما کانتری واینری (Sonoma County winery ) وابسته ­اند، بیش از 256700 دلار برای حزب دموکرات خرج کردند. این مقدار معادل 93 درصد کل کمک های مالی انجام شده به احزاب دموکرات در حریان این انتخابات بود.


شرکت گالو واینری همچنین یکی از اصلی ترین حامیان نانسی پلوسی، رئیس کنگره ایالات متحده، در جریان مبارزات انتخاباتی وی بوده است. افراد خانواده گالو که از سال 1940 در صنعت مشروبات الکلی فعال هستند، در دو دهه گذشته بیش از 1.58 میلیون دلار به حزب دموکرات کمک مالی کرده اند.


جمهوری خواهان نیز از این دست کمک ها بی نصیب نبوده اند. اصلی ترین حامی جمهوری خواهان خانواده جکسون هستند مشروبات الکلی کندل جکسون را تولید می کنند. این گروه در جریان انتخابات سال 2010، 107000 دلار به حزب جمهوری خواه کمک مالی کردند. کارخانجات مولسون کورز ( Molson CoorsBrewing ) نیز رابطه بسیار نزدیکی با اعضای احزاب جمهوری خواه دارند و از سال 1990 به بعد، 1.4 میلیون دلار به این حزب کمک مالی کرده اند. 



افراد خانواده گالو که از سال 1940 در صنعت مشروبات الکلی فعال هستند،

در دو دهه گذشته بیش از 1.58 میلیون دلار به حزب دموکرات کمک مالی کرده اند.


با توجه به رابطه نزدیک سناتورها و رجال سیاسی آمریکا با صاحبان کارخانه های مشروبات الکلی، اغلب کمک های مالی انجام شده در جریان مبارزات انتخاباتی این افراد، از سوی کارخانه های مشروبات الکلی صورت می گیرد. به عنوان مثال در جریان انتخابات سال 2010، سه عضو از پنج عضو کمیته مبارزات انتخاباتی مایک تامپسون، سناتور دموکران ایالت کالیفرنیا، صاحبان کارخانه های مشروبات الکلی بودند. سه کارخانه گالو واینری، ساتر هوم واینری و انستیتو واین، بیش از 55000 دلار به این سناتور کمک کردند.



سه عضو از پنج عضو کمیته مبارزات انتخاباتی مایک تامپسون صاحبان کارخانه های مشروبات الکلی بودند.


جدول زیر بیانگر آن است که چگونه افراد وابسته به ده کارخانه بزرگ تولید کننده مشروبات الکلی، با اعطای کمک های مالی به احزاب سیاسی در جریان انتخابات سال 2010، سعی در اعمال نفوذ در سیاست های وضع شده از سوی آنها دارند.


ستون اول جدول نام شرکت ها و ستون های بعدی به ترتیب کل مبلغ اهدا شده و سهم دموکرات ها و جمهوری خواهان از این مقدار را نشان می دهد.



کمک های مالی افراد وابسته به ده کارخانه بزرگ تولید کننده مشروبات الکلی

به احزاب سیاسی در جریان انتخابات سال 2010


یکی از صنایعی که در جریان بحران اقتصادی آمریکا صدمه ای ندیده است و همچنان روند سودآوری را ادامه می دهد، صنعت مشروبات الکلی است. با توجه به کمک های کلان و دائمی صاحبان این صنایع به احزاب سیاسی آمریکا، بسیاری منتقدان بر این باورند که دولت آمریکا تحت نفوذ صاحبان این صنعت، با تصویب قوانین حمایتی، سعی در نگاه داشتن صنعت نوشیدنی های الکلی به دور از بحران اقتصادی رایج در این کشور است.


هزینه های اجتماعی و اقتصادی استفاده از مشروبات الکلی در غرب


استفاده از مشروبات الکلی هزینه های بسیار زیادی را متحمل کشورها می کند. هزینه هایی از قبیل معالجه معتادان الکلی، مقابله با اعتیاد به الکل، درمان بیماری های ناشی از مصرف الکل، تصادف ها و حوادث صورت گرفته به دلیل مست بودن، کاهش راندمان کارکنان به دلیل استفاده از مشروبات الکلی، مقابله با جرم های صورت گرفته به دلیل مصرف مشروبات الکلی و ... .


کشور آمریکا به عنوان یکی از مصرف کنندگان اصلی این مشروبات همواره متحمل هزینه های اقتصادی هنگفتی در این زمینه شده است. جدول زیر که از گزارش دپارتمان سلامت و خدمات انسانی ایالات متحده برگرفته شده است شامل هزینه های صورت گرفته در بخش های مختلف این کشور جهت مقابله با آثار سو استفاده از مشروبات الکلی است. (تمامی هزینه ها بر حسب میلیون دلار است). ستون اول مربوط به بخشی است که در آن هزینه شده است. ستون دوم مربوط به مقدار هزینه ها در سال 1992 و ستون سوم مربوط به پیش بینی هزینه ها در سال 1998 است.



هزینه های صورت گرفته در بخش های مختلف در کشور آمریکا جهت مقابله با آثار سو استفاده از مشروبات الکلی


استفاده از الکل نتایج سو و جبران ناپذیری دارد که از جمله آنها می توان به افزایش تعداد حوادث رانندگی، نزاع های خیابانی و روابط نامشروع و کنترل نشده اشاره کرد. طبق آمار اعلام شده، مصرف الکل در سرتاسر جهان سبب مرگ 1.8 میلیون نفر شده است و حدود 58.3 میلیون نفر به دلیل استفاده از مشروبات الکلی معلول شده اند. نزدیک به 40 درصد از این 58.3 میلیون نفر که به دلیل استفاده از مشروبات الکلی فلج شده اند، به دلیل اختلالات روانی ناشی از مصرف مشروبات الکلی سلامتی خود را از دست داده اند. در کشورهایی نظیر آفریقای جنوبی که بیماری هایی نظیر ایدز شیوع بیشتری دارند، استفاده از الکل خطر ابتلا به این بیماری ها را به شدت افزایش می دهد. علاوه بر این، استفاده از الکل خطر قربانی تجاوزهای جنسی شدن و یا اقدام به تجاوز جنسی را افزایش می دهند.


مطالعات انجام شده بر روی مصرف کنندگان نوشیدنی های الکلی در کانادا حاکی از آن است که 20٪ آنها از اثرات منفی استفاده از الکل بر روی جنبه های مختلف اقتصادی، کاری و خانوادگی خود آگاه هستند، اما با این وجود از این نوشیدنی ها استفاده می کنند.


استفاده از الکل سالانه سه میلیارد پوند به سیستم بهداشت بریتانیا ضرر می زند. کارآفرینان و صاحبان مشاغل نیز از اثرات منفی استفاده از الکل در امان نیستند و استفاده از مشروبات الکلی توسط کارمندان آنها سالانه 6.4 میلیارد پوند به آنها ضرر می زند. این اعداد شامل هزینه های مربوط به مشکلات اجتماعی و بزهکاری های مربوط به استفاده از الکل نمی شود و در صورت در نظر گرفتن این هزینه ها، با اعداد بسیار بزرگتری مواجه خواهیم شد.


زنان باردار آمریکایی و مصرف الکل


در ایالات متحده از بین هر 5 زن، دو نفر الکل مصرف می کنند. به عبارت دیگر 4 میلیون زن در ایالات متحده الکل مصرف می کنند که از این میان 2.5 میلیون نفر معتاد به الکل هستند. همچنین آمارها حاکی از آن است که از هر 10 مادر باردار آمریکایی، 1 نفر به مصرف نوشیدنی های الکلی اعتیاد دارد.



در ایالات متحده از بین هر 5 زن، دو نفر الکل مصرف می کنند.


مصرف الکل در دوران بارداری سبب بروز سندروم الکل جنینی می شود. سندروم الکل جنینی اختلالات فیزیکی و ذهنی کودکان را سبب می شود که امروز تعداد کودکانی با این اختلالات به دلیل افزایش مادران الکلی به شدت افزایش یافته است. قرار گرفتن جنین در معرض مواد الکلی سبب کاهش سرعت رشد مغز می شود که ممکن است به عفب ماندگی یا مرگ منجر شود. کودکانی که از این سندروم جان به در می برند ممکن است دارای چشم ها و لب های غیرعادی باشند و یا مخچه آنها کامل نشده باشد. همچنین ممکن است آسیب های وارده به جنین در مرحله رشد که به علت مصرف نوشیدنی های الکلی به وجود آمده اند، سب بروز بیماری های قلبی در سنین ابتدایی کودک شوند.




امروز تعداد کودکانی با اختلالات سندروم الکل جنینی به دلیل افزایش مادران الکلی به شدت افزایش یافته است.


نتایج تحقیقات انجام شده توسط سیستم بررسی عوامل خطرناک رفتاری در سال 2002، حاکی از آن بود که تقریبا 10 درصد مادران باردار آمریکایی الکل مصرف می کنند. در این تحقیق که زنان 18 تا 44 ساله را مورد بررسی قرار داده است، مشخص شده که 50 درصد از زنانی که در شرف باردار شدن هستند، از نوشیدنی های الکلی استفاده می کنند.



تقریبا 10 درصد مادران باردار آمریکایی الکل مصرف می کنند.


نوجوانان الکلی آمریکا


مصرف نوشیدنی های الکلی در دوران نوجوانی به ویژه در سنین قبل از 15 سالگی سبب وارد شدن صدمات جبران ناپذیری به مغز می شود و ممکن است مقدمه اعتیاد به الکل را فراهم کند. نتایج تحقیقات انجام شده از سوی موسسه ملی اعتیاد به الکل حاکی از آن است که 40 درصد از افرادی که در سنین قبل از 15 سالگی مصرف الکل را تجربه کرده اند، در سنین میانسالی به الکل اعتیاد پیدا کرده اند، در حالی که تنها 10 درصد از افرادی که تا سن 20 سالگی هیچگونه نوشیدنی الکلی را تجربه نکرده اند، در دوران میانسالی به مصرف نوشیدنی های الکلی معتاد شده اند.




مصرف نوشیدنی های الکلی در دوران نوجوانی به ویژه در سنین قبل از 15 سالگی سبب وارد شدن صدمات جبران ناپذیری به مغز می شود


آمار ارائه شده از سوی موسسه بررسی خطرات رفتاری نوجوانان در دبیرستان های ایالات متحده حاکی از آن است که 15.1 درصد از نوجوانان آمریکایی قبل از آنکه به سن چهارده سالگی برسند حداقل یکبار مصرف نوشیدنی های الکلی را تجربه کرده اند. طی تحقیقات صورت گرفته توسط دولت ایالات متحده در 2000، حدود 9.7 میلیون نفر از افراد بین 12 تا 20 ساله، در بازه زمانی یک ماهه قبل از انجام این تحقیق، از الکل استفاده کرده بودند که این مقدار 27.5 درصد از جوانان این کشور را شامل می شود.




15.1 درصد از نوجوانان آمریکایی قبل از آنکه به سن چهارده سالگی برسند حداقل یکبار مصرف نوشیدنی های الکلی را تجربه کرده اند.


در ایالات متحده تقریبا سه چهارم مرگ و میر افراد بین 10 تا 24 سال به چهار علت است: 1) تصادف، 2) حوادث غیرعمدی دیگر، 3) قتل و 4) خودکشی. تحقیقات مرکز بررسی رفتارهای مخاطره آمیز نوجوانان ایالات متحده حاکی از آن است که مصرف الکل با هر 4 مورد ارتباط مستقیم و تنگاتنگی دارد.


با توجه به مضرات بیشمار نوشیدنی های الکلی در ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی افراد جامعه، این سوال مطرح می شود که چرا دولت های بزرگ نظیر آمریکا همچنان از تولید و تبلیغات گسترده جهت جذب هر چه بیشتر افراد جامعه به سوی استفاده از این نوشیدنی ها، حمایت می کنند. آیا ارتباطات پشت پرده تولید کنندگان این نوشیدنی ها با سران سیاسی این کشورها آنچنان است که آنها را مجاب می کند همچنان از این صنایع حمایت کنند و در مقابل فشارهای مجامع بهداشتی و حامیان حقوق انسانی بایستند. این سوالات و صدها سوال دیگر هر فرد متفکری را به فکر وا می دارد تا علت رشد روزافزون این صنعت را بیش از پیش درک کند.


منابع و مآخذ:



:[1] Moreira, MT.; Smith, LA.; Foxcroft, D.; Moreira, Maria Teresa (2009). "Social norms interventions to reduce alcohol misuse in university or college students.". Cochrane Database Syst Rev (3): CD006748

[2] Chersich, MF.; Rees, HV. (Jan 2010). "Causal links between binge drinking patterns, unsafe sex and HIV in South Africa: its time to intervene.". Int J STD AIDS 21 (1): 2–7.

[3] "Send Us a Message." Alcoholism in Canada. Web. 03 Apr. 2012.

[4] Dooldeniya, MD.; Khafagy, R.; Mashaly, H.; Browning, AJ.; Sundaram, SK.; Biyani, CS. (Nov 2007). "Lower abdominal pain in women after binge drinking.". BMJ 335 (7627): 992–3. doi:10.1136/bmj.39247.454005.BE. PMC2072017. PMID17991983.

[5] Office of Applied Studies. 2004 . Results From the 2003 National Surveyon Drug Use and Health: Detailed Tables. NSDUH Series H-24, DHHSPublication No. SMA 04-3963. Rockville, MD: Substance Abuse andMental Health Services Administration. oas.samhsa.gov/nhsda.htm9.

[6] National Institute on Alcohol Abuse and Alcoholism. 2003. Alcohol:A Women’s Health Issue. NIH Publication No. 03-4956. Rockville, MD:National Institutes of Health. pubs.niaaa.nih.gov/publications/brochurewomen/women.htm

[7] Grant, B.F.; Dawson, D.A.; Stinson, F.S.; et al. 2004. The 12-monthprevalence and trends in DSM-IV alcohol abuse and dependence: United States, 1991-1992 and 2001-2002. Drug and Alcohol Dependence74:223

[8] Centers for Disease Control and Prevention. 2004. Alcohol consumptionamong women who are pregnant or who might become pregnant—United States, 2002. MMWR 53(50):1178-1181.www.cdc.gov/mmwr/preview/mmwrhtml/mm5350a4.htm

[9] Batra, S.; Wrigley, ECW (April 2005). "Alcohol: The teratogen.". Obstetrics & Gynecology: 308–309.

[10] Vorvick, Linda (August 15, 2011). "Fetal alcohol syndrome". PubMed Health. Retrieved 9 April 2012.

[11] US Department of Health and Human Services, US Department of Agriculture. Nutrition and your health: dietary guidelines for Americans. 5th ed. Washington, DC: US Department of Health and Human Services, US Department of Agriculture; 2000.

[12] "Early Age At First Drink May Modify Tween/Teen Risk For Alcohol Dependence". Medical News Today. 21 September 2009.

[13] Grant, BF.; Dawson, DA. (1997). "Age at onset of alcohol use and its association with DSM-IV alcohol abuse and dependence: results from the National Longitudinal Alcohol Epidemiologic Survey.". J Subst Abuse 9: 103–10. doi:10.1016/S0899-3289(97)90009-2. PMID9494942

[14] SAMHSA 1999 NHSDA.

[15] Morbidity & Mortality Weekly Report (MMWR), Centers for Disease Control, Risk Youth Behavior Surveillance

مشرق نیوز



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۵ ، ۱۷:۴۵
Seyed Meisam Jasemi

سرخان مردان اف، از پژوهشگران و فعالان اسلامی کشور روسیه، در گفتگو با خبرنگار بخش بین الملل آینده روشن، با اشاره به این که کشور سوریه در حدود ۱۴۸ میلیون نفر جمعیت دارد و اکثر این جمعیت مسیحی هستند، عنوان کرد: مسیحیان این کشور تماما ارتدوکس هستند و علاوه بر آنها مسلمانان و یهودیان نیز در این کشور زندگی می کنند.

 

وی در ادامه عنوان کرد، در روسیه در حدود ۲۰ میلیون مسلمان زندگی می کنند که از این میان ۲ میلیون نفر شیعه هستند و نکته قابل توجه این است که شیعیان این کشور تماما شیعیان اثنی عشری هستند و به ۱۲ امام بر حق اعتقاد کامل دارند. 


مردان اف، ارتباط مسیحیان و یهودیان این کشور را با مسلمانان و در بین مسلمانان رابطه سنی ها و شیعیان را رابطه خوبی عنوان کرد، ولی آنطوری که صد در صد رضایت از این موضوع وجود داشته باشد هم ندانست، و علت این موضوع را هم حوادث تروریستی عنوان کرد که در کشور های مختلف اتفاق افتاد و بیشتر تبلیغات منفی باعث شد که انگشت اتهام به سمت مسلمانان و خصوصا شیعیان گرفته شود. 


دانش آموخته مدرسه امام خمینی (ره) قم در ادامه گفت: البته رابطه اصلی که از آن رابطه خوبی هم یاد می شود به دلیل اطلاعات اندکی است که مردم این کشور راجع به مسلمانان دارند و خرابکاری وهابیان این کشور را به پای مسلمانان مخصوصا شیعه نمی گذارند، زیرا در این کشور جمعیت قابل توجهی وهابی زندگی می کنند و مردم روسیه از آنها شناخت کافی دارند و نگرش های آنها را کاملا می شناسند. 


وی افزود: در کشور روسیه تحصیلات اسلامی انجام می شود و به اسم دانشگاه، چند دانشگاه اسلامی در این کشور فعالیت می کنند که اغلب تحصیلاتی که در این کشور انجام می شود، برای سنی ها است و چون تعداد شیعیان کم است، کلاس هایی که برای آنها برگزار می شود، تنها به صورت کلاس های کوتاه مدت برگزار می شود. 


مردان اف در ارتباط با عقیده مسلمانان این کشور به بحث مهدویت و در کل به بحث موعود، عنوان کرد: نه تنها در میان مسلمانان، بلکه در میان مسیحیان و یهودیان انتظار برای ظهور منجی وجود دارد، امام حتی در بین شیعیان هم انتظار برای ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به گونه ای که در ایران نمود دارد، نیست. 


وی در ادامه عنوان کرد: الحمدالله در کشور روسیه به اندازه ای که مردمان این کشور نیاز دارند، اعتقاد به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، وجود دارد و حتی در ایام مختلف از جمله نیمه شعبان، هزاران نفر جمع می شوند و به جشن برای ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می پردازند، در این مراسم ها علاوه بر مسلمانان از سایر ادیان هم حضور پیدا می کنند و جمعیت به حدی زیاد است که ما همیشه از تعدادی که پیش بینی کرده ایم جمعیت بالاتری می آینده و همیشه جا کم می آید. 


دانش آموخته مدرسه امام خمینی (ره) قم گرایش به اسلام در میان سایر ادیان این کشور خیلی بالا نداست و گفت: با اینکه تعداد این گرایش ها به اندازه ای نیست که ما انتظار داریم، اما در سال های اخیر این گرایش ها رشد روز افزونی داشته و همه ساله بر تعداد مراجعه کنندگان به دین اسلام و پذیرندگان آن اضافه می شود. 


مردان اف و جمعی دیگر از دوستان خود که در ایران زندگی و تحصیل می کنند، برای ترویج فعالیت های اسلامی در کشورشان به انتشار ویژه نامه ای به زبان روسی و برای ترویج دین اسلام روی آورده اند، این ویژه نامه بیشتر به مسائلی پرداخته که بیشتر برای مسلمانان پیش می آید، وی در این باره می گوید: ما در این ویژه نامه سعی کردیم که مطالبی را بگذاریم که علاوه بر اینکه به درد مسلمانان بخورد و آنها را نسبت به مسائل دینی خود بیشتر آگاه کند، باعث جذب پیروان ادیان دیگر هم شویم، به همین دلیل سعی کردیم که مطالب را به صورت غیر مستقیم بیان کنیم. 


وی افزود: در این ویژه نامه بخش های مختلفی از جمله اخبار در دنیا، ایدئولوژی، سفر، تفسیر قرآن، احکام با توجه به اهمیت آن در روسیه، زن در اسلام از نظر علمای غرب، حجاب از دید علمای غرب، تربیت، طب، تمدن قدیم، شخصیت های برجسته، ورزش در اسلام، اماکن مختلف، دنیای علمی، آیا می دانید و آشپزخانه اسلامی وجود دارد. 


وی در ارتباط با اینکه چه شد که به ایران آمد و از کجا درس اسلام شناسی را آغاز کرد، گفت: ۴ سال پیش و برای ادامه تحصیلات به ایران آمدم، من در روسیه دانشگاه حقوق را تمام کردم و برای ادامه تحصیل باید یک کشور دیگری را انتخاب می کردم، طبق مشورت یکی از دوستان که در ایران تحصیل می کرد، نسبت به تحصیل در این کشور رغبت پیدا کردم و این باعث شد که به ایران بیایم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۵ ، ۲۱:۰۱
Seyed Meisam Jasemi

دکتر حسن رحیم پور ازغدی: امروز، بیش از هر وقت دیگر، به تعریفی دقیق از "تروریسم" نیازمندیم؛ چون درست در لحظه‌ای که ما و شما درباره تروریسم گفت‌وگو می‌ کنیم، هزاران هزار جوان مسلمان در زندان‌ هایی که مستقیم یا با واسطه، متعلق به ارتش‌ های اشغالگر آمریکا، ناتو و "صهیونیسم" است، با برچسب "تروریسم"، شکنجه می‌ شوند و زنان و مردان جوان مسلمان، به دست رژیم‌ های دیکتاتور، سکولار و دست‌ نشانده از مراکش تا اردن، بحرین، یمن و سایر حکومت‌ های دست‌ نشانده، به ‌نام "تروریست" و به جرم مبارزه با استبداد و امپریالیسم، شکنجه می‌ شوند. همچنین گروه‌ هایی که ارتش‌ های اشغالگر غربی در عراق، افغانستان، پاکستان، لبنان، سوریه و... سازماندهی کرده‌اند، همزمان مشغول ترور مردم بی‌ گناه در کوچه و خیابان هستند و این ترورها را به ‌نام "اسلام" می‌ نویسند. 


