مهدویت و آخرالزمان

مقالاتی در رابطه با مهدویت و آخرالزمان

مهدویت و آخرالزمان

مقالاتی در رابطه با مهدویت و آخرالزمان

مهدویت و آخرالزمان

با عرض سلام و احترام خدمت شما خوانندگان محترم این وبلاگ.

هدف از ایجاد این وبلاگ گردآوری مقالات و مطالبی که در رابطه با مهدویت و آخرالزمان در صفحات مختلف منتشر شده است آنهم با ذکر منبع آن مطلب می باشد .

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

مشرق: فیلم‌ های بسیاری در هالیوود و غرب ساخته می‌ شوند که در آنها از تورات و انجیل به صورت غیر مستقیم یا سمبولیک (تمثیلی) اقتباس شده است، به طوریکه افراد نا آشنا با این کتب نمی‌ توانند مفاهیم پنهان در این فیلم‌ ها را کشف کنند. قصۀ این فیلم‌ های تمثیلی معمولاً در عصر حاضر می‌ گذرد ولی در لایه‌ های پنهان خود یک قصۀ تاریخی بر وفق آموزه‌ های تحریف شدۀ دین یهود را روایت می‌ کند. این فیلم‌ ها موضوعات مختلفی را دست مایۀ خود قرار داده‌اند از قبیل: آموزۀ صهیونیسم، منجی ادیان، دوران آخر الزمان، توفّق و سیطرۀ یهود بر جهان، تمسخر سایر ادیان و زندگی و قومیت یهود. ما در این سلسله مقالات قصد داریم تعدادی از این فیلم‌ ها را در هر یک از این موضوعات معرفی کرده و ضمن بازگشایی نمادها، اندیشۀ تحریف شدۀ آنها را نقد کنیم.

مردی در راه‌ بندان یکی از اتوبان‌ های شهر، اتومبیل خود را رها کرده و رو به رانندگان عقبی معترض فریاد می‌ کند که او با پای پیاده به «خانه» خود خواهد رفت. لحظاتی بعد، از صحبت تلفنی او می‌ فهمیم که در آن «خانه»، همسر مطلّقه این مرد زندگی می‌ کند و در واقع آنجا اکنون خانه او نیست. مرد سالگرد تولد دختر شش ساله‌ اش را بهانه بازگشت خود قرار داده است. در صحبت تلفنی همسر سابقش او را شدیداً از بازگشت بدانجا نهی می‌ کند، اما او خیلی قاطعانه سخن خود را تکرار می‌ کند: «بت! من دارم به خانه می‌ آیم، بت! Beth». این جمله البته برای ما معنایی به جز یک گفت‌وگوی معمولی ندارد اما برای مخاطبان یهودیِ این فیلم حامل پیامی دیگر است. کلمة «بت» (Beth) در زبان عبری به معنی «خانه» است و معادل است با کلمه «بیت» در زبان عربی.1 لهذا سخنی که از دهان مایکل داگلاس در ابتدای فیلم بیرون می‌ آید، برای یهودیان پراکنده در نقاط مختلف جهان، یادآور مسئله ارض موعود است، یعنی لزوم بازگشت به فلسطین، خاستگاه قوم یهود.

استقبال مفرط منتقدان غربی از فیلم سقوط (1993) Falling down و کشف یک باره جوئل شوماخر پس از ساخت هشتمین فیلمش، دلیلی جز مطرح کردن ایده ارض موعود به شکلی تمثیلی ندارد. البته این امر در اصل مرهون فیلمنامه‌ نویس اثر، یعنی ابه رو اسمیت (Ebbe Roe Smith) است، که یک فیلمنامه‌ نویس و بازیگر کم‌ کار است.2

مایکل داگلاس در این فیلم، در مسیر رفتن به خانه در مواجهه با افراد مختلف ظاهراً سعی دارد تا حقوق شهروندی خود را به طور تمام و کمال استیفا کند. وقتی برای تهیه سکه تلفن مجبور به خرید نوشابه می‌ شود، به سبب گران‌ فروشی با آن فروشنده کره‌ای درگیر شده و چوب بیسبال او را به غنیمت می‌ برد. کمی بعد در یک سبزه‌ زار خلوت برای نوشیدن نوشابه‌اش بر سنگی می‌ نشیند. دو جوان سبزه‌ رو که عرب‌ تبار می‌ نمایند با تهدید چاقو بدو تحکم می‌ کنند که چون وی وارد حوزه استحفاظی آنها شده است لذا باید کیف دستی خود را به آنها بدهد. او ناگهان با همان چوب بیسبال بر سر آنها می‌ کوبد و چاقوی شان را به غنیمت می‌