مدتی پیش، وقتی رسانه‌ های غربی به ‌طور ناگهانی اعلام کردند اسامه ‌بن‌ لادن را در پاکستان کشتند، به پروژه‌ای فکر کردم که غرب از سپتامبر ۲۰۰۱ آغاز کرد و در ظرف یک‌ دهه تا امروز، میلیون‌ ها انسان را به خاک و خون کشید. در دهه‌ی گذشته، شاهد سناریویی تروریستی و وحشیانه علیه اسلام و مسلمین بودیم. ترور "اسلام" و ارعاب "مسلمین"، هدف پروژه ۱۱ سپتامبر تا امروز بوده است. 


بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، خطر ریزش و فروپاشی رژیم‌ های دیکتاتور، سکولار و دست‌ نشانده‌ی غرب در جهان اسلام، از شمال آفریقا تا خلیج فارس و از شرق آسیا تا آسیای میانه به ‌وجود آمد و احتمال برافروختن انقلاب‌ های اسلامی زنجیره‌ای پدیدار شد؛ انقلاب‌ هایی به ‌نام خدا، نه با رویکرد سوسیالیستی، نه لیبرالیستی و نه ارتجاع مذهبی. 


وقتی خطر این انقلاب‌ ها جدی شد، پس از فروپاشی کمونیسم، "اسلام" را به ‌مثابه راه رهایی ملّت‌ ها، رقیب و آلترناتیو اصلی غرب شناختند؛ پس باید آن ‌را هم سرکوب و هم بدنام می‌ کردند. 


دو ساختمان در نیویورک به ‌طرز مشکوکی منفجر می‌ شود. هیچ دادگاهی تشکیل نشده و هیچ سندی ارائه نمی‌ دهند. همچنین تا امروز، به هیچ کمیته‌ی حقیقت‌ یاب مستقل و بی‌ طرفی، اجازه تحقیق درباره‌ی این مسئله را نمی‌ دهند. ناگهان اعلام می‌ کنند عامل این انفجارها، شخصی مسلمان بوده که در افغانستان مخفی شده است. 


گروهی که غرب و متحدان عرب آن، علیه ارتش شوروی در افغانستان سازماندهی و تجهیز کرده و تا چندی پیش "مسلمانانی خوب" بودند، ناگهان به "مسلمانان بد"، تبدیل می‌ شوند و نماینده‌ی اصلی اسلام در سراسر جهان اعلام و معرفی می‌ شوند!! آنان را نماینده و سخنگوی اصلی اسلام در جهان تعریف کردند و هرگز معلوم نشد که انفجارهای نیویورک چگونه انجام شد و بن‌ لادن، چه وقت و چگونه کشته شد! و آیا کشته شد یا مرد و یا هیچ کدام؟ به ‌تازگی یا چند سال پیش؟ ابتدا و انتهای پروژه‌ی ۱۱ سپتامبر، کاملاً مشکوک و مبهم است. نه ابتدا و نه انتهای آن، هرگز شفاف نشده و نخواهد شد. صورت‌ مسئله در رسانه‌ های غرب و در سطح جهان، تغییر یافت؛ در ‌ازای دو ساختمان، دو کشور اسلامی را بمباران و اشغال کردند، میلیون‌ ها مسلمان را آواره کردند و صدها هزار نفر را کشتند. همچنین ده‌ ها هزار زن و مرد مسلمان را زندانی و شکنجه کرده و به آنان تجاوز کردند. غارت منابع ملی و ساختن پایگاه‌ های دائمی نظامی را در کشورهای اسلامی، تشدید کردند، بمباران‌ های رسمی مردم در مرزهای افغانستان و پاکستان و عراق، همه روزه شد. انفجارهای تروریستی را علیه مردم بی‌ گناه در کوچه و خیابان برای سال‌ ها و سال‌ ها آغاز کردند. کل صورت مسئله را به مسئله‌ی یک گروه و یک شخص تبدیل کرده و فریب رسانه‌ای بزرگ آغاز شد تا آدمیان نپرسند چه اتفاقاتی در کشورهای اسلامی می‌افتد؟ 


به اسلام، اهانت می‌ کنند، قرآن می‌ سوزانند، از پیامبر اسلام (ص) کاریکاتور می‌کشند و همه به ‌نام آزادی بیان!! صورت می‌ گیرد. ده‌ ها هزار مسلمان، شکنجه و تیرباران می‌ شوند، حجاب زنان مسلمان اروپایی را ممنوع اعلام می‌ کنند. تا ده سال بعد، نه بن‌ لادن در افغانستان پیدا می شود و نه پس از ده سال، طالبان و القاعده، ضعیف می‌ شوند، اما اشغالگران هر روز و همچنان آدم می‌ کشند. 


ناگهان اعلام می‌ کنند به ‌روشی تروریستی، توانستیم بن‌ لادن را در پاکستان بکشیم و سر تروریسم را زدیم؛ ولی باید به اطلاع مسلمانان برسانیم که بدنه قوی تر شده و سرهای دیگری نیز دارد! بنابراین قتل، غارت، اشغال و شکنجه همچنان ادامه خواهد یافت. 


شکنجه‌گر یا پلیس بد می‌ گوید: «همه‌ی مسلمانان تروریست‌ اند»؛ اما پلیس خوب می‌ گوید: «نه، همه‌ی مسلمانان تروریست نیستند؛ ولی همه‌ی تروریست‌ ها مسلمان‌اند. پس بین مسلمان ها نیز آدم‌ های خوب پیدا می‌ شود». سپس معیاری برای آزمودن و تشخیص مسلمان خوب از مسلمان بد اعلام می‌ کنند: ما کشورهای‌ شان را اشغال کرده، به ‌ناموس‌ شان تجاوز می‌ کنیم و منابع ملی آنان را به غارت می‌ بریم. اگر تسلیم شدند، استثنائاً "مسلمان خوب" هستند؛ و اگر نه طبق قاعده، "تروریست" هستند.


رژیم‌ های دیکتاتور و سکولار وابسته به غرب در مصر، تونس، بحرین، یمن، اردن، مراکش و بعضی دیگر از کشورها در آسیای میانه و خاورمیانه و شمال آفریقا، مشغول شکنجه‌ی مردم و جوانان مسلمان هستند؛ اما همچنان اسلام، "تروریسم" است. 


مسلمانان را از شمال آفریقا تا شرق آسیا، از آسیای میانه تا بالکان، بکشید و شکنجه و غارت‌ کنید و در همان حال، آنان را "تروریست" بنامید تا نه ‌تنها تسلیم شوند، بلکه شرمنده نیز باشند و فکر "مقاومت" را به ‌سر راه ندهند، حتی "حکم جهاد" را از قاموس خود، حذف کنند؛ جهادی که برای مهار خشونت، استبداد و امپریالیسم آمده است، باید فلج شود و جهاد قلابی برای مسلمان‌ کشی باید احیاء گردد!! 


"بنیادگرایی" و "تروریسم" را برای شرمنده‌ سازی حریفان سیاسی در سراسر جهان، به برچسب سیاسی تبدیل می‌ کنند، نوعی پیش‌ داوری ایدئولوژیک و تبلیغاتی برای نشنیدن استدلال و سخنان مسلمانانی که بیش از یک قرن است تحت اشغال، استعمار و استبداد‌های وابسته به غرب می‌باشند. 


از ۱۱ سپتامبر تا ترور بن‌ لادن، پروژه‌ای را آغاز کردند که به ‌نام آن، میلیون‌ ها مسلمان، تا کنون به اشکال گوناگون ترور شده‌اند. 


اگر همین امروز، از "تروریسم"، تعریفی دقیق، کالبد شناسانه و مینیاتوری ارائه نکنیم، دستمان از جنبه "سیاسی"، باز است؛ اما از نظر "حقوقی"، بسته خواهد بود. اگر تروریسم را زیر میکروسکوپ بگذاریم، رسانه‌ های غرب، همواره تروریسم را به ‌گونه‌ای معنا می‌ کنند که طرف مخالف‌ آنان، در هر حال، "تروریست" از آب درآید. هدف‌ آنان ارعاب مخالفان، سرکوب مقاومت‌ ها و منفعل‌ سازی و شرمنده‌ کردن ملت‌ هایی است که تحت اشغال قرار دارند؛ هر کس "مقاومت" کند، "تروریست" است. 


این شیوه‌ای تروریستی در تعریف "تروریسم" است. تروریسم را چگونه تعریف کنیم که نتوانند آن‌ را از نظر حقوقی، تفسیر به رأی کنند و بتوان آن را در هر دادگاه بی‌ طرف، ردیابی، افشاگری و مجازات کرد. امروز، کدام دادگاه بی‌ طرف در روابط بین‌ الملل وجود دارد؟ دادگاه لاهه؟! این دادگاه فقط برای حاکمان یا دیکتاتورهایی طراحی شده که تاریخ ‌مصرف‌ شان برای غرب گذشته است و یا در ‌برابر ارباب سابق، سرکشی کنند و در غیر این صورت، برای تهدیدهای جدید و مخالفان غرب به‌ کار می‌ رود. دادگاه لاهه، هنگامی "دادگاه" می‌ شود که جورج ‌بوش، تونی ‌بلر و سران صهیونیسم را به اتهام جنایات جنگی و به ‌دلیل قتل ‌عام میلیون‌ ها مسلمان در افغانستان، عراق، فلسطین و لبنان به محاکمه بکشاند.


اگر تروریسم را "ارعاب و کشتار افراد بی‌ گناه به روش ناجوان‌ مردانه" بدانیم، تعریف ما شامل دو قید خواهد بود، خواهش می‌کنم به این دو قید، توجه کنید: "ارعاب و کشتار افراد بی‌ گناه" به روش "ناجوانمردانه".


قید اول این است که قربانیان آن با هیچ توجیه قانونی، مستحق مرگ یا وحشت نبودند و قید دوم آن که روش ارعاب و کشتار، "ناجوانمردانه" بوده است. اگر تروریسم، این است، هر مسلمانی می‌ داند که این عناوین در شریعت اسلام، همواره جزء محرمات بوده است. قتل نفس و ارعاب مردم و روش غیراخلاقی در مبارزه، سه حرام شرعی و خط قرمز در سنت اسلامی و قرآنی و در مکتب اهل‌ بیت پیامبر (ص) است.


۲. روابط کنونی حاکم بر جهان در عرصه‌ی بین‌ الملل، "تروریست‌ پرور" است. تروریسم دولتی، شیوه اشغال گران است و بدین وسیله فرهنگ "ترور" را جهانی کرده‌اند. "تروریسم دولتی"، منشأ "تروریسم ضد دولتی" می‌ شود. تروریسم امپریالیستی اشغال‌ گرانه آمریکا، ناتو و اسرائیل در جهان، بسترسازی برای "تروریسم بین‌ الملل" بوده است. قوانین بین‌ الملل و قطع‌ نامه‌ ها و ترکیب شورای امنیت را یک‌ طرفه، ناقص و غیرمنصفانه بسته‌اند و به همین شیوه نیز اجرا می‌ کنند. توزیع قدرت در نهادهای بین‌ المللی، ناعادلانه، جانب‌ دارانه و تروریست‌ پرور است. 


وقتی توزیع قدرت، غیرمنصفانه باشد، روش‌ های مقاومت علیه "قدرت" به ‌سوی خشونت، تمایل پیدا می‌ کند و قدرت، "ضد قدرت" را می‌ پروراند. 

تا وقتی آمریکا و ناتو هر زمانی و به هر سرزمینی که بخواهند هجوم می‌ آورند، تا وقتی مسلمانان از چچن و کشمیر تا بالکان و بوسنی تحت ستم و تحقیراند، تا وقتی رژیم‌ های وابسته به غرب، مشغول دیکتاتوری و شکنجه جوانان مسلمان هستند، نبرد و مبارزه، ادامه خواهد یافت؛ هر چند نامش را "تروریسم" بگذارید. هیچ ‌کس به ‌سبب یک نام، از حق خود دست نمی‌ کشد. در ‌این میان، تنها تروریست‌ های واقعی‌ هستند که سوء‌ استفاده می‌ کنند و سوار بر موج خون و خشونت به پیش می‌ روند؛ بمباران دائم مردم پاکستان و افغانستان، شکنجه‌ نهادینه‌ شده صهیونیست‌ ها علیه فلسطینی‌ ها، جنگ‌ های تجاوزگرانه‌ی شش دهه‌ی گذشته علیه لبنان و مصر و سوریه و اردن توسط صهیونیست‌ ها و ارتش‌ های غربی، اشغال و کشتار و غارت و شکنجه در عراق و افغانستان و آن چه ارتش‌ های غربی در لیبی و سپس سوریه انجام می‌ دهند و همچنین بمب‌گذاری‌ های خیابانی در عراق و پاکستان علیه مردم بی‌ گناه که تا قبل از این هرگز سابقه نداشته است.


مردم شیعه و سنی در عراق و افغانستان، بیش از هزار سال است که در کنار یکدیگر زندگی می‌ کنند؛ ولی تنها ده سال است که در مساجد و حسینیه‌ ها بمب منفجر می‌ شود؛ دقیقاً از تاریخی که ارتش‌ های غربی وارد عراق و افغانستان شده‌اند. در هزار و اندی سال گذشته، مگر ما شیعه و سنی نداشتیم؟ مردم مسلمان هزار سال است که در کنار یکدیگر زیسته‌اند؛ ولی ناگهان بمب‌ گذاری های تروریستی در کوچه و خیابان و بازار آغاز شد. 

نظام بین‌ الملل و بافت شورای امنیت نیز بر بنیان ارعاب و تروریسم بنا شده است. وقتی "حقّ وتو" را به دارندگان سلاح کشتار جمعی و بمب اتم می‌ دهند، همه باید بفهمیم که "فرهنگ ترور" بر جهان، حاکم است؛ یعنی هر کشوری که قدرت کشتار بیشتر دارد، در یک طرف و بقیه، همه‌ی ملّت‌ ها و دولت‌ های جهان در طرف دیگر ترازو قرار می‌ گیرند. 


مگر "فرهنگ ترور" چیست؟ توزیع قدرت جهانی، نه براساس دموکراسی جهانی، بلکه بر اساس مالکیت بمب اتم؛ این همان فرهنگ ترور است. 


۳. فرهنگ سیاسی مدرن غرب، نوعی "بنیادگرایی ماتریالیستی تروریست‌ پرور" است. فرهنگ سیاسی مدرن غرب، ارزش‌ های سکولار، از اساس، خشونت‌ ساز است؛ و روش‌ های غیراخلاقی را در سیاست، موجّه کرده است. به نقطه‌ی آغاز سیاست مدرن در غرب باز گردیم، به لحظه‌ای که سیاست و قدرت، "سکولاریزه" و دنیوی شد. به کلمات امثال «ماکیاولی» و «هابز»، پدران فلسفه‌ی سیاسی سکولار و مدرن، توجه کنید که چه طنین وحشیانه و خشنی دارد. یکی، از مناسبات سیاسی و انسان، "قداست‌ زدایی" کرد و دیگری، انسان را ذاتاً گرگ انسان نامید. این، آغاز فرهنگ ترور در عصر مدرن و آغاز تئوریزه‌ شدن "خشونت در سیاست" است. شعارهایی از این قبیل که "سیاست بین‌ الملل، علم است و از اخلاق، جداست یا سیاست از شریعت الاهی جداست"، نطفه‌ی تروریسم را بست.


"تروریسم مدرن"، روزی متولد شد که ماکیاولی در کتاب شهریار نوشت: «طریق عمل سیاسی بیش از دو راه ندارد: یکی، رفتار منطبق با قوانین و اخلاق که ویژه‌ی انسان است؛ ولی موفق و کارآمد نیست و شهریاران جهان را به هدف نمی‌ رساند و دیگری، از راه اعمال زور و ترس که طریق حیوانی است؛ ولی چون شهریاران را به هدف می‌ رساند، باید آن‌ را برگزید». 


ماکیاولی می‌ گوید: «همه می‌ دانند که چه نیکوست صاحبان قدرت در جهان، صادق در گفتار و درس ت‌کردار در رفتار و وفادار به پیمان‌ ها باشند، ولی با این شیوه‌ ها نمی‌ توان به قدرت رسید و در قدرت ماند. قدرت‌ های اصلی در اختیار کسانی می‌ ماند که با نیرنگ و دروغ پیروز شوند. به‌ خصوص، در تغییر‌دادن حالت و قیافه برای ریاکاری و سخن‌ گفتن در مذمّت کاری که می‌ کنند، باید مهارت کافی داشته باشند.» 


همچنین او به صاحبان قدرت و رسانه در غرب آموخت که علیه تروریسم و به نفع صلح و به نفع دموکراسی و آزادی شعار دهند و در همان حال، "تروریسم" را در دنیا رایج و نیز دموکراسی‌ های مردمی را سرکوب کنند.


ماکیاولی می‌ گوید: «پادشاه مآل‌ اندیش می‌ داند که هیچ پادشاهی برای بد قولی خود ضرر نکرده است. شهریاران جهان نباید بر سر قول و عهدها بمانند، بلکه باید ترس را چنان عاقلانه مستقر کرده که بتوانند ملّت‌ ها را کنترل کنند. با ترس می‌ توان بر بشریت حکومت کرد، نه با محبّت».


فرهنگ "سیاست مدرن" در غرب، فرهنگ "تروریست‌ پرور" است، این فرهنگ بود که بمب هسته‌ای و شیمیایی و میکروبی منفجر ‌کرد. در جهان به ‌اصطلاح مدرن، التهاب و بی‌ ثباتی و ناامنی به‌طرز بی‌ سابقه‌ای در تاریخ بشر، نهادینه شده است. هر لحظه امکان دارد بمبی در گوشه‌ای از دنیا منفجر شود یا هر شبی ممکن است هواپیماها و تانک‌ های اشغالگران وارد خانه‌ی شما شوند. 


هم "قتل و ارعاب بی‌ گناهان" و هم "روش‌ های ناجوان‌ مردانه" که دو قید "تروریسم" بوده، تحقق یافته است. به ‌جای آن که به دنبال جوجه‌ تروریست‌ ها بگردید، در پی "پدران تروریسم" باشید. 


تبعیض در مواجهه با جنبش‌ های کنونی مردم مسلمان در شمال آفریقا و خاورمیانه را بنگرید. در سوریه، ناگهان غرب، طرفدار حقوق مردم می‌ شود. در مصر، تونس، اردن، بحرین، یمن، مراکش و الجزایر، غرب در کنار حکومت‌ ها و علیه مردم است، اما در لیبی، وارد عملیات نظامی می‌ شود. این در حالی است ‌که حکومت لیبی سال‌ هاست که دیگر انقلابی نیست و مواضع ضد ‌غربی ندارد. تسلیم شده و حتی حاضر شده بود که اسرائیل را به رسمیت بشناسد، ولی در بحرین و یمن، غرب به نفع حکومت و علیه مردم، به دست‌ نشانده‌ی خود در رژیم آل‌ سعود و رژیم بحرین، دستور جنگ و حتی اشغال نظامی می‌ دهد. این تجسم ماکیاولیسم و دامن ‌زدن به خشونت در غرب آسیای اسلامی (خاورمیانه) است. 


در فلسفه‌ی سیاسی دنیا محور و غیر‌اخلاقی "مدرن"، اصالت با جنگ است؛ زیرا جنگ آنان را به قدرت و ثروت می‌ رساند. "صلح" صرفاً، فاصله‌ی بین دو جنگ است و در اساس، چیزی بیش از آتش‌ بسی موقت برای تجدید قوا و سپس جنگ و اشغالی دیگر نیست. اگر یک گام به عقب باز گردیم، به بنیاد هستی‌ شناختی و فلسفی ترور می‌ رسیم.


۴. "انسان‌ شناسی مادی" و "هستی‌ شناسی سکولار"، خشونت‌ پرور و ذاتاً تروریستی است. وقتی جهان هستی، فاقد مبدأ و معاد الاهی و بی‌ سر و ته دانسته شود، انسان، "بلاتکلیف" شده و زندگی او بی‌ معنا و عبث خواهد بود. وقتی زندگی فاقد "معنویت" شود، اخلاق، عدالت و حقوق بشر صرفاً الفاظی تبلیغاتی می‌ شوند؛ برخورد ابزاری با کلمات.


در "انسان‌ شناسی سکولار"، مسئولیت الاهی و روح الاهی انسان بی‌ معنا می‌ شود. "اخلاق"، نسبی، شخصی و قراردادی شده و "خودمحوری"، نظریه‌ پردازی و توجیه و بلکه تقدیس می‌ شود. "قدرت، ثروت و لذّت"، اصالت یافته و "خدا، آخرت و عدالت" به حاشیه می‌ رود. "کرامت انسان"، بازیچه شده و جان انسان، ارزان می‌ شود. نفرت، جنگ و رقابت غیراخلاقی در شخصیت انسان‌ ها و در روابط بین‌ الملل، اصالت می‌ یابد. خدمت به انسان‌ ها، احمقانه یا ریاکارانه دانسته می‌ شود. "برابری و برادری" رویا گشته و جهان، زشت و بی‌ معنا می‌ شود، پس چرا انسان، زیبا باشد؟

وقتی "اصالت لذّت و منفعت"، مبنای "علوم ‌انسانی" شده و فلسفه‌ی معطوف به قدرت و ثروت، بنیاد "علوم ‌اجتماعی" و "ایدئولوژی‌ های مادی مدرن" شود، "تروریسم"، دقیقا در آن لحظه، متولد شده است. 


اما در انسان‌ شناسی قرآن و اسلام چه می‌ بینید؟ روح انسان، نفخه‌ی رحمانی و موجودی الاهی است؛ گران‌ ترین و مقدس‌ ترین پدیده بر روی زمین. 

قرآن می‌ فرماید: قتل یک انسان بی‌ گناه، برابر با قتل هفت میلیارد انسان است. زندگی، امانت خداست و حفظ و دفاع از زندگی، "تکلیف شرعی" است. خدمت به انسان‌ ها، راه نزدیکی به خداوند است. اهانت به انسان‌ ها و خشونت علیه آنان، گناه کبیره و نابخشودنی است. "جهاد" در این فرهنگ، برای مهار خشونت، حذف اشغالگری، دفاع از حقوق مادی و معنوی انسان‌ های بی گناه و ملّت‌ های تحت ستم و اشغال است. 


اسلام از آنجا که ضد خشونت و مدافع زندگی و کرامت انسان است، جهاد و قصاص را واجب کرده زیرا "قصاص" برای دفاع از "زندگی" است. در "جهاد" نیز اخلاق جنگی و حقوق اسیران و شکست‌ خوردگان را واجب و شکنجه و هتک‌ حرمت و قتل اسیران را حرام کرد. 


خداوند برای مهار اشغالگری و تروریسم، "جهاد" و "قصاص" را واجب کرد. جنبش‌ های پارتیزانی ضد اشغالگر، گروه‌ های آزادی بخش و مبارزان علیه استعمار و استبداد، علیه ستم و تحقیر انسان، علیه پدران خشونت و در خدمت بشریت، عمل می‌ کنند و مبارزه‌ی آنان مقدس است زیرا آدم‌ کشان و متجاوزان را مهار می‌ کنند. 


"اسلام‌ شناسی غربی"، اسلام‌ شناسی دروغین است. اسلام را باید از متن اسلام شناخت. اسلام، هر نوع تهدید علیه جان بی‌ گناهان و امنیت عمومی را مصداق "محاربه" دانسته و مستحق مجازات شدید می‌ داند. اسلام، جهاد علیه اشغال‌ گران را واجب و مایه‌ی عزت خواند؛ ولی "جهاد" روش دارد.

جهاد قرآنی، کشتار بی‌ گناهان نیست. اسلام به ‌دنبال پیروزی غیراخلاقی حتی بر دشمن بی‌ اخلاق نیست. مبنا و هدف سیاست اسلامی، اخلاق و اخلاقی است. قرآن کریم می‌ فرماید: «وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى». حتی در‌ برابر دشمن بی‌ اخلاق، شما بی‌ اخلاق نباشید. دشمنان شما، معلم شما نیستند. آنان بی‌ گناهان را می‌ کشند ولی شما نکشید. مبادا دشمنی با آن کسان، شما را برانگیزاند تا از مرزهای عدالت، عبور کنید و حقوق دشمن و اخلاق را زیر پا بگذارید. در همه‌ی لحظات شکست یا پیروزی، حقوق، اخلاق و عدالت را پاس دارید و حرمت نهید؛ این است فرمان اسلام. 


والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته.


دکتر حسن رحیم پور ازغدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۴۱
Seyed Meisam Jasemi

به گزارش موعود به نقل از فارس، پس از آنکه مشخص شد دولت آمریکا بین سال های 2002 و 2003 با راه‌اندازی «تیم مشاوره علوم رفتاری» از فنون روان‌ شناختی برای تولید روش هایی جدید برای شکنجه زندانیان گوانتانامو استفاده کرده است بحث استفاده آمریکا از روش های علمی در جهت مقاصد ضد بشری قوت گرفت.


«انجمن روان‌ شناسی آمریکا» پس از مشخص شدن این موضوع، از روان‌ شناس‌ های به کار گرفته شده در طرح‌ های سیاسی آمریکا اعلام برائت کرد و در بیانیه‌ای تأکید کرد این انجمن با کاربرد یافته‌ های علوم رفتاری برای شکنجه مخالف است؛ علی‌ رغم این، نگاهی به پاره‌ای از اسناد منتشر شده آمریکا در زمینه شکنجه نشان می‌ دهد این روش ها به افسران زندان‌ های آمریکا و حتّی افسران سایر کشورها به عنوان روش های علمی اعتراف‌ گیری آموزش داده می‌ شده است.


یکی از بحث‌ انگیزترین موضوعات در زمینه استفاده از یافته‌ های علمی برای مقاصد بحث‌ انگیز، هفت جزوه‌ای بوده است که در آمریکا برای آموزش روش‌ های شکنجه و بازجویی بر اساس یافته‌ های علمی در مراکز آموزش نظامی این کشور تدریس شده است.


این هفت جزوه که در آمریکا به «جزوه‌ های شکنجه‌ آموزی» شهرت یافته‌اند در دانشکده‌ های مهم نظامی این کشور، از جمله «مدرسه قاره‌ های آمریکا» تدریس می‌ شد.


یکی از این مدارک که در زیر بررسی می‌ کنیم جزوه‌ای موسوم به «بهره‌ کشی از منابع انسانی» است که از آن در مدرسه قاره‌ های آمریکا استفاده می‌ شد. تحقیقات انجام‌ شده نشان می‌ دهند دو سوم جنایتکاران جنگی اعلام شده توسط سازمان ملل متّحد در این مدرسه که به «مدرسه تروریسم آمریکا» نیز شهرت یافته است، آموزش دیده‌اند؛ همچنین بسیاری از دیکتاتورهای آمریکای لاتین که در کشورهایشان جوخه‌ های مرگ به راه انداخته‌اند، در این مدرسه درس خوانده‌اند.


در مقدمه جزوه «بهره‌ کشی از منابع انسانی»، هدف از انتشار آن آموزش «فنون سلب اراده» عنوان شده است.


هدف از فنون سلب اراده، چنانکه در این جزوه تصریح شده است، تلقین «واپس‌ روی روان‌ شناختی» در فرد است که در آن یک مرجع قدرت بیرونی اراده فرد برای مقاومت را زیر سؤال می‌ برد.


واپس‌ روی اصولاً حالتی از اراده‌ زدودگی است که در آن فرد به دوره‌ های قبل‌ تر رفتار (مثلا کودکی) بر می‌ گردد.


فنون سلب اراده، چنانکه در این جزوه آموزشی تصریح شده است، بر اساس سه اصل عمل می‌ کنند: ناتوان‌ سازی (بدنی)، وابستگی، وحشت‌ انگیزی (ترس و اضطراب شدید).


اصل اول مواردی مانند فشار طولانی مدت، قرار دادن فرد در معرض گرما، سرما یا رطوبت شدید و محروم‌ سازی از خواب را در بر می‌ گیرند. 


فرض بنیادین این فنون این است که شکستن مقاومت فیزیولوژیک فرد توانایی روان‌ شناختی وی برای مقاومت را نیز کاهش می‌ دهد.


به عقیده بسیاری از روان‌ شناسانی که در توسعه این فنون دخیل بوده‌اند، تهدید به ناتوان‌ سازی، از خود ناتوان‌ سازی، برای شکستن مقاومت روانی فرد کار سازتر است، زیرا در برخی موارد پس از به کارگیری ناتوان‌ سازی، فرد نسبت به آن بی‌ تفاوت می‌ شود و به عنوان راه فرار به دنیای درون خود پناه می‌ برد که در این صورت حتّی مقاومت فرد در برابر بازجو را افزایش می‌ دهد.


اصل دوم، وابستگی است که طبق آنچه در این جزوه نوشته شده است در آن بازجو باید کاری کند که فرد برای ارضای تمام نیازهای اساسی‌ اش از جمله آب، غذا، زنده ماندن و غیره به وی احساس وابستگی کند.


در فنون وحشت‌ انگیزی که از آن در زندان‌ های مختلف آمریکا استفاده می‌ شود ایجاد ساعت های طولانی هراس در فرد باعث می‌ شود هر عامل مبهم یا ناشناخته‌ای فرد را به واپس‌ روی روانی وا دارد. در این جزوه تصریح شده است اگر طوری رفتار شود که فرد به عامل ترسش پی ببرد، ممکن است مقاومتش در برابر بازجو زیاد شود، چون دیگر عامل ناشناخته‌ای در وجودش هیاهو ایجاد نمی‌ کند.


استفاده از فنون وحشت‌ انگیزی از روش های در هم شکستن مقاومت روانی فرد و اعتراف‌ گیری می‌ باشد.


فنون اعتراف‌ گیری که طبق این جزوه بازجو باید از آنها استفاده کند به صورت زیر هستند:


• دستگیری


درباره دستگیری در این جزوه چنین نوشته شده است: «ماهیت دستگیری و زمان آن باید به گونه‌ای باشد که در فرد بیشترین میزان شگفتی و ناراحتی روانی ایجاد کند. وی باید در زمانی دستگیر شود که کمتر از همیشه انتظارش را دارد؛ بنابراین زمان ایده‌آل برای دستگیری اولین ساعات صبح است.»


افرادی که در زندان گوانتانامو زندانی بوده‌اند گفته‌اند گاه در اوائل صبح بدون هیچ آگاهی قبلی مورد حمله قرار می‌ گرفتند.


• زندان


جزوه شکنجه‌ آموزی آمریکا می‌ نویسد: «احساس هویت فرد به مجاورت وی با محیط پیرامونش، عادات، ظاهر، اعمال، و روابطش با دیگران بستگی دارد. زندان به بازجو اجازه می‌ دهد این حلقه‌ های ارتباطی را بشکند و فرد را به منابع درونی خودش وابسته کند. زندان باید به گونه‌ای باشد که در فرد احساس انقطاع از هر چیز شناخته شده و اطمینان‌ بخش تولید کند.»


این جزوه درباره شرایط زندان فرد می‌ افزاید شرایط زندان نباید به گونه‌ای باشد که فرد بتواند به آن خو گیر و بی‌ تفاوت شود. الگوهای آزار زندانیان باید دائماً تغییر کرده و فرد را در برابر شرایط آزار دهنده متفاوتی قرار دهد.


• محرومیت از محرک‌ های حسی


بر اساس جزوه شکنجه‌ آموزی، فردی که از محرک‌ های حسی (دیدن، شنیدن، بوئیدن، لمس و ...) محروم می‌ شود هشیاری‌ اش را به سمت دنیای درون معطوف کرده و ناهشیارش را به دنیای بیرون، فرافکنی می‌ کند. پژوهش‌ ها نشان می‌ دهند در افرادی که در سلول انفرادی نگاه داشته می‌ شوند، تجربیاتی نظیر روی آوردن به خرافات، عشق شدید به هر موجود زنده، زنده پنداشتن موجودات غیر جاندار، توهم و هذیان بروز می‌ کند.

فردی که در چنین شرایطی قرار می‌ گیرد در چنان شرایط اضطراب‌ زا و سختی قرار می‌ گیرد که هر محرک حسی یا تعامل با هر فردی را غنیمت می‌ شمارد. در چنین شرایطی اگر بازجو به فرد نزدیک شود و برای وی نقش دوستی به اصطلاح خیرخواه را بازی کند، مقاومت فرد به سرعت می‌ شکند.  


زندانیان زندان گوانتانامو تصریح کرده‌اند گاه آنها در اتاق‌ هایی کاملاً عایق و بی‌ صدا قرار می‌ گرفتند که در آنها به چشم شان چشم‌ بند سیاه زده می‌ شد و تنها صدای نفس‌ های خودشان را می‌ شنیدند.


تهدید و وحشت‌ انگیزی


در بخشی از این جزوه که به وحشت و هراس‌ انگیزی پرداخته شده است آمده است: «تهدید به وارد آوردن درد معمولاً در فرد ترس بیشتری ایجاد می‌ کند تا خود وارد آوردن درد؛ زیرا اکثر افراد توانایی‌ شان برای تحمل درد را دست کم می‌ گیرند.»


این نوشته می‌ افزاید: «تهدید باید در نهایت خونسردی انجام شود، نه اینکه فرد با داد و فریاد آن را اعلام کند.»


چنانکه از روایت‌ های زندانیان گوانتانامو برمی‌ آید، در این زندان‌ ها استفاده از سگ یکی از روش‌ های ایجاد وحشت در فرد زندانی بوده است.


• هیپنوتیزم و افزایش تلقین‌ پذیری


جزوه شکنجه آمریکا هیپنوتیزم را یکی از روش‌ هایی می‌ داند که بازجو بر اساس آن می‌ تواند حس تلقین‌ پذیری فرد را بالا ببرد. در این جزوه اشاره شده است می‌ توان با فن «اتاق جادویی» در فرد شرایط هیپنوتیزمی ایجاد کرد.


در این روش به عنوان مثال به فرد تلقین هیپنوتیزمی می‌ شود که مثلاً دستش گرم شده است. سپس دست وی واقعا با کمک یک دستگاه مخفی و بدون اینکه خود فرد بفهمد گرم می‌ شود. در مرحله بعد به فرد تلقین می‌ شود که او به گونه‌ای هیپنوتیزم شده است که توان مقاومت نخواهد داشت. افرادی که از بلوغ روان‌ شناختی کافی برخوردار نیستند یا کسانی که واپس‌ روی روانی انجام داده‌اند، معمولاً توان مقاومت در برابر بازجو نخواهند داشت؛ این کار این حس را به فرد القا می‌ کند که مسئولیتی در قبال اعمالش ندارد و باعث می‌ شود وی راحت‌ تر اعتراف کند.


روایت‌ هایی که زندانیان آمریکا از زندان های این کشور در سال‌ های اخیر ارائه داده‌اند نشان می‌ دهند این روش ها هنوز در زندان‌ های این کشور مورد استفاده قرار می‌ گیرند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۳۶
Seyed Meisam Jasemi

قصه جوجه اردک زشت دوران تبعید بنی اسرائیل به مصر را دستمایۀ خود قرار داده است. آن جوجه ناخوانده و غریب و سیاه‌ روی که در این قصه در سرزمین مصر به دنیا می‌ آید، سمبول و نمادی از قوم یهود و نژاد سامی است، قومی که گرچه در سرزمین غربت زندگی می کند اما به عنوان یک قوم اصیل و با نسب شریف معرفی می‌ شود که ...

فیلم‌ های بسیاری در هالیوود و غرب ساخته می‌ شوند که در آنها از تورات و انجیل به صورت غیر مستقیم یا سمبولیک (تمثیلی) اقتباس شده است، به طوری که افراد ناآشنا با این کتب نمی‌ توانند مفاهیم پنهان در این فیلم‌ ها را کشف کنند. قصۀ این فیلم‌ های تمثیلی معمولاً در عصر حاضر می‌ گذرد ولی در لایه‌ های پنهان خود یک قصۀ تاریخی بر وفق آموزه‌ های تحریف شدۀ دین یهود را روایت می‌ کند. این فیلم‌ ها موضوعات مختلفی را دستمایۀ خود قرار داده‌اند از قبیل: آموزۀ صهیونیسم، منجی ادیان، دوران آخر الزمان، توفّق و سیطرۀ یهود بر جهان، تمسخر سایر ادیان و زندگی و قومیت یهود. ما در این سلسله مقالات قصد داریم تعدادی از این فیلم‌ ها را در  هر یک از این موضوعات معرفی کرده و ضمن بازگشایی نمادها، اندیشۀ تحریف شدۀ آنها را نقد کنیم.

معرفی قصه

قصه کوتاه جوجه اردک زشت (1844)1 اثر هانس کریستین اندرسن 2 (1875 - 1805) از میان 220 قصۀ تخیلی کودکانۀ او مشهورترین اثر این نویسنده دانمارکی است. برخی دیگر از آثار معروف اندرسن عبارتند از: بند انگشتی، دخترک کبریت فروش، ملکه برفی و لباس جدید امپراتور. قصه‌ های اندرسن به 150 زبان دنیا ترجمه شده و هنوز هم در جهان خوانندگان بسیار دارد. در اواسط قرن گذشته دفتر بین‌ المللی کتاب برای نسل جوان (IBBY) تأسیس شد و از سال 1956 جایزه‌ای را به نام هانس کریستین اندرسن به یکی از نویسندگان کتاب کودک در جهان اهدا می‌ کند. این جایزه که یک مدال طلا است توسط ملکۀ دانمارک و به طور دو سالانه به مجموعه آثار یک نویسندۀ کودک اهدا می‌ شود. همچنین از سال 1953 دوم آوریل هر سال که مطابق با سالروز تولد اندرسن است به عنوان روز جهانی کتاب کودک گرامی داشته می‌ شود.

اندرسن کودکی زشت‌ روی بود و عزلت گزینی او در نویسنده شدن وی تأثیر داشت. او از سنین نوجوانی به نوشتن قصه و انتشار آنها روی آورد به طوری که او در اواخر عمر هفتاد سالۀ خود نویسندۀ مشهوری شده بود. در همان ایام یک نفر از او پرسید که آیا قصد ندارد قصۀ زندگی خود را بنویسد؟ اندرسن پاسخ داد که او آن را پیش‌ تر در قصۀ جوجه اردک زشت نوشته است.

خلاصه قصه

قصه جوجه اردک زشت با وصف یک مرغزار آغاز می شود و جمله سوم آن این است: «لک‌ لک با پاهای دراز شَنگَرفی راه می‌ رفت و به زبان مصری سخن می‌ گفت 3». 4 در این مرغزار، ماده اردکی در لانه خود بر روی تخم هایش خوابیده است. تخم ها جوجه می شوند ولی یکی از تخم ها که کمی بزرگتر است با تأخیر سر بر می‌ آورد. هر چند که او درشت تر از بقیه است ولی آشکارا سیاه و زشت‌ روی می‌ نماید. او مثل اردک ها  شنا می‌ کند اما با دیگر جوجه اردک ها تفاوت دارد. ماده اردک از او دفاع می کند و در برابر زخم زبان های مردم، جوجۀ زشت و غریبش را با این جملات می ستاید: «این بیچاره به کسی کاری ندارد»، یا «درست است که این بچه زیبا نیست اما اخلاق خوبی دارد و در آینده زیبا خواهد شد». اما وقتی آزار سایر اردک های مرغزار علیه او زیاد می‌ شود مادر نیز دست از حمایت او برداشته می‌ گوید: «دلم می خواهد چنان گورت را گم کنی که دیگر پیدایت نشود».

جوجه اردک زشت به ناچار می رود و پاییز و زمستان سختی را در میان بلایای مهیبی همچون تفنگ شکارچیان و حمله سگ های وحشی و سرمای کشنده از سر می گذراند. لکن در بهار می بیند که قدرت پرواز یافته است. او از میان همه نوع حیوان و پرندگان آن بیشه، فقط به قوها علاقه مند شده است. لذا شنا کنان به نزد چند قوی زیبایی می رود که در برکه شنا می کنند. وقتی به آنها می رسد سر به تعظیم خم نموده ناگهان تصویر خود را در آب مشاهده می‌ کند و می بیند که او نیز به سان همان ها از جنس «قو» است. آنگاه سایر قوها به او سلام کرده وی را نوازش می کنند. به زودی کودکان نیز برای این قوی جوان و زیبا نان روغنی می ریزند و از اینکه او نیز به جمع قوهایشان اضافه شده به رقص و پایکوبی می پردازند. قصه اندرسن با این جملات به پایان می‌ رسد که این قوی جوان، چون دل پاک و سرشتی نیکو داشت و از تکبر نیز به دور بود لذا قدر آن سعادت و شکوه رخشانی را که به وی روی آورد را بهتر از دیگران می‌ دانست.

اقتباس از تاریخ یهود

قصۀ جوجه اردک زشت ماجرای اقامت بنی اسرائیل در مصر را به طور نمادین بازگو می کند. 5 واضحاً در ابتدای داستان به «زبان مصری» که همان زبان قبطی باشد تصریح می شود. جوجۀ اردک کمی سیاه است همچون یهودیان که رنگ پوست آنها به تیرگی می‌ زند. او پدر و مادر خود را نمی‌ شناسد و این نشانه‌ای است از غربت او در یک سرزمین بیگانه. بنی‌ اسرائیل نیز سه دوره از غربت و آوارگی را تجربه کرده‌اند: در مصر، سپس در بابل و در نهایت در تمام ممالک جهان. در اینجا برای فهم بهتر ماجرا ناگزیر از ذکر تاریخ مختصر بنی‌ اسرائیل هستیم.

بنی اسرائیل از زمان حضرت یوسف (ع) به مصر آمدند و چهار صد سال در آن سرزمین ماندند تا زمانی که حضرت موسی طبق وعده خداوند پدید آمد و ایشان را از بردگی مصریان نجات داد و به سمت سرزمینی که خداوند به حضرت ابراهیم (ع) عطا فرموده بود هدایت فرمود. خداوند حکیم حضرت ابراهیم (ع) را پس از بت شکنی در قوم، از خانه پدری اش در نزدیکی بابل (حوالی بغداد امروزی) بیرون آورد تا به فلسطین داخل کند (قرآن: انبیاء / 71، اعراف / 137، مریم / 49 ـ تورات: سفر پیدایش  12/ 1 و 2). در تورات کنونی اگرچه ماجرای بت‌ شکنی ابراهیم (ع) موجود نیست ولی مذکور است که خداوند ماجرای غربت چهار صد سالۀ فرزندان حضرت ابراهیم در زمین بیگانه را به او خبر داده بود. در آنجا مؤکد است که آنها در پشت چهارم به فلسطین باز خواهند گشت (پیدایش ۱۵ / ۱۳ تا ۱۶). علت اصلی تبعید بنی اسرائیل از زمین مقدس فلسطین کفاره شدن گناهِ فروختن یوسف (ع) بود. زیرا این گناه توسط این پیامبر زادگان تعمداً برای مخالفت با خواست خداوند در وصایت یوسف (ع) صورت گرفته بود و خداوند خواست تا آنها بدین طریق از آن گناه پاک شوند.

حضرت یعقوب (ع) قبل از رحلتش در مصر به بنی اسرائیل خبر داد که خداوند نسل شما را به سرزمین پدرتان ابراهیم (ع) باز خواهد آورد (سفر پیدایش 48 / 21). حضرت یوسف (ع) نیز همین بشارت را به آنها داد (پیدایش 50 / 24). از اینجا بود که سرزمین فلسطین، به «ارض موعود» ملقب شد. حضرت موسی (ع) طبق پیشگویی انبیاء در موعد مقرر به دنیا آمد و بنی‌ اسرائیل را به فلسطین بازگرداند و این وعده 3400 سال پیش از این، محقق شد. آن حضرت در میانۀ راه، کتاب شریف تورات را برای یهود به ارمغان آورد، که در آن مؤکد شده که خداوند به شما دو نوبت فرصت می‌ دهد تا در زمین مقدس زندگی کنید و اگر به گناهان آلوده گشتید خداوند این زمین مقدس را از شما خواهد گرفت (تورات: سفر تثنیه، باب 28 تا 30 ـ قرآن: اسراء / 4). فرصت نخست آنها در سال 586 قبل از میلاد به پایان رسید و خداوند بخت نصّر پادشاه ظالم بابل را بر یهودیان مسلّط کرد و او اکثر ایشان را کشت و معبد سلیمان را تخریب کرد و تعداد چهل هزار نفر از ایشان را برای غلامی و کنیزی با خود به بابل برد.

نزدیک به پنجاه سال بعد، کورش کبیر شهر بابل را فتح کرد و بنی‌ اسرائیل را مرخص نمود تا به فلسطین بازگردند. در این مدت خداوند یهودیان را در مال و نفرات کثرت بخشیده بود چنانکه در قرآن کریم مذکور است (قرآن: إسراء / 6). قبل و بعد از خرابی معبد سلیمان، خداوند ده‌ ها پیامبر برای یهودیان فرستاد تا آنچه را که پیش‌ تر از طریق حضرت موسی (ع) به آنها امر فرموده بود یادآوری کند. زیرا در این مدت تورات به حذف و تحریف‌ های کاهنان آلوده گشته بود. همچنین خداوند متعال در نزدیکی اخراج نهایی یهود از فلسطین، حضرت عیسی (ع) را به پیامبری فرستاد تا این خطر را به آنها گوشزد کند که تیشه بر ریشه درخت یهود گذاشته شده و اگر توبه نکنید عقوبت خداوند بر شما نازل خواهد شد (انجیل متی 3 / 7 تا 10 ـ اعمال رسولان 3 / 19). اما آنها قصد قتل حضرت عیسی (ع) را کردند و گرچه موفق نشدند ولی برخی حواریون او را کشتند. و این چنین شد که فرصت دوم نیز با حملۀ تیتوس پسر امپراطور روم در سال 70 میلادی به فلسطین به پایان رسید. تیتوس حدود یک میلیون نفر از یهودیان را کشت و الباقی را اسیر کرد یا نفی بلد نمود. 6 اما اندکی از یهودیان تا سال 200 میلادی به طور پراکنده در فلسطین زندگی می‌ کردند ولی امپراتور روم در این سال آنها را از آن سرزمین اخراج کرد.

نقد و تحلیل

قصه جوجه اردک زشت دوران تبعید بنی اسرائیل به مصر را دستمایۀ خود قرار داده است. آن جوجه ناخوانده و غریب و سیاه‌ روی که در این قصه در سرزمین مصر به دنیا می‌ آید، سمبول و نمادی از قوم یهود و نژاد سامی است، قومی که گرچه در سرزمین غربت زندگی می کند اما به عنوان یک قوم اصیل و با نسب شریف معرفی می‌ شود که توانایی‌ های مختلفی را به طور ذاتی با خود حمل می‌ کند. مثلاً در قصه می‌ خوانیم که اردک در انتها می فهمد که او علاوه بر شنا کردن در آب، قادر به پرواز کردن نیز هست.

در زمانی که اندرسن این قصه را در سال 1844 می‌ نوشت مسئله ارض موعود و بازگشت به زمین فلسطین هنوز توسط یهودیان بدعت گذاشته نشده بود. در واقع اصطلاح «صهیونیسم» در سال 1890 توسط ناتان برنبام 7 که یک روزنامه نگار اتریشی بود جعل شد و در همین سال‌ ها تئودور هرتسل اندیشۀ صهیونیسم را پایه گذاشت و سعی وافر در جلب حمایت یهودیان کرد.

در انیمیشن قدیمی جوجه اردک زشت، Ugly Duckling (1939) محصول والت دیسنی که از روی این قصه ساخته شده، پایان داستان به نحوی رقم می خورد که حاوی اندیشة صهیونیسم است. یک سال بعد وقتی اردک‌ های بالغ شده با حسرت به پرواز دسته‌ جمعی قوها در آسمان چشم دوخته‌ اند، یکی از آنها به نزد اردک‌ ها فرود می‌ آید و خود را به آنها معرفی می‌ کند. او همان جوجه اردک زشت‌ روی سابق است، که اکنون به این زیبایی می‌ خرامد. آن قو خبر می‌ دهد که شما مرا تمسخر می کردید و مرا بیگانه می‌ خواندید اما می‌ بینید که من یک قو بودم و خود نمی دانستم. اکنون ما قوها به سوی سرزمین اصلی خود در حال پرواز هستیم. لحظاتی بعد در میان نگاه حسرت‌ بار اردک‌ ها، این قو پرواز کنان به جمع هم‌ کیشان خود ملحق می‌ شود.
قصۀ جوجه اردک زشت گرچه توسط یک نویسندۀ مسیحی نوشته شده است لکن این باعث نمی‌ شود که ما نویسندۀ آن را تبرئه کنیم. زیرا در همان تورات یهود که مسیحیان نیز کلّیت آن را قبول دارند مذکور است که خداوند به بنی‌ اسرائیل هشدار داد که اگر بت پرست شوید و به گناهان آلوده گردید شما را به چهار وسیله عذاب هلاک خواهم کرد: قحطی، بیماری، شمشیر دشمنان و حیوانات وحشی. پس آنگاه الباقی شما را عبرت و مثل برای ساکنان زمین خواهم کرد:

(24) پس‌ جمیع‌ امت‌ ها خواهند گفت‌: چرا خداوند با این‌ زمین‌ چنین‌ کرده‌ است‌ و شدت‌ این‌ خشم‌ عظیم‌ از چه‌ سبب‌ است‌؟ (25) آنگاه‌ خواهند گفت‌: از این‌ جهت‌ که‌ عهد یَهُوَه‌ خدای‌ پدران‌ خود را که‌ به‌ وقت‌ بیرون‌ آوردن‌ ایشان‌ از زمین‌ مصر با ایشان‌ بسته‌ بود، ترک‌ کردند، (26) و رفته‌، خدایان‌ غیر را عبادت‌ نموده‌، به‌ آنها سجده‌ کردند، خدایانی‌ را که‌ نشناخته‌ بودند و قسمت‌ ایشان‌ نساخته‌ بود. (27) پس‌ خشم‌ خداوند بر این‌ زمین‌ افروخته‌ شده‌، تمامی‌ لعنت‌ را که‌ در این‌ کتاب‌ مکتوب‌ است‌، 8 بر آن‌ آورد. (28) و خداوند ریشۀ ایشان‌ را به‌ غضب‌ و خشم‌ و غیض‌ عظیم‌، از زمین‌ ایشان‌ کند و به‌ زمین‌ دیگر انداخت‌، چنانکه‌ امروز شده‌ است‌ (سفر تثنیه، باب 29).

و همچنین آمده است:

(36) خداوند تو را و پادشاهی‌ را که‌ بر خود نصب‌ می‌ نمایی‌، بسوی‌ امتی‌ که‌ تو و پدرانت‌ نشناخته‌اید، خواهد برد، و در آنجا خدایان‌ غیر را از چوب‌ و سنگ‌ عبادت‌ خواهی‌ کرد. (37) و در میان‌ تمامی‌ امت‌ هایی‌ که‌ خداوند شما را به‌ آنجا خواهد برد، عبرت‌ و مثل‌ و سُخریّه‌ خواهی‌ شد (سفر تثنیه، باب 28).

لهذا دیده می‌ شود که تورات کنونی یهود نیز به ضد اندیشۀ صهیونیسم شهادت می‌ دهد.

*امیر اهوارکی

***پی نوشت‌ ها

1. The Ugly Duckling (1844)
2. Hans Christian Andersen (1805 – 1875)
3.There the stork minced about on his red legs, clacking away in Egyptian.
4. ترجمه خوبی از قصه کوتاه «جوجه اردک زشت» در این کتاب مندرج است: هانس کریستیان اندرسن، هزار دستان، مسعود حاتم، انتشارات نیل، تهران، ۱۳۴۵، ص. ۳۲ تا ۴۸
5. فهم این حقیقت را مدیون مقالة «سیاست قصه» از استاد گرانقدر جناب شمس الدین رحمانی هستم. نگا. شمس الدین رحمانی، فرهنگ و زبان (مجموعه مقالات)، انتشارات برگ، تهران، 1368؛ ص 33
6. ویلیام میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، ترجمه علی نخستین، تهران، 1931م.؛ طبع جدید: نشر اساطیر، 1382؛ ص 63
7. Nathan Birnbaum (1864 – 1937)
8. برای مشاهدۀ این لعنت‌ ها به باب 27 از سفر تثنیه نگاه کنید که حضرت موسی و یوشع گناهان مختلف را ذکر کرده‌اند که هر یهودی به آنها عمل نکند ملعون خدا شود. مهم‌ ترین آن گناهان بت‌ پرستی و ترک شریعت تورات است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۵۱
Seyed Meisam Jasemi

به گزارش موعود به نقل از مهر، با اینکه این زوج جوان روابط خوبی با یکدیگر نداشتند،؛ اما اختلاف اصلی و اساسی جوان به قتل رسیده با خانواده همسرش به ویژه از گرایشات و علاقه او به دین اسلام ناشی می شده است. این قتل برنامه ریزی شده توسط پدر حدوداً 50 ساله خانواده انجام گرفته است. وی در ویلای دخترش، داماد خود را به وسیله یک کالیبر 12 به ضرب دو گلوله از پای در آورد.

یکی از همسایه ها که متوجه سر و صدای مشکوکی از داخل ویلا شده بود، پدر خانواده را در حالی که سعی داشته بدن بی جان مرد جوان را در صندوق عقب اتومبیل جای دهد، می بیند و فوراً با اداره پلیس برای گزارش حادثه تماس می گیرد.

به گزارش «فرانس پرس»، این قتل برنامه ریزی شده دقیقاً در همان روزی اتفاق افتاده است که وزیر کشور فرانسه لیست مناطق امن در فرانسه را اعلام کرده است. این فهرست، که شامل 15 منطقه جغرافیایی فرانسه می باشد که در زمینه راهکارها و ابزارهای مبارزه با جرم از تمرکز بالاتری برخوردارند، شهر «وورت - سنت - گیل» را نیز در بر می گیرد.

بررسی این پرونده تحت عنوان «قتل با انگیزه قبلی» به قاضی تحقیق ناحیه "«نیم» سپرده شد. طبق برخی شایعات بی اساس منتشر شده توسط بعضی سایت های ضد اسلام، اقدام خشونت بار پدر دختر در دفاع از دخترش بوده است. بنابر شایعات مذکور، مرد جوان سعی در اجبار همسر خود به پذیرش دین اسلام داشته است. این شایعات قویاً مورد انتقاد و تکذیب قرار گرفته است.

به نظر می رسد انتشار دهندگان این شایعات بی پایه، قصد قهرمان سازی از این قاتل 53 ساله را دارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۰۴
Seyed Meisam Jasemi
مشرق: فیلم‌ های بسیاری در هالیوود و غرب ساخته می‌ شوند که در آنها از تورات و انجیل به صورت غیر مستقیم یا سمبولیک (تمثیلی) اقتباس شده است، به طوریکه افراد نا آشنا با این کتب نمی‌ توانند مفاهیم پنهان در این فیلم‌ ها را کشف کنند. قصۀ این فیلم‌ های تمثیلی معمولاً در عصر حاضر می‌ گذرد ولی در لایه‌ های پنهان خود یک قصۀ تاریخی بر وفق آموزه‌ های تحریف شدۀ دین یهود را روایت می‌ کند. این فیلم‌ ها موضوعات مختلفی را دست مایۀ خود قرار داده‌اند از قبیل: آموزۀ صهیونیسم، منجی ادیان، دوران آخر الزمان، توفّق و سیطرۀ یهود بر جهان، تمسخر سایر ادیان و زندگی و قومیت یهود. ما در این سلسله مقالات قصد داریم تعدادی از این فیلم‌ ها را در هر یک از این موضوعات معرفی کرده و ضمن بازگشایی نمادها، اندیشۀ تحریف شدۀ آنها را نقد کنیم.

مردی در راه‌ بندان یکی از اتوبان‌ های شهر، اتومبیل خود را رها کرده و رو به رانندگان عقبی معترض فریاد می‌ کند که او با پای پیاده به «خانه» خود خواهد رفت. لحظاتی بعد، از صحبت تلفنی او می‌ فهمیم که در آن «خانه»، همسر مطلّقه این مرد زندگی می‌ کند و در واقع آنجا اکنون خانه او نیست. مرد سالگرد تولد دختر شش ساله‌ اش را بهانه بازگشت خود قرار داده است. در صحبت تلفنی همسر سابقش او را شدیداً از بازگشت بدانجا نهی می‌ کند، اما او خیلی قاطعانه سخن خود را تکرار می‌ کند: «بت! من دارم به خانه می‌ آیم، بت! Beth». این جمله البته برای ما معنایی به جز یک گفت‌وگوی معمولی ندارد اما برای مخاطبان یهودیِ این فیلم حامل پیامی دیگر است. کلمة «بت» (Beth) در زبان عبری به معنی «خانه» است و معادل است با کلمه «بیت» در زبان عربی.1 لهذا سخنی که از دهان مایکل داگلاس در ابتدای فیلم بیرون می‌ آید، برای یهودیان پراکنده در نقاط مختلف جهان، یادآور مسئله ارض موعود است، یعنی لزوم بازگشت به فلسطین، خاستگاه قوم یهود.

استقبال مفرط منتقدان غربی از فیلم سقوط (1993) Falling down و کشف یک باره جوئل شوماخر پس از ساخت هشتمین فیلمش، دلیلی جز مطرح کردن ایده ارض موعود به شکلی تمثیلی ندارد. البته این امر در اصل مرهون فیلمنامه‌ نویس اثر، یعنی ابه رو اسمیت (Ebbe Roe Smith) است، که یک فیلمنامه‌ نویس و بازیگر کم‌ کار است.2

مایکل داگلاس در این فیلم، در مسیر رفتن به خانه در مواجهه با افراد مختلف ظاهراً سعی دارد تا حقوق شهروندی خود را به طور تمام و کمال استیفا کند. وقتی برای تهیه سکه تلفن مجبور به خرید نوشابه می‌ شود، به سبب گران‌ فروشی با آن فروشنده کره‌ای درگیر شده و چوب بیسبال او را به غنیمت می‌ برد. کمی بعد در یک سبزه‌ زار خلوت برای نوشیدن نوشابه‌اش بر سنگی می‌ نشیند. دو جوان سبزه‌ رو که عرب‌ تبار می‌ نمایند با تهدید چاقو بدو تحکم می‌ کنند که چون وی وارد حوزه استحفاظی آنها شده است لذا باید کیف دستی خود را به آنها بدهد. او ناگهان با همان چوب بیسبال بر سر آنها می‌ کوبد و چاقوی شان را به غنیمت می‌ گیرد. دقایقی بعد که این دو جوان سوار بر اتومبیل سراسر پیاده‌ رو را برای کشتن او به رگبار می‌ بندند، او به قدرت خداوند به سلامت می‌ گذرد! از قضا مهاجمان در همان لحظه تصادف می‌ کنند و مایکل داگلاس پس از شلیک گلوله‌ای به یک فرد زخمی از آنها، بدو توصیه می‌ کند که حتماً رفته و فن تیراندازی را بیاموزد.


او سپس ساک ورزشی حاوی سلاح‌ های پیشرفته آنها را به غنیمت می‌ برد. سازندگان آشکارا دست خود را رو کرده آن عرب‌ تباران را تروریست و عصبی و بی‌ منطق نشان می‌ دهد. در همین لحظات به پاره شدن کفش این مسافر سرگردان در مسیری که در پیش گرفته است تأکید می‌ شود. لذا او به جهت خرید کفش به یک مغازه سمساری وارد می‌ شود که اتفاقاً صاحبش یک نئو نازی است و از قضا در حضور او جملاتی نیز بر ضد یهودیان و نژاد سامی بر زبان می‌ راند، بدون اینکه بداند چه کسی را به مغازه‌اش راه داده است. او حتی با حسن ظن نادرست خود قوطی‌ های گاز زیکلون ب که در آشوویتس استفاده می‌ شده است را به این غریبه نشان می‌ دهد.

از آن سو، در اداره پلیس به تبع ماجرای تیراندازی و نیز شکایت آن فروشنده کره‌ای، افسر مهربانی به نام پِرِندِرگاسْت (رابرت دووال) در روز آخر خدمت خود مأمور شناسایی این جنتلمنِ سفید پوشِ کراوات‌ زده می‌ شود. از قضا او صبح مایکل داگلاس را به وقت رها کردن اتومبیلش در بزرگراه، دیده بود و حتی آن را به کمک مردی دیگر (با بازی کوتاه جناب فیلمنامه‌ نویس) کنار زده بود. کمی بعد مایکل داگلاس از مغازه سمساری به همسر سابقش زنگ زده و می‌ گوید: «من از یک نقطه بدون بازگشت می‌ آیم». این اصطلاح، آشکارا به آشویتس اشاره دارد. به همین دلیل آن سمسار در فیلم، تمثیلی است از نازی‌ ها و تمام دشمنان قوم یهود که در راه رسیدن ایشان به ارض موعود بایست از میان برداشته شوند. لحظاتی بعد به اداره پلیس خبر می‌ رسد که جنازه یک سمسار که با چاقو مقتول گشته، در ویترین مغازه‌اش پیدا شده است.



غنیمت مایکل داگلاس از این سمسار، یک دست لباس نظامی تیره‌ رنگ است که او بر تن کرده و یک قبضه بازوکا، که او به مدد راهنمایی یک نوجوان نسل تلویزیون، آن را به سمت تأسیسات تعمیر کنندگان اتوبان شلیک می‌ کند. یکی از آن تعمیرکاران که حتی اجازه عبور پیاده را نیز به او نداده بود، پس از رؤیت تصادفی اسلحه پنهان او، اعتراف می‌ کند که این اتوبان هیچ عیبی ندارد. اینجا نیز بخشی از همان اتوبان ابتدای فیلم است که مایکل داگلاس اتومبیل خود را در مسیر آن رها کرده بود.

این سکانس با سکانس ابتدای فیلم حاوی این پیام هستند که راه اصلی و مستقیم که به ارض موعود ختم می‌ شود، فعلاً به دلایل واهی مسدود است. لذاست که فیلم مجدداً به این مسیر غیر متعارفی که جناب مایکل داگلاس برای رسیدن به «خانه» برگزیده است، تاکید می‌ کند. وقتی که او وارد یک ملک خصوصی و زمین گلفِ وسیع آن می‌ شود، صاحب زمین به وی اعتراض می‌ کند. اما او تأکید می‌ کند که صرفاً در حال عبور از آنجا است. سپس به تلافی ضربه تصادفی توپ گلف بدو، به سوی اتومبیل آن مرد ثروتمند شلیک می‌ کند که به سکته وی می‌ انجامد. کمی بعد، پس از عبور از نرده‌ های باغ بزرگ منزل یک جراح پلاستیک، به سرایدار آنجا اعتراض می‌ کند که چرا روی نرده‌ ها سیم خاردار نصب کرده‌اید؟



عبور از میان زمین‌ های مردم برای رسیدن به خانه (ارض موعود) اشاره است به فرازهایی از تاریخ یهود در تورات کنونی، که ذیلاً بدان می‌ پردازیم.

خداوند مقرر کرده بود که بنی‌ اسرائیل ــ یعنی پسران یعقوب (ع) ــ  به سبب ظلمی که به حضرت یوسف (ع) روا داشتند، از زمین خود در فلسطین تبعید شده به مصر بروند و حدود چهارصد سال در آنجا بمانند تا از این گناه پاک گردند (سفر پیدایش 15/ 13 تا 15). بنابراین موسی (ع) طبق آن وعده پدید آمد و پس از غلبه بر فرعون که با خروج آنها مخالفت می‌ کرد، ایشان را به قوت خداوند و با معجزات عدیده بیرون آورد. وفق تورات کنونی در آن وقت شمار مردان بنی‌ اسرائیل ــ به غیر از اطفال ــ ششصد هزار نفر بود (خروج 12/37)، که با احتساب زنان و کودکان، به بیش از 5/1 میلیون نفر بالغ می‌ شده است، البته به جز آن مواشی و حیواناتی که با ایشان همراه بود. از اینجاست که خداوند تعالی این روز را گرامی داشت که عید فِصَح یهود است (و ذَکِّرْهُم بِأیّامِ الله - ابراهیم/5 ـ سفر خروج 12/42). و نیز بنی‌ اسرائیل را از این پس به «یهود» مسمّی فرمود. چرا که موسی آنها را روانه کرده و به سمت فلسطین «هدایت» نموده بود. (چنانکه فرمود: الذین هادُوا ـ بقره/62). و خداوند برای اطمینان قلب آنها، فرشته‌ای فرستاد تا قوم را هدایت کند. ایشان البته فرشته را نمی‌ دیدند، بلکه روزها ستونی از ابر را میان زمین و آسمان مشاهده می‌ کردند که پیشاپیش آنها حرکت می‌ کرد و در شب ستونی از آتش، که راه را بر ایشان می‌ نمود. (خروج 14/ 19). گاهی لازم بود برای رسیدن به فلسطین از زمین برخی طوایف بگذرند. بنابراین وقتی بنی‌ اسرائیل در قادِش اردو زدند، موسی (ع) افرادی را به نزد رئیس قوم اَدوم فرستاد تا از او اجازت بخواهد برای عبور:

و موسی رسولان از قادِش نزد ملک ادوم فرستاد که برادر تو اسرائیل چنین می‌ گوید که تمام مشقتی را که بر ما واقع شده است تو می‌ دانی، که پدران ما به مصر فرود آمدند و مدت مدیدی در مصر ساکن بودیم و مصریان با ما و با پدران ما بد سلوکی نمودند و چون نزد خداوند فریاد برآوردیم او آواز ما را شنیده، فرشته‌ای فرستاد و ما را از مصر بیرون آورد و اینک ما در قادش هستیم. شهری که در آخر حدود تو است. تمنا اینکه از زمین تو بگذریم. از مزرعه و تاکستان نخواهیم گذشت و آب از چاه‌ ها نخواهیم نوشید، بلکه از شاهراه‌ ها خواهیم رفت و تا از حدود تو نگذشته باشیم، به طرف راست یا چپ انحراف نخواهیم کرد. ادوم وی را گفت از من نخواهی گذشت و الا به مقابله تو با شمشیر بیرون خواهم آمد. بنی‌ اسرائیل در جواب وی گفتند از راه‌ های عام خواهیم رفت و هرگاه من و مواشی‌ ام از آب تو بنوشیم، قیمت آن را خواهم داد. فقط بر پاهای خود می‌ گذرم و بس. گفت نخواهی گذشت. و ادوم با خلق بسیار و دست قوی به مقابله ایشان بیرون آمد. بدین طور ادوم راضی نشد که اسرائیل را از حدود خود راه دهد. پس اسرائیل از طرْف او رو گردانید. (سفر اعداد 20/ 14 تا 21)

لهذا بنی‌ اسرائیل مجبور شدند زمین قوم ادوم را دور بزنند. نوبت به قوم اموری رسید و بنی‌ اسرائیل باز اجازت خواستند برای عبور. اما اموریان مردان قوم خود را گرد آورده و به ایشان حمله کردند. در این جنگ بنی‌ اسرائیل پیروز گشته شهرها و بلاد اموریان را متصرف شدند. (اعداد 21/ 21 تا 25). این جنگ البته جنبه دفاعی داشت و بنی‌ اسرائیل به مدد خداوند و رهبری حضرت موسی (ع) بر دشمنان خود پیروز شد.

می‌ خواستم متذکر شوم که عبور مایکل داگلاس از زمین‌ ها و املاک مردم در این فیلم، یک تمثیل است از برای وقایعی که در تاریخ قوم یهود در راه رسیدن به ارض موعود رخ داده است. ما بررسی صحت و سقم مسئله ارض موعود را به اشاره‌ای در انتهای مقال وا می‌ گذاریم.

ممکن است سخن مایکل داگلاس که می‌ گفت این زمین گلف باید به زمین بازی کودکان تبدیل شود، در ابتدا نوعی اندیشة برابری در اشتراکِ ثروت و املاک تلقی شود. اما در واقع چنین ایده‌ای در فیلم نیست. چون لحظاتی بعد خود او ضمن حسرت خوردن به داشتن چنان خانه‌ای که آن جراح پلاستیک مالک آن بود، از سرایدار آنجا می‌ پرسید که چطور می‌ توان این فن را آموخت تا بتوان ثروتمند شد.

فیلم تأکید فوق‌ العاده‌ای دارد بر این که رفتارهای مایکل داگلاس را «دفاع» صرف قلمداد کند. افسر پلیس، پرندرگاست (دووال) متوجه می‌ شود که این مرد تا یک ماه قبل در وزارت «دفاع» امریکا مشغول به کار بوده است. بر روی پلاک اتومبیل رها شده او نیز به طور غیرمعمول کلمه «D-fens» نوشته شده است که مشابه Defense (دفاع) تلفظ می‌ شود. افسر پلیس وقتی این مسئله را کشف کرد، ضمن ابراز خوشحالی، با او همراهی نموده به یکی از همکارانش گفت که کارهای وی قابل درک است، چون او دارد به سمت «خانه» اش می‌ رود. آنها این مرد را از آن پس «دی» نامیدند. چه اینکه در عنوان‌ بندی پایانی نیز مقابل اسم مایکل داگلاس همین کلمه «D-fens» درج گردیده است.


اگر از سابقة فعالیت‌ های سیاسی ـ صهیونیستی مایکل داگلاس و پدر یهودی‌ اش کرک داگلاس باخبر باشیم، خواهیم دانست که انتخاب او برای غایات صهیونیستی فیلم بسیار مناسب و هوشمندانه بوده است.4 فیزیک چهره و موی خرمایی باربارا هرشی، بازیگر نقش همسر مطلّقه او، نیز در انتخاب شدنش برای این نقش دخیل بوده است. چه اینکه او در فیلم آخرین وسوسه مسیح / اسکورسیزی (1988) نیز در نقش «مریم مجدلیه» ظاهر شده بود. در فیلم سقوط دینفس او را مکرراً با نام «بت» خطاب می‌ کرد که مخفف «الیزابت» است، که یک نام یهودی است و شکل عبری آن «الیصابات» است. والده حضرت یحیی (ع) (زوجة حضرت زکریا (ع)) بدین نام مسمی بوده است (انجیل لوقا 1/ 5).

دینفس نهایتاً به خانه می‌ رسد اما «بت» در همان لحظه با دخترشان آدل از درب دیگر خارج ‌شده به سمت اسکله می‌ دود. تماشای یک فیلم ویدیویی خانوادگی در منزل سابقش، دیفنس را به دوران خوش گذشته می‌ برد. پلیس سر می‌ رسد و او به ناچار به سمت اسکله رفته و دختر شش ساله‌اش را  دیده در آغوش می‌ گیرد. لحظاتی بعد پرندرگاست به کمک بت موفق می‌ شوند او را خلع سلاح کنند. دینفس از افسر پلیس می‌ خواهد که به او شلیک کند تا دخترش حق بیمه او را به ارث ببرد. اما افسر نمی‌ پذیرد. دینفس او را با هفت‌ تیری که مدعی است در جیب دارد تهدید کرده و او را به دوئل می‌ طلبد. اما افسر نمی‌ پذیرد و دینفس شروع به شمارش به قصد آغاز دوئل می‌ کند. با پایان شمارش دیفنس هفت‌ تیر اسباب‌ بازی دخترش را بیرون کشیده و به او آب می‌ پاشد. افسر نیز ناخواسته و شتاب‌ زده دیفنس را هدف می‌ گیرد و او لبخند زنان با گفتن جمله «هفت‌ تیر من قلابی بود» از فراز اسکله به دریا «سقوط» می‌ کند.



به ترقی ابزارهای دفاعی دینفس توجه کنید. در ابتدای فیلم وقتی او در اتومبیل بود با روزنامه لوله‌ شده به مگسی که او را آزرده بود حمله کرد. سپس سلاحش به چماق (چوب بیسبال)، چاقو، مسلسل، بازوکا و در نهایت یک اسلحه فوق مدرن تبدیل شد (که با آن به اتومبیل آن گلف‌ باز شلیک کرده و باعث سکته او گشت). لحظاتی قبل نیز بت  هفت‌ تیر وی را به دریا انداخت، ولی او به وقت مرگ یک هفت‌ تیر اسباب‌ بازی آب‌ پاش در دستش بود و مدعی صلح‌ خواهی و دفاع! هر چند که او در مسیر خانه، دشمنان و مخالفانش را با این سلاح‌ ها از پای در آورده بود، اما حال که بدانجا رسیده، هفت‌ تیر آب‌ پاش با خود حمل می‌ کند. چه اینکه او علی‌ القاعده نباید به این افسر پلیس که او را محق دانسته و با وی همدردی کرده است، شلیک کند. از آن سو طبق تصور این قوم، یک یهودی نباید به دست یک آدم فاسق، یا کافر و گمراه کشته شود. (و البته این مخالف است با تحذیری که خداوند در تورات آورده است که به سبب عقوبت گناهکاران ایشان، دشمنانی که از ایشان نفرت دارند بر آنها مسلط خواهند شد. (سفر لاویان 26/  17- مزمور 106/ 41 و 42) و در تاریخ هم عملاً همین طور واقع شده است: بخت نصر، تیتوس، هیتلر).

اولین نمای فیلم، دندان‌ های کلید شده از غضب دیفنس را نشان می‌ دهد و او در سراسر فیلم این خشم خود را بروز می‌ داد. به لحاظ فیلمنامه‌ نویسی، این یک ضعف است که علت طغیان او بیان نشود. چنانکه یادم هست وقتی این فیلم از برنامه «سینما یک» پخش شد، منتقدان آن برنامه این را خللی در فیلمنامه قلمداد کردند. اما اگر از منظر تمثیلی به این فیلم نگاه کنیم، خواهیم دانست که این قصه، قصه‌ای کهن است که عموم ما آن را شنیده‌ایم و فقط سبک بیان آن جدید و بدیع بوده است. نهایتاً اما خشم دینفس به رضایت تبدیل می‌ شود و او با خرسندی و لبخند زنان به دریا سقوط می‌ کند. چرا که او به ارض موعود بازگشته و توانسته دارایی خود را برای دخترش به ارث گذارد، لذا به آینده آنها امیدوار است. چه اینکه خود نیز در این ارض موعود جان داده است.
در غالب این گونه فیلم‌ های تمثیلی همچون ای برادر کجایی؟ / برادران کوئن (2000)، که قصه اسارت بابلی قوم یهود را می‌ گوید، جنسیت آن فرزند (یا فرزندان)، دختر انتخاب می‌ شود. چون که کتاب مقدس، این قوم را با تعابیر «دختر صهیون» و «دختر یهودا» یا «زنی که به شوهر خود خیانت می‌ کند» مورد خطاب قرار داده است. (مراثی ارمیاء 2/ 1 و 2- ارمیاء 3/ 20 - 4/ 31). چه اینکه در باب شانزدهم کتاب حزقیال نبی (ع) نیز بیانی زیبا و حیرت‌ انگیز در این خصوص از زبان خداوند تعالی مذکور است. اضافه بر اینها نام کتاب مقدس این قوم یعنی «تورات» نیز مؤنث است.

یکی از پیام‌ های صریح این فیلم، در صداهای آن فیلم ضبط شده خانوادگی است، که جملات دینفس در آن مکرراً با این کلمات به گوش می‌ رسد: «همه چیز مثل سابق می‌ شه! دوباره اون روزها بر می‌ گرده!» با این اوصاف پیام این فیلم به یهودیان سرگردان (Wandering Jews یعنی یهودیانی که در خارج از فلسطین زندگی می‌ کنند) این است که چون بزرگراه‌ ها و راه‌ های معمول برای بازگشت به ارض موعود مسدود است، لذا بایست با تمام قوا در راه‌ های غیر متعارف و میان‌ بر قدم نهاد و تا پای جان دادن هم ایستادگی نمود. البته این واقعیت که راه‌ های متعارف و معمول برای بازگشت قوم یهود به فلسطین بسته است، تعبیر دیگری است از این حقیقت که نه‌ تنها خداوند چنین چیزی را مقدر نفرموده، بلکه خود او ایشان را از این زمین بیرون رانده است. برای نمونه به فرازی از کتاب دانیال توجه فرمایید که می‌ گوید ما به تحذیرهای تورات (مذکور در ابواب 27 و 28 سفر تثنیه کنونی) گوش نگرفته‌ایم:

زیر تمامیِ آسمان حادثه‌ای واقع نشده مثل آن که بر اورشلیم واقع شده است. تمامی این بلا وفق آنچه در تورات موسی مکتوب است بر ما وارد شده است. مع‌ هذا نزد یهوه خدای خود مسئلت ننمودیم تا از معصیت خود بازگشت نموده راستی تو را بفهمیم.

بنابراین خداوند بر این بلا مراقب بوده آن را بر ما وارد آورد. زیرا که یهوه خدای ما در همه کارهایی که می‌ کند عادل است، اما ما به آواز او گوش نگرفتیم. (دانیال 9/ 12 تا 14)

از آنجا که لزوماً میان قالب و محتوا نسبتی برقرار است، و از آنجا که این گونه فیلم‌ ها به صورت تمثیلی و سمبلیک ساخته می‌ شوند ــ که این شیوه‌ای غیر واقعی و خلاف معمول است ــ بنابراین نتیجه می‌ گیریم که محتوای این فیلم‌ ها نیز غیر واقعی و خلاف عرف بوده است که نمی‌ توان آن را به صراحت بیان کرد. و چنانکه خواهیم دید کتاب مقدس یهود هم به خلاف این اندیشه شهادت می‌ دهد.

مرگ دینفس را می‌ توان یک نوع عملیات استشهادی تلقی کرد که مرا به جهت برخی شباهت‌ ها به یاد قصه «طوطی و بازرگان» در دفتر اول مثنوی می‌ اندازد. آن طوطی هندی در ظاهر جان داد و بازرگان خبر مرگش را برای طوطی خود آورد بدون اینکه از محتوای آن پیام آگاه باشد. ارباب تلویزیون که این فیلم را مکرراً پخش کرده‌اند 5 ظاهراً از محتوای پیام آگاه نبوده‌اند. ما حسن ظن خود را بدیشان کماکان حفظ می‌ کنیم.

تورات آموزه صهیونیسم را تأیید نمی‌ کند

آیا اندیشه صهیونیسم در تورات کنونی وجود دارد؟ در ابتدا بایست گفت وقتی خداوند بنی‌ اسرائیل را از مصر بیرون آورد تا به فلسطین باز آورد، در واقع اولین دوره تبعید این قوم به سبب گناه عظیمِ فروختن یوسف، به پایان رسیده بود (سفر پیدایش 15/ 13 تا 16). در میانه راه در کوه سینا حضرت موسی (ع) کتاب عظیم‌ القدر تورات را برای ایشان آورد. طبق آنچه که در همین تورات کنونی مذکور است خداوند به بنی‌ اسرائیل حکم کرده است که اگر در راه حق سلوک کنید در نفرات کثیر شده و در عمر و محصول خود برکت می‌ یابید، و دشمنانتان منهزم گشته و شما برای ابد در این زمین سکونت خواهید کرد. لیکن اگر به گناهانی همچون بت‌ پرستی، ربا خواری، رشوه‌ گیری، ظلم، قضاوت ناعدل، زنا، دزدی، شرارت و... و تحریف شریعت خدا بپردازید، آنگاه خداوند قادر متعال قوم را هلاک نموده و خودش ریشه ایشان را از زمین مقدس کنده و در جهان پراکنده خواهد ساخت (ابواب 27 تا 31 سفر تثنیه). اما چه می‌ توان گفت در مورد این قوم که هنوز پایش به ارض موعود نرسیده مکرراً با حضرت موسی (ع) منجی خود درآویختند (سفر خروج 14/ 11 – 16/ 2 – 17/ 3 – سفر اعداد 20/ 3)، و به زنا با قوم موآب پرداختند (اعداد، باب 25)، گوساله زرین و بت‌ های دیگر پرستیدند (خروج 32/ 19 – اعداد 25/ 2 و 3) و مکرراً لعنت خداوند را بر جان خود خریدند. حتی وقتی که به آستانه زمین فلسطین (کنعان) رسیدند، فرمان خداوند در جهاد و وعده نصرت او در آزاد سازی زمین از شر عمالیق را نادیده گرفته منتظر می‌ بودند تا همانطور که حضرتش برای هلاک فرعون عمل نموده بود (خروج 14/ 14)، این نوبت نیز خداوند ساکنان فعلی زمین را بدون دخالت ایشان منهزم کند (تورات: سفر اعداد ابواب 13 و 14 ـ قرآن: مائده/ 20 تا 26). لهذا به فرمان تکوینی خداوند، ایشان چهل سال در بیابان سرگردان گشته و نسل بعدی به رهبری یوشع (ع) وصی موسی (ع) به زمین مقدس داخل شدند.

خداوند در تورات بدیشان برای زندگی در این زمین تا دو نوبت مهلت داد. هشتصد سال بعد پس از شریر گشتن وافر قوم، نوبت اول با حمله بخت‌ النصر و هلاکت اکثر یهود و اسارت بردن اندکی از ایشان به بابل به پایان رسید. اما خداوند وعده کرده بود که فرصتی دیگر به آنها خواهد داد (عهد عتیق: نحمیا 1/ 7 تا 10 ـ قرآن: إسراء/ 6 - مائده/ 71). با فتح بابل به دست کورش و آزادی اسیران یهود به دست وی، ایشان به فلسطین بازآمده و ششصد سال دیگر در آن زندگی کردند. در انتهای این ایام حضرت عیسی (ع) از طرف خداوند کوشید تا قوم را موعظه کرده توبه دهد. اما در نهایت آن شد که عقوبت دوم نیز برای این قوم در سال 70 میلادی با حمله تیتوس پسر امپراطور روم از راه رسید. تیتوس پس از محاصره پنج ماهه اورشلیم و قحطی شدید ایشان، کشتار عظیمی در آن صورت داد. از آن پس الباقی یهود به حکم خداوند از فلسطین رانده شده و در سراسر زمین پراکنده گشتند تا نمونه و مثلی برای سایر ملت‌ها باشند (تثنیه 28/ 37 - 29/ 24 تا 28 – ارمیا 29/ 18). اکنون فقط سه سبط از اسباط دوازده گانه بنی‌ اسرائیل باقی مانده‌اند و نُه سبط دیگر به‌ سان قوم لوط منقرض گشته‌ اند، چنانکه در تثنیه 29/ 23 نیز پیشگویی شده.



یهود خود بهتر از هر کس دیگر می‌ داند که مهلت و نوبت ایشان برای زندگی در زمین مقدس، به سبب فساد کردن دائمی در آن، پایان رسیده است. مطابق آنچه در تلمود یهود مکتوب است، خداوند وعده کرده است که اگر ایشان صالح شده و توبه کنند او نیز الباقی ایشان را به ارض مقدس باز می‌ گرداند. این البته سخن حقی است و قرآن در سوره إسراء / 8 یهود را بدان دلالت کرده است. اما یهود نه‌ تنها از اعمال شریرانه پدران خود تبرّی نجسته بلکه در این دو هزار سال نیز به همان قیاس عمل نموده و عملاً ثابت کردند که میراث‌ بر واقعی اجداد خود هستند.

اما آنچه را که صهیونیست‌ ها اکنون از کتاب مقدس در مورد وعده بازگشت به زمین مقدس به ما نشان می‌ دهند، در واقع مربوط است به وعده‌ای که 2500 سال قبل با اتمام دوران اسارت بابلی محقق شده است. اما همین صهیونیست‌ ها عبارت‌ های کثیر تورات و کتب انبیائ شان که در آنها مکرراً از عاقبت شوم یهود و لزوم بیرون راندن ایشان از زمین مقدس تذکار داده است، را مغفول می‌ گذارند. مطالعه این عبارات و نیز صادق آمدن آنها، حیرت شدیدی را حتی در عقلا بر می‌ انگیزد. بلکه بایست گفت که این از معجزات خداوند است که در این تورات کنونی که یهود به ما نشان می‌ دهد این مطالب کثیر به شرارت این قوم شهادت می‌ دهد. برای نمونه کلام خداوند از طریق حضرت موسی (ع) درخصوص نتایج زندگی شریرانه ایشان در زمین مقدس پیش از ورود بدان، حضوراً بدیشان ابلاغ شد و در تورات فعلی نیز مکتوب است:

اگر به‌ عمل‌ نمودن‌ تمامی‌ِ کلمات‌ این‌ شریعت‌ که‌ در این‌ کتاب‌ مکتوب‌ است‌ هوشیار نشوی‌ و از این‌ نام‌ مجید و مهیب‌ یعنی‌ یَهُوه‌ خدایت‌ نترسی‌ آنگاه‌ خداوند بلایای‌ تو و بلایای‌ اولاد تو را عجیب‌ خواهد ساخت‌. یعنی‌ بلایای‌ عظیم‌ و مزمن‌، و مرض‌ های‌ سخت‌ و مزمن‌. و تمامیِ‌ بیماری‌ های‌ مصر را که‌ از آنها می‌ ترسیدی‌ بر تو باز خواهد آورد و به تو خواهد چسبید. و نیز همه‌ مرض‌ ها و همه‌ بلایایی‌ که‌ در طومار این‌ شریعت‌ مکتوب‌ نیست‌ آنها را خداوند بر تو مستولی‌ خواهد گردانید تا هلاک‌ شوی‌. و گروه‌ قلیل‌ خواهید ماند برعکس‌ آنکه‌ مثل‌ ستارگان‌ آسمان‌ کثیر بودید زیرا که‌ آواز یهوه‌ خدای‌ خود را نشنیدید. و واقع‌ می‌ شود چنانکه‌ خداوند بر شما شادی‌ نمود تا به‌ شما احسان‌ کرده‌ شما را بیفزاید همچنین‌ خداوند بر شما شادی‌ خواهد نمود تا شما را هلاک‌ و نابود گرداند و ریشه شما از زمینی‌ که‌ برای ‌تصرفش‌ در آن‌ داخل‌ می‌ شوید کنده‌ خواهد شد. و خداوند تو را در میان‌ جمیع‌ امت‌ ها از کران‌ زمین‌ تا کران‌ دیگرش‌ پراکنده‌ سازد. (تثنیه‌ 28/ 58 تا 64)

آنگاه حضرت موسی (ع) به علم نبوتش عاقبت ایشان را به کاهنان قوم اینطور پیشگویی فرمود:

موسی به لاویانی که تابوت عهد خداوند را بر می‌ داشتند وصیت کرده گفت: این کتاب تورات را بگیرید و آن را در پهلوی تابوتِ عهد یهوه خدای خود بگذارید تا در آنجا برای شما شاهد باشد. زیرا که من تمرّد و گردن‌ کشی شما را می‌ دانم. اینک امروز که من با شما زنده هستم بر خداوند فتنه انگیخته‌اید. پس چند مرتبه زیاده بعد از وفات من؟ جمیع مشایخِ اسباط و سروران خود را نزد من جمع کنید تا این سخنان را در گوش ایشان بگویم و آسمان و زمین را بر ایشان شاهد بگیرم. زیرا می‌ دانم که بعد از وفات من خویشتن را بالکل فاسد گردانیده، از طریقی که به شما امر فرمودم خواهید برگشت. و در روزهای آخر [اقامت خود در فلسطین] بدی بر شما عارض خواهد شد. زیرا که آنچه در نظر خداوند بد است خواهید کرد و از اعمال دست خود خشم خداوند را به هیجان خواهید آورد. پس موسی کلمات این سرود را در گوش بنی‌ اسرائیل تماماً گفت. (تثنیه 31/ 25 تا 30)

پی‌ نوشت‌ ها:

1- کلمه «بِت» همچنین در اسامی برخی از شهرهای فلسطین همچون بیت لحم، بیت صیدا، بیت شمس نیز به کار رفته است.
2- مطابق آنچه که در عنوان‌ بندی پایانی آمده است، جناب فیلمنامه‌ نویس در سکانس اول فیلم در نقشی کوتاه ظاهر شده و به همراه رابرت دووال ماشین رها شده دیفنس را از جاده کنار زده است.
3- این اقوال یادآور فیلم وسترن مرد بی‌ ستاره / کینگ ویدور ( 1955) است که کرک داگلاس (پدر مایکل) به صاحبان مزارع تگزاس همین اعتراض را داشت که چرا بر مزارع خود سیم خاردار نصب کرده‌اند.
4- از کارهای سینمایی کرک داگلاس در این خصوص، می‌ توان به فیلم تلویزیونی بازماندگان هولوکاست / جک اسمایت (1983)Holocaust Survivors…Remembrance of Love / Jack Smight اشاره کرد.
5- فیلم سقوط اولین نوبت در سال 1379 از شبکه سوم سیما پخش شد و دو نوبت نیز از برنامه سینما یک در سال 1383. تا آنجا که ما خبر داریم آخرین پخش این فیلم یکشنبه 13 تیر 1389 از شبکه اول سیما بوده است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۵ ، ۲۲:۵۶
Seyed Meisam Jasemi

مشرق: با دقت در عرصه فرهنگ سازی جهانی به مواردی خاص بر خواهیم خورد که نظام های غربی به خصوص نظام آمریکا و انگلستان با تغذیه از سرمایه های مالی و انسانی یهود، به شدت و با اصراری بسیار عجیب سعی در گسترش و تبلیغ آنها در میان مردم خود و دیگر ملت ها دارند. یکی از این موارد که شدیدا مورد توجه نظام فرهنگ سازی غرب بوده «همجنس بازی» است.

حتی اگر حمایت این نظام ها از افراد همجنس باز را (به عنوان افرادی که از نظر روانی در گرایش های طبیعی انسانی دچار مشکل شده تعادل خود را از دست داده و نیارمند کمک ها و درمان های روانکاوانه هستند) از منظر دعاوی حقوق بشری نگریسته و قبول کنیم باز تناسبی بین هجم تبلیغات و حمایت های بی حساب مالی و سیاسی و اجتماعی از این افراد و تعداد آنها در جوامع مختلف نخواهیم یافت. برای مثال تنها 1.5 درصد از مردم انگلستان را همجنس بازان تشکیل می‌ دهند و گستردگی حمایت و پافشاری بر ارائه خدمات و به رسمیت شناختن این اقلیت بسیار کوچک هیچ تناسبی با تعداد آنها و یا قدرت اثر گذاری آنها بر جریان سیاسی و اجتماعی کشور ندارد.



سیاست های فرهنگی غرب در تلاش است پرچم ننگین همجنس بازی را در دنیا بیافرازد اما چرا؟

اینجاست که این سوال مطرح می شود که چرا غرب در تلاشی مصرانه سعی در گسترش پدیده ضد انسانی همجنس بازی دارد؟

چرا امروزه بخشی از برنامه ریزی های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی غرب علنا به حمایت از توسعه همجنس بازی در میان مردم خود و ملت های سراسر جهان اختصاص یافته است؟ نظام سیاسی غرب چه سودی از همجنس باز شدن افراد می برد که اینچنین به حمایت از نهادهای حامی همجنس بازی پافشاری کرده و به انحاء مختلف سعی در عادی سازی و قبولاندن طبیعی بودن این پدیده غیر طبیعی به بشریت دارد؟ اگر تنها نگاه انسانی و حقوق بشری موجب این سطح از فعالیت های حمایتی است چرا به این افراد به صورت کسانی که به هر دلیلی (روانشناختی، جامعه شناختی و یا فیزیولوژیک) از مسیر تعادل و طبیعت بشری خارج شده و نیاز به کمک و درمان دارند تا بیش از این در باتلاق اعمال ضد اخلاقی و ضد نهاد خانواده فرو نروند؛ نگریسته نمی شود؟!

بلکه برعکس با تشویق، تبلیغ، حمایت و عادی نشان دادن این پدیده، این افراد بیمار را هرچه بیشتر به اعماق دره های ضد اخلاقی فرو می کشانند؟! شایان توجه است که موضوع حمایت از همجنس بازی مرز نگرش ها و گرایش های سنتی سیاسی را نیز درنوردیده و به نظر می رسد به صورت یک سیاست استراتژیک همگانی برای نظام های غربی درآمده است. از همین رو می بینیم که دیوید کامرون محافظه‌ کار در انگلستان سیاست های مشابهی با اوبامای دموکرات در آمریکا در مورد حمایت از همجنس بازی در پیش گرفته است!



ترویج همجنس بازی یک استراتژی فرهنگی مهم و هدف دار برای غرب است.

در انگلستان از سال 2004 به بعد زوج های همجنس باز از حقوق و مزایای زوج های عادی برخوردار شده اند و عده ای از مقامات دولتی درخواست کرده اند که ازدواج همجنس بازان در سراسر انگلیس تا سال 2015 به صورت قانونی تایید شود. در آمریکا نیز شبکه سی‌ ان‌ ان گزارش داده است که 53 درصد مردم خواهان قانونی شدن همجنس‌ بازی در ایالت‌ های این کشور هستند.

در واقع در اروپا و آمریکا دستگاه فرهنگ سازی غرب در حال کسب موفقیت و رسیدن به اهداف خود در تبدیل همجنس بازی از یک پدیده شنیع و غیر اخلاقی به یک موضوع عادی اجتماعی است. تا جایی که هم اکنون هرگونه موضع‌ گیری بر علیه همجنس ‌بازی و همجنس بازان در غرب جرم محسوب شده و فرد مخالف توهین کننده محسوب شده و تحت پیگرد قانونی قرار می گیرد. در ابتدا به برخی از مصادیق حمایت و ترویج همجنس بازی از سوی دنیای غرب می پردازیم:



افراشتگی نماد همجنس بازان در انگلیس

وانمودن همجنس‌ بازی به عنوان اتفاقی ژنتیکی

با این که همجنس بازی از نظر علمی یک انحراف جنسی است برنامه های تبلیغی غرب سعی می کنند آن را به عنوان یک اتفاق ژنتیکی مطرح کنند. این تلاش از آنجا نشات می گیرد که در صورت قبول ژنتیکی بودن این انحراف دیگر نمی توان به افراد منحرف خرده گرفت. زیرا ژنتیک امری است که از دست آنان خارج بوده و این افراد بدون این که حق انتخابی داشته باشند با این گرایش زاده شده اند! در نتیجه راه بر هرگونه اعتراض بسته خواهد شد.

این در حالی ایت که هیچ تحقیق مستقل علمی این مطلب را اثبات نکرده و نتایج تحقیقات همواره عکس آنچه بوده که در رسانه های غربی ترویج می شود.

تلاش برای تغییر بدیهی ترین تعریف بشر از خانواده

تحقیر نهاد خانواده و تعریف اصیل آن از سوی سکان داران سیاست های اجتماعی غرب به درجه تحیر آوری رسیده است. هیچ گاه در تاریخ زندگی بشر، حداقل تعریفی که از خانواده وجود داشته چیزی غیر از پیوند یک زن و یک مرد جهت تولید نسل و نگهداری از فرزندان و رشد دادن آنها نبوده است. هم اکنون در قرن حاضر نظام غرب به تلاش برای دگرگون سازی این تعریف غریزی دست زده و به تدریج در حال زمینه سازی برای این تحریف بزرگ است.

حذف نام پدر و مادر از پاسپورت‌ آمریکایی ‌ها و انگلیسی ‌ها یکی از این موارد است که به جای آن از عبارات والد 1 و والد 2 استفاده می‌ شود. از سوی دیگر دولت های آمریکا و انگلیس پرورشگاه ‌ها را تحت فشار قرار داده اند تا به زوج ‌های همجنس باز فرزند اعطا کنند! در قدمی دیگر درخواست مضحک و تمسخر آمیز از کلیسا برای انجام مراسم ازدواج همجنس بازان بر اساس موازین مذهبی (؟!) همواره از سوی نظام غرب مطرح می شود که شدت تحقیر کلیسا و آیین های مذهبی آن از سوی سیاستمداران را به نمایش می گذارد.



همجنس بازان از اوباما تشکر می کنند

تبلیغ کمک مالی به پیشبرد همجنس بازی

جالب توجه است که همچون کمک به فقرا و سیل زدگان و گرسنگان، همجنس بازان نیز از سوی برنامه ریزان اجتماعی غرب در ردیف افراد مستحق کمک قرار گرفته و انجام این کار از طریق وارد کردن سازمان های خصوصی شناخته شده برای مردم سراسر جهان به این موضوع، به صورت یک ارزش جلوه داده می شود. از همین رو مدیر عامل آمازون دو میلیون و 500 هزار دلار به کمپینی کمک کرده‌ که در راه دفاع از قانون ازدواج همجنس‌ بازهای ایالت واشنگتن آمریکا فعالیت می‌ کند.



چرا بیل گیتس 100 هزار دلار به همجنس بازان اختصاص می دهد؟

"استیو پالمر"، مدیر عامل مایکروسافت و "بیل گیتس"، بنیانگذار مایکروسافت نیز هر کدام 100 هزار دلار به حمایت از قانونی شدن ازدواج همجنس بازها اختصاص داده اند. چرا این مبالغ برای درمان این افراد و بازگرداندن ایشان به زندگی طبیعی و عادی صرف نمی شود؟!

تبلیغ همجنس ‌بازی در فضای مجازی

اینترنت توانسته است در مدتی کوتاه عادات و روش های زندگی افراد را دچار دگرگونی کند و قدرت آن را دارد که حتی اصول و باورهای اخلاقی و رفتار جنسی افراد را نیز تغییر دهد. سوء استفاده از اینترنت در جستجوهای جنسی زمینه ساز ابتلا به اختلال های جنسی از جمله همجنس بازی است.

علاوه بر سایت های فراوان تبلیغ کننده همجنس بازی، شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک نیز در تکاپو برای عادی نشان دادن زندگی جنسی دو همجنس با هم دیگر هستند. اخیرا فیس بوک آیکن ازدواج دو همجنس را به امکاناتش اضافه کرده است و برخی از افراد دخیل در سطوح مدیریتی آن خود همجنس باز بوده و اقدام به ازدواج با همجنس خود کرده اند. علاوه بر دنیای اینترنت در برخی از بازی های رایانه ای که قشر درگیر با آن را اکثرا نوجوانان تشکیل می دهند؛ امکان ازدواج هم جنسان در بازی وجود دارد و کاربر بازی آزادی ازدواج با هر کسی را دارد.



جشن ازدواج همجنس بازان در تورنتوی کانادا!!

عرصه هنر و ادبیات

فضای آثار ادبی در یک دهه اخیر مملو از مضامین همجنس‌ بازانه بوده است. پیشتر نوشتن در مورد همجنس‌ بازی نوعی انحراف اخلاقی شناخته می شد. اما در طول سه دهه اخیر دستگاه فرهنگ سازی غرب تغییرات اساسی در نگاه جامعه به این پدیده ایجاد کرده است تا جایی که در انگلستان، آمریکا و کانادا با کمک سرمایه داران یهودی جوایز ادبی بین ‌المللی با موضوع همجنس ‌بازی تاسیس شده‌ است که می توان به جایزه ادبی «استون وال بوک» در انگلستان، جایزه ادبی «داین اوگیلوی» در کانادا و جایزه ادبی "لامبادا" در آمریکا اشاره کرد.

همچنین در عرصه فیلم نیز جشنواره فیلم‌ هایی با موضوع همجنس‌ بازان هر ساله در لندن، توکیو و شهرهایی در آمریکا از جمله سیاتل، نیویورک، فیلادلفیا. برخی شهرهای اروپایی برگزار شده و به فیلم های برگزیده جایزه داده می شود.

هالیوود

هالیوود از دهه 50 به یکی از بزرگ ترین و موثرترین ابزارهای فرهنگی برای وارد کردن همجنس بازی به زندگی بشر تبدیل شده است. در آثار هالیوود همجنس بازی عادی سازی شده و به آن مشروعیت داده می شود. افراد همجنس باز از هر طبقه ای به صورت کاملا مثبت به تصویر کشیده می شوند. رهبران و سیاست مداران بزرگ، قهرمانان و افراد موثر در آثار هالیوود می توانند همجنس باز باشند. ترویج همجنس بازی در فیلم های کمدی هالیوود که دارای مخاطب فراوان جهانی است جایگاه مهمی دارد. برای قبح زدایی و یا به گفته خودشان تابو شکنی از همجنس بازی، هالیوود تلاش دارد که از روابط همجنس بازان فیلم های مثبتی ارائه دهد. «هاوارد برگمن»، مسئول تبلیغات هالیوود که خود را «پیشکسوت همجنس بازی» معرفی می کند بارها از مضامین همجنس بازی در آثار هالیوود دفاع کرده است.



یک نظامی همجنس باز اسرائیلی
در رژه همجنس بازان در تل آویو


ارتش همجنس بازان

یکی از وعده‌ های انتخاباتی اوباما اعطای آزادی به همجنس‌ بازان در ارتش آمریکا بود. قانون «نپرس، نگو» موجب محدودیت استخدام همجنس بازان در ارتش آمریکا می شد که در یک حرکت تبلیغاتی برای انتخابات ریاست جمهوری 2012 توسط اوباما لغو شد. اوباما ادعا می کند این کار را برای برقراری برابری بین همجنس بازان و دیگر اقشار جامعه انجام داده است.

اوباما در این مورد می گوید: «من ملتزم به برقراری برابری همجنس بازان با دیگر اقشار جامعه هستم. من همیشه و در همه حال از اتحادیه همجنس‌ بازان حمایت خواهم کرد و لغو قانون «نگو و نپرس» نشان دهنده حمایت های من از این گروه است». فعالان اتحادیه همجنس‌ بازان نیز متقابلا حمایت‌ های خود را از اوباما در انتخابات 2012 ریاست جمهوری آمریکا ابراز داشته اند.



اوباما که خود متهم به همجنس بازی است
در توجه به همجنس بازی گوی سبقت را از روسای جمهور پیشین آمریکا ربوده است!

آموزش همجنس بازی در مدارس آمریکا

به دنبال حمایت های مقامات آمریکایی از همجنس بازان در آمریکا و سخنرانی انتخاباتی اخیر اوباما در میان همجنس بازان آمریکایی، مدارس ایالت کالیفرنیا نیز آموزش همجنس بازی را وارد دروس خود کردند. به پیشنهاد یک دانشگاه یهودی در کالیفرنیا آموزش همجنس بازی به کتب درسی دانش آموزان اضافه شده و تدوین این کتاب ها نیز از سوی همین دانشگاه انجام گرفته است. این آموزش برای کلیه دانش آموزان مدارس کالیفرنیا اجباری است.

باز هم نقش یهود

همچون اکثر مفاسد گریبان گیر بشر در اینجا نیز سرمایه‌ های مالی و انسانی یهود در خدمت فرهنگ سازی گسترده برای اشاعه همجنس بازی بوده که در سه حوزه فرهنگی و هنری، تبلیغی و سیاسی فعال بوده است. این فعالیت ها از تاسیس جوایز ادبی اختصاصی برای نویسندگانی که با موضوع همجنس‌ بازی می‌ نویسند تا حمایت سیاسی اجتماعی رژیم صهیونیستی از همجنس بازها در کشورهای مختلف به خصوص کشورهای اروپایی دامنه داشته است. بر اساس یک نظرسنجی که از سوی "آمریکن ایرلاینز" و پایگاه اطلاع‌ رسانی "گی‌ سیتی" به انجام رسیده است، تل آویو از نظر همجنس‌ بازان محبوب‌ ترین شهر روی زمین محسوب می شود.


تل آویو برای همجنس بازان بهشت روی زمین محسوب می شود.

رژیم صهیونیستی یکی از ترویج کنندگان همجنس‌بازی در جهان است و اقدامات تبلیغی فراوانی مانند برگزاری رژه همجنس بازان در کشورهای مختلف را سامان می دهد. «مایکل اورن»، سفیر رژیم صهیونیستی در کنفرانس سالانه همجنس‌ بازان در آمریکا می گوید: «همجنس‌ بازان در اسرائیل بخشی جدا نشدنی از جامعه هستند و چنین افرادی در بخش‌ های مختلف جامعه اعم از ارتش، کنست، قوه قضائیه، پزشکان، مهندسان، مدرسان و فلاسفه دیده می شوند؛ اسرائیل بهشت همجنس‌ بازان است».

وی یکی از افتخارات رژیم صهیونیستی را سازماندهی راهپیمایی جهانی همجنس‌ بازان در طی سال‌ های اخیر می داند. در عرصه سیاسی داخلی نیز رژیم صهیونیستی دست همجنس بازان را باز گذاشته است تا جایی که «دان سلیور»، نماینده همجنس‌ بازان در حزب کار این رژیم، خود را برای راهیابی به کنست در فهرست انتخاباتی این حزب نامزد کرد. او اولین همجنس‌ بازی بود که به طور آشکارا خود را نامزد انتخابات کنست کرد که مورد موافقت "شلی یاحی موویچ"، رئیس حزب کار نیز قرار گرفت. اهمیت حمایت از همجنس بازی برای اسرائیل به حدی رسیده است که در مدرسه علوم دینی یهودیان محافظه کار، مسئله خاخام شدن همجنس‌ بازان زن و مرد مورد موافقت قرار گرفته و بر این اساس همجنس بازان می‌ توانند خاخام شده و به برگزاری آیین های مذهبی یهود بپردازند!


همجنس بازان می‌ توانند خاخام شده و به برگزاری آیین های یهودی بپردازند!

اهداف ترویج همجنس بازی

به انقیاد کشیدن انسان و رام کردن او در تمامی جوانب وجودی اش در برابر خواسته های شیطانی نظام سلطه جهانی هدف غایی این نظام است. این نظام برای رسیدن به این هدف از تمامی ظرفیت های خود استفاده کرده و برنامه ریزی های دقیق و بلند مدتی برای آن انجام داده است. تغییر طبیعت انسان و گرایش های او برای ساختن یک موجود مسخ شده تهی از روح پرسشگر و معترض و طغیان کننده که در برابر هرگونه خواسته سیستم سیاسی و فرهنگی رام است بدون از هم گسستن خانواده ممکن نخواهد بود.

از بعد روان شناختی فرد همجنس باز یک فرد پذیرنده است که آماده پذیرش هرگونه خواسته و دستوری است. با نگاهی به زندگی افراد همجنس باز معروف به خصوص در عرصه هنر و سیاست به خوبی مشخص است که این افراد تا چه اندازه در خدمت نظام سیاسی و فرهنگی ضد انسانی غرب هستند. در واقع به نظر می رسد نظم نوین جهانی در حال تربیت نیروی انسانی ویژه ای برای خود در میان ملت های مختلف است که کاملا رام بوده و هیچگونه حس مقابله درونی در آنها وجود نداشته باشد. حمایت همزمان سرمایه داران یهود از جبهه های مختلف نظم نوین جهانی و سیاستمداران مدافع همجنس بازی و نیز خود همجنس بازان نشان دهنده وجود برنامه ای دراز مدت و بسیار دقیق برای آماده کردن جمعیتی منقاد، رام و سر به زیر برای دست یابی به اهداف بعدی است.


سرمایه داران یهودی بزرگترین حامیان همجنس بازی در دنیا هستند

همجنس بازی مفسده ای است که از لحاظ اجتماعی به فروپاشی کانون خانواده، انقراض نسل و فساد جامعه منجر می‌ شود. با تغییر تعریف خانواده و باز کردن راه برای مضحکه ای به نام ازدواج همجنسان و ترویج و کمک به توسعه این پدیده شنیع، نظام شیطانی در تلاش است در کنار ضربات مهلکی مانند ترویج فمینیسم و اشاعه پورنوگرافی ضربه ای دیگر بر پیکر خانواده بزند. از این روست که نهاد خانواده روز به روز در غرب بیشتر رو به نابودی می‌ گذارد و رشد صفر یا منفی جمعیت آن به مشکل بزرگی برای سیاست مداران غرب بدل شده است. تا جایی که برخی از سیاسیون اروپایی از تصویب قانون مجازات تبلیغات همجنس‌ گرایی دفاع کرده و هدف آن را کمک به زاد و ولد انسان ها، حمایت از ارزش های سنتی و مبارز علیه بحران جمعیتی عنوان کرده اند.

بسیاری از کارشناسان معتقدند دولت آمریکا با هدف کنترل جمعیت این کشور و جهان دست به اقداماتی همچون ترویج همجنس بازی می پردازد تا مسیر ازدواج و باروری را در مردم خود و مردم کشورهای دیگر مختل کند.

منابع و مآخذ:



https://www.nytimes.com/2011/07/15/us/15gay.html?_r=1

http://parenting.families.com/blog/homosexual-agenda-being-promoted-in-schools

http://www.huffingtonpost.com/2012/04/20/gay-rabbis-approved-in-israel_n_1439936.html

http://www.ynetnews.com/articles/0,7340,L-4229064,00.html

http://www.huffingtonpost.com/2012/05/23/obama-campaign-gay-rights_n_1540705.html

http://www.huffingtonpost.com/2011/07/14/california-gay-history-law-jerry-brown_n_898745.html

http://israelgaynews.blogspot.fr

http://www.jesus-is-savior.com/Evils%20in%20America/Feminism/feminisms_dead_end.htm

http://www.newswithviews.com/Stang/alan9.htm

https://www.npr.org/2012/06/04/154279534/israel-presents-itself-as-haven-for-gay-community

http://www.illuminati-news.com

http://www.guardian.co.uk/commentisfree/2010/jul/01/israels-gay-propaganda-war

http://www.guardian.co.uk/world/2012/may/12/obama-gay-marriage-presidential-race


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۵ ، ۰۳:۰۸
Seyed Meisam Jasemi

تا سال 1945 میلادی غالب جنگ‏ ها "جنگ سخت" بود. پس از آن با توجه به دو قطبی شدن جهان به بلوک شرق و بلوک غرب، دور جدیدی از رقابت ها میان آمریکا و شوروی سابق آغاز شد که به "جنگ سرد" مشهور شد. جنگ سرد ترکیبی از جنگ سخت و جنگ نرم بود که طی آن دو ابر قدرت در عین تهدیدهای سخت از رویارویی مستقیم با یکدیگر پرهیز می‏ کردند.

با فروپاشی شوروی در سال 1991 میلادی و پایان جنگ سرد کارشناسان بخش جنگ در ایالات متحده با استفاده از تجارب دو جنگ جهانی و دوران جنگ سرد دریافتند که می شود با هزینه کمتر و بدون دخالت مستقیم در سایر کشورها به اهداف سیاسی، اقتصادی و... دست یافت که در ادبیات سیاسی جهان به جنگ نرم شهرت یافت.

جنگ نرم

این نوع جنگ از فروپاشی شوروی شروع و تاکنون ادامه داشته و متکی بر تهدیدات نرم و قدرت نرم فرهنگی و اجتماعی است. آمریکایی ها با استفده از این نوع جنگ تاکنون موفق به تغییر چندین رژیم سیاسی در کشورهای مورد نظر شدند. انقلاب های رنگی که در چندین کشور بلوک شرق و شوروی سابق رخ داد، در واقع نمونه ای از جنگ نرم است. آمریکایی ها با استفاده از قدرت نرم موفق به تغییر رژیم های سیاسی در کشورهایی چون لهستان، گرجستان، چک اسلواکی، قرقیزستان، اکراین و تاجیکستان گردید. در تمامی این دگرگونی های سیاسی بدون استفاده از ابزار خشونت و صرفا با تکیه بر قدرت نرم و ابزار رسانه، با تغییر در ارزش ها و الگوهای رفتاری از رژیم های سیاسی حاکم مشروعیت‏ زدایی گردید و از طریق جنبش‏ های مردمی و ایجاد بی ثباتی سیاسی، قدرت سیاسی جابه جا شد.

جنگ نرم در قالب‏ های مختلف مثل: انقلاب مخملی، انقلاب های رنگی (انقلاب نارنجی و...)، عملیات روانی، جنگ رسانه‏ ای، با استفاده از ابزار رسانه‏ ای (رادیو، تلویزیون، روزنامه و امثال آن) و ... توانست نظام سیاسی بعضی از کشورها ـ مانند اوکراین و گرجستان ـ را تغییر دهد.

تعریف جنگ نرم

مفهوم جنگ نرم (Soft Warfare) در مقابل جنگ سخت (Warfare Hard) است و تعریف واحدی که مورد پذیرش همگان باشد ندارد.

«جان کالینز» تئوریسین دانشگاه ملی جنگ آمریکا، جنگ نرم را عبارت از “استفاده طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن، برای نفوذ در مختصات فکری دشمن با توسل به شیوه هایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی مجری می شود”، می داند.

ارتش ایالات متحده آمریکا در آیین رزمی خود آن را بدین صورت تعریف نموده است: “جنگ نرم، استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و دیگر اعمالی است که منظور اصلی آن تاثیرگذاری بر عقاید، احساسات، تمایلات و رفتار دشمن، گروه بی طرف و یا گروه های دوست است به نحوی که برای برآوردن مقاصد و اهداف ملی پشتیبان باشد”. با عنایت به تعاریف فوق، معروفترین تعریف را به جوزف نای، پژوهشگر برجسته آمریکایی در حوزه “قدرت نرم” نسبت می دهند. وی در سال 1990 میلادی در مجله “سیاست خارجی” شماره 80 ، قدرت نرم را “توانایی شکل دهی ترجیحات دیگران” تعریف کرد. تعریفی که قبل از وی «پروفسور حمید مولانا» در سال 1986 در کتاب “اطلاعات و ارتباطات جهانی؛ مرزهای نو در روابط بین الملل” به آن اشاره کرده بود. با این وجود مهمترین کتاب در حوزه جنگ نرم را جوزف نای در سال 2004 ، تحت عنوان “قدرت نرم؛ ابزاری برای موفقیت در سیاست جهانی” منتشر نمود.

بنابراین جنگ نرم را می توان هرگونه اقدام نرم، روانی و تبلیغات رسانه ای که جامعه هدف را نشانه گرفته و بدون درگیری و استفاده از زور و اجبار به انفعال و شکست وا می دارد. جنگ روانی، جنگ سفید، جنگ رسانه ای، عملیات روانی، براندازی نرم، انقلاب نرم، انقلاب مخملی، انقلاب رنگی و... از اشکال جنگ نرم است.

به عبارت دیگر جنگ نرم مترادف اصطلاحات بسیاری در علوم سیاسی و نظامی می باشد. در علوم نظامی از واژه هایی مانند جنگ روانی یا عملیات روانی استفاده می شود و در علوم سیاسی می توان به واژه هایی چون براندازی نرم، تهدید نرم، انقلاب مخملین و اخیراً به واژه انقلاب رنگین اشاره کرد. در تمامی اصطلاحات بالا هدف مشترک تحمیل اراده گروهی بر گروه دیگر بدون استفاده از راه های نظامی است.

در یک تعریف کامل تر می توان گفت، جنگ نرم یک اقدام پیچیده و پنهان متشکل از عملیات های سیاسی، فرهنگی و اطلاعاتی توسط قدرت های بزرگ جهان برای ایجاد تغییرات دلخواه و مطلوب در کشورهای هدف است.

دلایل استفاده از جنگ نرم

انتشار مقاله مشهور «جوزف نای» نظریه‏ پرداز آمریکایی تحت عنوان «قدرت نرم» power Soft در فصلنامه آمریکایی foreign policy در سال ۱۹۹۰ دیدگاه جدیدی را به مخاطبان ارائه کرد که براساس آن ایالات متحده به جای آن که از طریق بکارگیری آنچه که قدرت سخت می نامند به انجام کودتای نظامی در کشورهای رقیب اقدام کند؛ تلاش خود را بر ایجاد تغییرات در کشورهای هدف از طریق تأثیرگذاری بر نخبگان جامعه متمرکز می کند.

براین اساس آمریکا می توانست بجای سرمایه گذاری میلیارد دلاری بر تئوری جنگ ستارگان به منظور مقابله با آنچه تهدید شوروی خوانده می شد، به سرمایه گذاری بر نخبگان جامعه شوروی از طرق مختلف اقدام کند. پس از فروپاشی شوروی جوزف نای مقاله دیگری تحت عنوان «کاربرد قدرت نرم» در فصلنامه فارن پالسی در سال ۲۰۰۴ منتشر ساخت که تکمیل کننده نظرات قبلی او متناسب با تغییرات جهان در سال های پس از فروپاشی شوروی و بویژه تحولات ناشی از واقعه یازده سپتامبر در روابط بین الملل بود.

در مقاله مذکور جوزف نای دیدگاه خود را درباره ایجاد تغییرات از طریق به کارگیری دیپلماسی عمومی در کنار بکارگیری قدرت نرم در میان نخبگان جامعه هدف مطرح کرد. بعدها نظرات او تکمیل تر شد و به عنوان دستورالعمل سیاست خارجی آمریکا تحت عنوان بکارگیری «قدرت هوشمند» Smart power به مورد اجرا گذارده شد. براساس این نظریه آمریکا با استفاده از دیپلماسی عمومی و قدرت هوشمند به برقراری نفوذ در بدنه جامعه هدف کمک می کند. این دیدگاه با دستورالعمل های اجرایی که توسط کارشناسان اطلاعاتی آمریکا نظیر دکتر «جین شارپ» تهیه شد، در سطح رسانه های گروهی به مفهوم «انقلاب نرم» معروف شد.

بنابراین جنگ نرم، امروزه مؤثرترین، کارآمدترین و کم هزینه ترین و درعین حال خطرناک ترین و پیچیده ترین نوع جنگ علیه امنیت ملی یک کشور است، چون می توان با کمترین هزینه با حذف تهاجم خود قرار می دهد.

جنگ نرم به روحیه، به عنوان یکی از عوامل قدرت ملی خدشه وارد می کند، عزم و اراده ملت را از بین می برد، مقاومت و دفاع از آرمان و سیاست های نظام را تضعیف می کند، فروپاشی روانی یک ملت می تواند مقدمه ای برای فروپاشی سیاسی - امنیتی و ساختارهای آن باشد. جوزف نای قدرت نرم را شیوه غیر مستقیم رسیدن به نتایج مطلوب بدون تهدید یا پاداش ملموس می داند. این شیوه غیر مستقیم رسیدن به نتایج مطلوب قدرت است. بر این پایه یک کشور می تواند به مقاصد مورد نظر خود در سیاست جهانی نایل آید، چون کشورهای دیگر، ارزش های آن را می پذیرند، از آن تبعیت می کنند، تحت تأثیر پیشرفت و آزاد اندیشی آن قرار می گیرند و در نتیجه خواهان پیروی از آن می شوند. در این مفهوم آنچه مهم تلقی می شود، تنظیم دستورالعملی است که دیگران را جذب کند. بنابراین جنگ نرم از یکسو توانایی کسب آنچه که می خواهید از طریق جذب کردن نه از طریق اجبار و یا پاداش می باشد (و از سوی دیگر نشان دهنده، تفاوت های عمده آن با جنگ سخت می باشد.

تفاوت‏ های جنگ نرم و جنگ سخت

1- حوزه تهدید نرم اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است، در حالی که حوزه‌ تهدید سخت امنیتی و نظامی می‌ باشد؛
2- تهدیدهای نرم پیچیده و محصول پردازش ذهنی نخبگان و بنابراین اندازه‌گیری آن مشکل است، در حالی که تهدیدهای سخت؛ عینی، واقعی و محسوس است و می‌ توان آن را با ارائه برخی از معیارها اندازه‌گیری کرد؛
3- روش اعمال تهدیدهای سخت، استفاده از زور و اجبار است، در حالی که در نرم، از روش القاء و اقناع بهره‌گیری می‌ شود. و تصرف و اشغال سرزمین است در حالی که در تهدید نرم، هدف تاثیر‌گذاری بر انتخاب‌ ها، فرآیند تصمیم‌گیری و الگوهای رفتاری حریف و در نهایت سلب هویت‌ های فرهنگی است؛ 
4- مفهوم امنیت در رویکردهای نرم شامل امنیت ارزش‌ ها و هویت‌ های اجتماعی می‌ شود، در حالی که این مفهوم در رویکردهای سخت به معنای نبود تهدید خارجی تلقی می‌ گردد.
5- تهدیدهای سخت، محسوس و همراه با واکنش برانگیختن است، در حالی که تهدیدهای نرم به دلیل ماهیت غیر عینی و محسوس آن، اغلب فاقد عکس‌ العمل است.
6-مرجع امنیت در حوزه تهدیدهای سخت، به طور عمده دولت‌ ها هستند، در حالی که مرجع امنیت در تهدیدهای نرم محیط فرو ملی و فرا ملی (هویت‌ های فرو ملی و جهانی) است؛
7- کاربرد تهدید سخت در رویکرد امنیتی جدید عمدتاً مترادف با فروپاشی نظام‌ های سیاسی - امنیتی مخالف یا معارض است، در حالی که کاربرد تهدید نرم در رویکردهای امنیتی جدید علیه نظام‌ های سیاسی مخالف یا معارض، مترادف با فرهنگ‌ سازی و نهاد سازی در چارچوب اندیشه و الگوهای رفتاری نظام‌ های لیبرال و دموکراسی تلقی می‌ شود.

جنگ نرم نیز همانند جنگ سخت اهداف مختلفی دارد و قاعدتا هدف غایی هر دو آنها تغییر کامل نظام سیاسی یک کشور است که البته با اهداف محدودتر هم انجام می گیرد. در حقیقت جنگ نرم و جنگ سخت یک هدف را دنبال می کنند و این وجه مشترک آنهاست، در هر صورت هدف اصلی این جنگ، اعمال فشار برای ایجاد تغییر در اصول و رفتار یک نظام و یا به طور خاص تغییر خود نظام است.

اهداف جنگ نرم

1- استحاله فرهنگی در جهت تأثیرگذاری شدید بر افکار عمومی جامعه مورد هدف با ابزار خبر و اطلاع رسانی هدفمند و کنترل شده که نظام سلطه همواره از این روش برای پیشبرد اهداف خود سود جسته است.
2- استحاله سیاسی به منظور ناکارآمد جلوه دادن نظام مورد هدف و تخریب و سیاه نمایی ارکان آن نظام.
3- ایجاد رعب و وحشت از مسائلی همچون فقر، جنگ یا قدرت خارجی سرکوبگر و پس از آن دعوت به تسلیم از راه پخش شایعات و دامن زدن به آن برای ایجاد جو بی اعتمادی و ناامنی روانی.
4- اختلاف افکنی در صفوف مردم و برانگیختن اختلاف میان مقام های نظامی و سیاسی کشور مورد نظر در راستای تجزیه سیاسی کشور.
5- ترویج روحیه یاس و ناامیدی به جای نشاط اجتماعی و احساس بالندگی از پیشرفت های کشور.
6- بی تفاوت کردن نسل جوان به مسائل مهم کشور.
7- کاهش روحیه و کارآیی در میان نظامیان و ایجاد اختلاف میان شاخه های مختلف نظامی و امنیتی.
8- ایجاد اختلاف در سامانه های کنترلی و ارتباطی کشور هدف.
9- تبلیغات سیاه (با هدف براندازی و آشوب) به وسیله شایعه پراکنی، پخش تصاویر مستهجن، جو سازی از راه پخش شب نامه ها و...
10- تقویت نارضایتی های ملت به دلیل مسائل مذهبی، قومی، سیاسی و اجتماعی نسبت به دولت خود به طوری که در مواقع حساس این نارضایتی ها زمینه تجزیه کشور را فراهم کند.
11- تلاش برای بحرانی و حاد نشان دادن اوضاع کشور از راه ارائه اخبار نادرست و نیز تحلیل های نادرست و اغراق آمیز.

جنگ نرم به ابزارها و امکاناتی نیاز دارد تا بتواند به اهداف خود جامه عمل بپوشاند.

ابزارهای جنگ نرم

جنگ نرم با پشتوانه قدرت نرم انجام می گیرد. بنابراین تمامی ابزارهای حامل قدرت نرم را باید به عنوان ابزارهای جنگ نرم مورد توجه و شناسایی قرار داد. این ابزارها انتقال دهنده پیام ها با اهداف خاص هستند. در عصر ارتباطات با تنوع ابزاری برای انتقال پیام از یک نقطه به نقطه دیگر هستیم. رسانه ها شامل رادیو، تلویزیون و مطبوعات، عرصه های هنر شامل سینما، تئاتر، نقاشی، گرافیک و موسیقی، انواع سازمان های مردم نهاد و شبکه های انسانی در زمره ابزار جنگ نرم به شمار می‏ آیند.

با توجه به اینکه در جنگ نرم از ابزار مختلفی استفاده می شود می توان گفت که به همان نسبت نیز گروه های مختلفی را مورد هدف و مبارزه قرار می دهد.

چه افراد و تشکل‏ هایی هدف جنگ نرم هستند؟

همه افراد جامعه می‏ توانند بخش های مشخصی باشند که مورد نظر راه اندازان جنگ نرم قرار گرفته اند و البته این موضوع وابسته به هدفی است که بانی جنگ نرم آن را دنبال می کند. اقشار مورد نظر بانیان جنگ نرم بستگی به هدف آنها دارد که میان مدت است یا عمومی و با توجه به هدف اقشار را تحت نظر می گیرند اما در حالت کلی می توان گفت که گروه های هدف در جنگ نرم، رهبران، نخبگان و توده های مردم هستند.

نخبگان نیروهای میانی را تشکیل می دهند و می توانند به عنوان تصمیم گیران و تصمیم سازان یک حکومت مطرح باشند. نخبگان جامعه مدنی مانند رهبران احزاب و... هم با آشفتگی ذهنی خود، می توانند ترس را به ذهن مردم انتقال دهند، وحشت ایجاد کنند و روحیه ملت را درهم بشکنند.

در بعضی موارد برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود گروه ها و اشخاص خاص و تأثیرگذار را مورد هدف قرار می دهند و از آن گروه یا فرد برای رسیدن به اهداف خود استفاده می کنند. مانند استفاده از قومیت های مختلف یا خواص و نخبگان فرهنگی و علمی.

با توجه به اینکه در جنگ نرم از ابزارهای رسانه ای، فرهنگی و علمی استفاده می شود پوشش آن برای طبقات مختلف بیشتر و متفاوت تر است. جنگ رسانه ای می تواند توده های مردم را تحت تأثیر قرار بدهد و به همین شکل در جنگ علمی نخبگان را مورد هدف قرار دهد. افراد مورد نظر جنگ های نرم وابسته به هدف جنگ های نرم نیستند بلکه به دلیل اینکه در جنگ نرم ابزارهای مختلفی مورد استفاده قرار می گیرد در نتیجه افراد بیشتری درگیر می شوند اما در جنگ سخت که تنها ابزار مورد استفاده ابزار نظامی است تنها گروه های نظامی (و در موارد معدودی غیر نظامیان) در طرف مقابله قرار می گیرند.

در جنگ نرم علاوه بر استفاده از ابزارهای رسانه های، فرهنگی و علمی برای نفوذ در طبقات و اقشار مختلف از تاکتیک های متنوعی مختلفی استفاده می شود.

تاکتیک‏ های جنگ نرم

1- برچسب زدن: بر اساس این تاکتیک، رسانه ها، واژه های مختلف را به صفات مثبت و منفی تبدیل کرده و آنها را به آحاد یا نهادهای مختلف نسبت می دهند.
2- تلطیف و تنویر: از تلطیف و تنویر (مرتبط ساختن چیزی با کلمه ای پر فضیلت) استفاده می شود تا چیزی را بدون بررسی شواهد بپذیریم و تصدیق کنیم.
3- انتقال: انتقال یعنی اینکه اقتدار، حرمت و منزلت امری مورد احترام به چیزی دیگر برای قابل قبول تر کردن آن منتقل شود.
4. تصدیق: تصدیق یعنی اینکه شخصی که مورد احترام یا منفور است بگوید فکر، برنامه یا محصول یا شخص معینی خوب یا بد است. تصدیق فنی رایج در تبلیغ، مبارزات سیاسی و انتخاباتی است.
5- شایعه: شایعه در فضایی تولید می شود که امکان دسترسی به اخبار و اطلاعات موثق امکان پذیر نباشد.
6- کلی‏ گویی: محتوای واقعی بسیاری از مفاهیمی که از سوی رسانه های غربی مصادره و در جامعه منتشر می شود، مورد کنکاش قرار نمی گیرد. تولیدات رسانه های غربی در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی، مملو از مفاهیمی مانند جهانی شدن، دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و... است. اینها مفاهیمی هستند که بدون تعریف و توجیه مشخص، در جهت اقناع مخاطبان در زمینه ای مشخص بکار گرفته می‏ شوند.
7- دروغ بزرگ: این تاکتیک قدیمی که هنوز هم مورد استفاده فراوان است، عمدتاً برای مرعوب کردن و فریب ذهن حریف مورد استفاده قرار می‏ گیرد.
8- پاره حقیقت‏ گویی: گاهی خبر یا سخنی مطرح می شود که از نظر منبع، محتوای پیام، مجموعه ای به هم پیوسته و مرتب است که اگر بخشی از آن نقل و بخشی نقل نشود، جهت و نتیجه پیام منحرف خواهد شد.
9- انسانیت‏ زدایی و اهریمن‏ سازی: یکی از موثرترین شیوه های توجیه حمله به دشمن به هنگام جنگ (نرم و یا سخت)، «انسانیت‏ زدایی» است. چه اینکه وقتی حریف از مرتبه انسانی خویش تنزیل یافت و در قامت اهریمنی در ذهن مخاطب ظاهر شد، می توان اقدامات خشونت آمیز علیه این دیو و اهریمن را توجیه کرد.
10- ارائه پیشگویی‏ های فاجعه‏ آمیز: در این تاکتیک با استفاده از آمارهای ساختگی و سایر شیوه های جنگ روانی (از جمله کلی‏ گویی، پاره حقیقت‏ گویی، اهریمن‏ سازی و ...) به ارائه پیشگویی‏ های مصیبت‏ بار می‏ پردازند که بتوانند حساسیت مخاطب را نسبت به آن افزایش داده و بر اساس میل و هدف خویش افکار وی را هدایت نمایند.
11- قطره‏ چکانی: در تاکتیک قطره‏ چکانی، اطلاعات و اخبار در زمان های گوناگون و به تعداد بسیار کم و به صورتی سریالی ولی نا منظم در اختیار مخاطب قرار می گیرد تا مخاطب نسبت به پیام مربوطه حساس شده و در طول یک بازه زمانی آن را پذیرا باشد.
12- حذف و سانسور: در این تاکتیک سعی می شود فضایی مناسب برای سایر تاکتیک های جنگ نرم به ویژه شایعه خلق شود تا زمینه نفوذ آن افزایش یابد. در این تاکتیک با حذف بخشی از خبر و نشر بخشی دیگر به ایجاد سوال و مهمتر از آن ابهام می پردازند و بدین ترتیب زمینه تولید شایعات گوناگون خلق می شود.
13- جاذبه های جنسی: استفاده از غریزه‏ ی جنسی و نمادهای اروتیکال از تاکتیک‏ های مهم مورد استفاده رسانه های غربی است به طوری که می توان گفت اکثر قریب به اتفاق برنامه های رسانه های غربی از این جاذبه در جهت جذب مخاطبان خویش به ویژه جوانان که فعالترین بخش جامعه هستند، بهره می‏ گیرند.
14- ماساژ پیام: در ماساژ پیام، از انواع تاکتیک های گوناگون (حذف، کلی گویی، پاره حقیقت گویی، زمان بندی، قطره چکانی و...) جنگ نرم استفاده می شود تا پیام بر اساس اهداف تعیین شده شکل گرفته و بتواند تصویر مورد انتظار را در ذهن مخاطب ایجاد کند. در واقع در این متد، پیام با انواع تاکتیک ها ماساژ داده می شود که از آن مفهوم و مقصودی خاص برآید.
15- ایجاد تفرقه و تضاد: ازجمله اموری که در فرآیند جنگ نرم مورد توجه واقع می شود، تضعیف از طریق تزریق تفرقه در جامعه هواداران و حامیان حریف است. ایجاد و القاء وجود تضاد و تفرقه در جبهه رقیب باعث عدم انسجام و یکپارچگی شده و رقیب را مشغول مشکلات درونی جامعه حامیان خود می کند و از این طریق از اقتدار و انرژی آن کاسته و قدرتش فرسوده شود.
16- ترور شخصیت: در جنگ نرم بر خلاف جنگ سخت، ترور فیزیکی جای خود را به ترور شخصیت داده است. در زمانی که نمی‏ توان و یا نباید فردی مورد ترور فیزیکی قرار گیرد با استفاده از نظام رسانه ای و انواع تاکتیک ها از جمله بزرگ نمایی، انسانیت‏ زدایی و اهریمن سازی، پاره حقیقت گویی و... وی را ترور شخصیت می کنند و از این طریق باعث افزایش نفرت عمومی و کاهش محبوبیت وی می شوند. دشمنان انقلاب و نظام اسلامی نیز با استفاده از این تاکتیک و بهره گیری از ابزار طنز، کاریکاتور، شعر، کلیپ های کوتاه و... که عموماً از طریق اینترنت و تلفن همراه، پخش می شود به ترور شخصیت برخی افراد سیاسی و فرهنگی موجه و معتبر در نزد مردم می پردازند.
17- تکرار: برای زنده نگه داشتن اثر یک پیام با تکرار زمان بندی شده، سعی می کنند این موضوع تا زمانی که مورد نیاز هست زنده بماند. در این روش با تکرار پیام، سعی در القای مقصودی معین و جا انداختن پیامی در ذهن مخاطب دارند.
18- توسل به ترس و ایجاد رعب: در این تاکتیک از حربه تهدید و ایجاد رعب و وحشت میان نیروهای دشمن، به منظور تضعیف روحیه و سست کردن اراده آنها استفاده می شود. متخصصان جنگ نرم، ضمن تهدید و ترساندن مخاطبان به طرق مختلف به آنان چنین القاء می کنند که خطرات و صدمه های احتمالی و حتی فراوانی بر سر راه آنان ممکن کرده است و از این طریق، آینده ای مبهم و توام با مشکلات و مصائب برای افراد ترسیم می کنند.
19- مبالغه: مبالغه یکی از روش هایی است که با اغراق کردن و بزرگ نمایی یک موضوع، سعی در اثبات یک واقعیت دارد. کارشناسان جنگ روانی، از این فن در مواقع و وقایع خاص استفاده می کنند. غربی ها همواره با انعکاس مبالغه آمیز دستاوردهای تکنولوژیک خود و اغراق در ناکامی های کشورهای جهان اسلام سعی در تضعیف روحیه مسلمانان در تقابل با تمدن غربی دارند.
20- مغالطه: مغالطه شامل گزینش و استفاده از اظهارات درست یا نادرست، مشروح یا مغشوش و منطقی یا غیرمنطقی است، به این منظور که بهترین یا بدترین مورد ممکن را برای یک فکر، برنامه، شخص یا محصول ارائه داد. متخصصین جنگ نرم، مغالطه را با «تحریف» یکسان می دانند. این روش، انتخاب استدلال ها یا شواهدی است که یک نظر را تایید می کند و چشم پوشی از استدلال ها یا شواهدی که آن نظر را تائید نمی کند.

اصول و روش‏ های مقابله با جنگ نرم

اما چه کار کنیم تا بتوانیم با بهره‏ گیری از ساز و کارهای مختلف از اعمال تهدیدات نرم پیشگیری کنیم و یا از دامنه اثرات اجتماعی فرهنگی و سیاسی آنها را کاست و یا از میان برد.

برای مقابله با جنگ نرم، نخست باید ویژگی‌ های این نوع جنگ را آنالیز کرده و خوب بشناسیم و بدانیم که جنگ نرم با جنگ سخت، چه تفاوت‌ هایی دارد. آنچه در جنگ سخت مورد هدف قرار می‌ گیرد، جان انسان‌ ها، تجهیزات، امکانات و بناهاست که معمولا در این مواقع با استفاده از همین مسائلی که مورد هدف قرار گرفته است، افکار عمومی علیه دشمن فعال می‌ شود، در حالی که در جنگ نرم آن چه هدف قرار می‌ گیرد، افکار عمومی است.

برای دستیابی به این هدف، باید بیش از گذشته رسانه‌ ها را مورد توجه قرار دهیم و افکار عمومی داخلی و جهانی را نسبت به دروغ‌ پردازی رسانه‌ های خارجی، آگاه کنیم.
این دو مهم فقط با تقویت رسانه‌ های خودی و تلاش برای بین‌ المللی کردن این رسانه‌ ها، میسر است.

دیپلماسی رسانه‌ای در سیاست خارجی هر کشور به دو صورت تحقق می‌ یابد؛ یکی مدیریت رسانه‌ ها توسط سازمان‌ های دیپلماتیک رسمی کشور و دیگری به صورت خودجوش و در راستای سیاست‌ های کلان کشورها.

هر ملتی و کشوری دارای منابع قدرت نرم است که شناسایی و تقویت و سازماندهی آنها می تواند براساس یک طرح جامع تبدیل به یک فرصت و هجوم به دشمنان طراح جنگ نرم شود. به عنوان مثال، منابع قدرت نرم در ایران را می توانیم «ایدئولوژی اسلامی»، «قدرت نفوذ رهبری»، «حماسه‏ آفرینی‏ ها» و «درجه بالای وفاداری ملت به حکومت» برشمریم.

برخی راه‏ های مقابله با جنگ نرم

1. گسترش دامنه و شمول فعالیت‏ های فرهنگی.
2. افزایش محصولات فرهنگی تأثیرگذار بر جامعه و جوانان.
3. ایجاد راه‏ های مشروع برای ارضاء نیازهای مردم.
4. استفاده از دیپلماسی عمومی.
5. استفاده از راهبردهای ویژه در مورد اقوام و اقلیت‏ ها: اقلیت‏ های جامعه اغلب به سبب داشتن احساس نابرابری، مستعد مخالفت‏ ورزی علیه نظام حاکم هستند و دشمنان فرا منطقه ای یکی از میدان های فعالیت خود را در کشورهایی که دارای تنوع قومیت هاست، قرار می دهند. اما زمانی که نظام مستقر با انجام راهبردهای مناسب در مناطق محروم و دور از مرکز و اختصاص بودجه های لازم در قالب طرح های توسعه همه جانبه خصوصا طرح های اشتغال زا و به کارگیری مدیریت های توانمند در این مناطق و با روحیه جهادی و بسیجی مشغول خدمت به مردم شدند، می توانند آن احساس را کم کنند یا از میان بردارند.
6. عملیات روانی متقابل: در مقابله با جنگ نرم نبایستی منفعلانه عمل کرد. عاملان تهدید نرم از انواع تبلیغات، فنون مجاب سازی روش های نفوذ اجتماعی و عملیات روانی به منزله روش های تغییر نگرش ها، باورها و ارزش های جامعه هدف استفاده می کنند. انجام تبلیغات هوشمندانه، سریع با قدرت منطق و اندیشه و احاطه ذهنی بر مخاطبان جنگ نرم می تواند یکی از روش‏ های مقابله باشد.
7. آگاهی‏ بخشی عمومی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابعی برای مطالعه بیشتر:
1. نام کتاب : قدرت نرم؛ ابزارهای موفقیت در سیاست بین الملل
تألیف: جوزف اس. نای
مترجم: سید محسن روحانی ـ مهدی ذوالفقاری (با مقدمه دکتر اصغر افتخاری)
ناشر: تهران ـ دانشگاه امام صادق (ع) ـ 1389
شابک : 2ـ63ـ5574ـ600ـ978
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2. نام کتاب: جنگ نرم
تألیف: داوود رنجبران
ناشر: تهران ـ ساحل اندیشه ـ 1388
شابک: 4ـ26ـ5117ـ600ـ978
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
3. نام کتاب: دیپلماسی عمومی نوین؛ کاربرد قدرت نرم در روابط بین‏ الملل
تألیف: ژان میلسن و همکاران
ترجمه: دکتر رضا کلهر ـ سید محسن روحانی
ناشر: تهران ـ دانشگاه امام صادق (ع) ـ 1389
شابک: 9ـ77ـ7746ـ964ـ978
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
4. نام کتاب: جنگ نرم
تألیف: احمد حسین شریفی
ناشر: قم ـ انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) ـ 1389
شابک: 3ـ495ـ411ـ964ـ978
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
5. نام کتاب: قدرت نرم و سرمایه اجتماعی (با مطالعه موردی بسیج)
تألیف: دکتر اصغر افتخاری و همکاران
ناشر: تهران ـ دانشگاه امام صادق(ع) ـ 1389
شابک: 3ـ66ـ7746ـ964ـ978
پاسخگو: ذبیح‏ الله تجری غریب‏ آبادی (کارشناس تاریخ)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۵ ، ۰۰:۲۵
Seyed Meisam Jasemi

مدعیان دروغین همچنان بازارشان گرم است و متناسب با ساده لوحی مریدان، هرچه افزون‌ تر خود را به القاب جدید مفتخر می‌ کنند و گویا کیسه‌ دوزی آنها برای عوام زدگان، پایانی ندارد.

نمونه‌ هایی از پرونده‌ های مدعیان دروغین ماه‌ های اخیر، همچنان باعث روشنگری است ...

ـ دو فردی که خود را امامان سیزدهم و چهاردهم معرفی کرده و مشغول القای اعتقادات منحرف مذهبی به مردم بودند، به کوشش مأموران امنیتی به همراه اعضای باند خود دستگیر و روانه زندان شدند. علیرضا ـ پ به همراه یکی از دوستان خود بنام قربانعلی ـ ص، در اصفهان از بی‌ اطلاعی اطرافیان سوء استفاده کرده و ادعاهای عجیب و غریب بسیاری می‌ کردند، از جمله اینکه قربانعلی ـ ص مدعی می شود که سید حسنی است و علیرضا ـ پ نیز برای معروف نمودن و جلب مرید برای سید حسنی، فعالیت می کرده است.

ـ دختری که در یکی از روستاهای توابع اهواز، ادعای ارتباط با ائمه و شفای مریضان را داشت، دستگیر شد. ز ـ ج، دختر ۲۱ ساله چندی پیش ادعا کرد که امام حسین علیه السلام به خواب او آمده و به وی اجازه داده است تا مریضان را شفا دهد. پس از آن، م ـ ح و ح ـ ج برادر و پسر عموی وی، به تهیه و توزیع و تکثیر فیلم و سی دی های تبلیغاتی در سطح وسیع اقدام کردند. این جریان تا جایی گسترش یافت که در محل سکونت وی، انبوه مردم از شهرها و روستاهای دور حاضر شده و بستگان وی، نذورات مردم را جمع آوری می کردند. نامبرده پس از مدتی ادعا کرد که یک اصله نخل خرما و درخت کنار منزلش، قادر به شفای بیماران است.

ـ انتشار شایعه‌ای در میان عوام به شدت گسترش یافت که موجبات نگرانی منتظران واقعی را از هدف شایعه پراکنی، فراهم نمود. موضوع شایعه مذکور دیدن رؤیای تولد قاتل امام عصر عجل الله تعالی فرجه، توسط یک مرجع تقلید بود که در این خبر، رؤیت چهره قاتل توسط این مرجع گرانقدر مورد تأکید قرار می گرفت. شایعه پراکنان که متأسفانه برخی عوامل توزیع محصولات فرهنگی نیز در گسترش آن نقش ایفا کردند، با چاپ علائمی از ظهور منجی آخرالزمان، مدعی می شوند: مرحوم آیت الله العظمی بهجت، هنگام وضو، بی هوش شده و پس از به هوش آمدن و جویا شدن حال ایشان، بیان می دارند که هم اکنون قاتل امام زمان عجل الله تعالی فرجه به دنیا آمده و هنگام بی هوشی چهره او را در عالم رؤیا مشاهده کردم!

خبر فوق در آذربایجان و اصفهان با شدت بیشتری منتشر و نظرهایی درباره شهروند ایرانی بودن این قاتل داده می‌ شود که موجبات دلسردی مردم متدین برخی از این شهرها را فراهم می‌ آورد. از همین رو یکی از شاگردان این مرجع تقلید جهان تشیع در ملاقات با ایشان، موضوع را مطرح و از وی درخصوص صحت این شایعه سؤال می‌ نماید که ایشان به شدت آن را تکذیب می کنند.

ـ مصطفی پسر سید علی برزنجی، از مدعیان مهدویت بود که در کردستان به تبلیغ خود می پرداخت و اکنون بعد از مرگ خود، در غیبت کبری به سر می برد! دو سایت اینترنتی به چهار زبان به تبلیغ نوشته‌ ها و باورهای این مدعی دروغین مهدویت می پردازند. به اعتقاد ساده لوحان معتقد به او، اکنون بعد از کشته شدن در غیبت کبری به سر می برد. وی در سال ۱۹۵۵ میلادی، در روستای کومله، از توابع شهرستان سنگسر واقع در شمال استان سلیمانیه عراق متولد شد و در سال ۱۹۸۸ ادعای مهدویت کرد و مردم را به خود فراخواند.

این شخص در سفری به ایران سعی در جلب نظر علمای شیعه کرد که با مخالفت شدید علما رو به رو شد و دوباره به عراق پناه برد و سعی کرد با تحریک احساسات قومی کردهای عراق، جایگاه خود را بین آنها مستحکم نماید. به ادعای برزنجی، کلمات الله از سوی فرشته‌ای به او الهام شده و این نوشته‌ ها از سوی خداوند برای او فرستاده شده است. به باور برخی از مردم سنگسر عراق، این مهدی دروغین روزی دوباره ظهور خواهد کرد، البته نه در مکه بلکه در کردستان عراق.

ـ سید احمد الحسن با ادعای وصایت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، خود را یمانی معرفی کرده و به تبلیغ گسترده خود در دنیای اینترنت پرداخته و حتی مضحکانه، مدعی شده است تاکنون برای اکثر علمای شیعه، دعوت نامه مناظره فرستاده تا آنها ادعای او را بپذیرند. در بخشی از ادعاهای این فرد، در سایت اینترنتی‌ اش آمده است: سید احمد الحسن از آیت الله سیستانی به شکل خاص دعوت به مناظره علمی کرده و یا هر شخص و با هر ادله و کتب و هرگونه سؤالات به صورت نامحدود می‌ تواند با ایشان وارد مناظره شود و در مقابل، سید احمد الحسن فقط با تکیه بر قرآن کریم، پاسخگوی آنها باشد، اما باز هم نپذیرفتند.

یمانی دروغین، علاوه بر این ادعا، خود را مهدی نخستین می نامد و با سوء استفاده از روایاتی سعی دارد خود را مهدی موعود معرفی کند. این فرد کتابی با عنوان بلغ مبین به قلم شیخ ناظم العقیلی نیز در اینترنت به زبان های مختلف منتشر کرده است که در آن دلایل ادعا و نیز وظایف خود را برشمرده و از همه جهانیان و علما برای پیوستن به خود دعوت کرده است.

ـ علیرضا پیغان، فرد ناشناسی است که با ایجاد سایتی با نام منجی، به تبلیغ خود به عنوان مهدی موعود پرداخته و کتابی ۶۷۳ صفحه‌ای با عنوان قائم را درباره ادعاهای خود، در این سایت منتشر کرده است. در بخش‌ هایی از این کتاب، این مدعی دروغین مهدویت ادعا کرده است: امام دوازدهم شیعیان در آغاز غیبت کبری وفات کرده و قبر او در مکه موعود، یا همان جمکران قرار دارد. این مدعی در ادامه گفته است: بعد از امام دوازدهم، دو امام با نام های علی ظهور کرده که او آخرین آنها، ملقب به سید حسنی است که مهدی موعود زمان است.

ـ فردی در یکی از روستاهای استان هرمزگان ادعا کرده است که طی خوابی مأمور ساخت مسجدی در روستایی نزدیک بندرعباس به نام درگیر شده است. متولی مسجدی که به نام امام زمان عجل الله تعالی فرجه، در حال بناست، فردی است که ادعا می‌ کند امام را در خواب دیده و فرمان ساخت چنین مسجدی را داده است. رواج شایعه مبنی بر کرامت، شفای مریضان در سطح استان، موجب ازدحام در این مکان شده است.

ـ یک زن ۴۵ ساله در دشتستان نیز ادعای دیدار با امام زمان عجل الله تعالی فرجه و شفای مریضان را نموده است. وی که اصالتا اهل هرم می‌ باشد، در منزل یکی از نزدیکانش در شهرک فتح برازجان، به بهانه برپای مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام، ادعای رابطه را بیان نموده است و مدعی است که چند مریض را شفا داده است.

... و اینها تنها نمونه‌ های اندکی است از مدعیان ناراستین؛ و در راه است روزی ساده‌ لوحان و عوام‌ زدگانی که سفیهانه در انتظار ظهور افرادی هستند با ادعای نیابت، رؤیت، ملاقات و با ارائه توقیع و نامه و دست خط جعلی منتسب به آن حضرت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۳۱
Seyed Meisam Jasemi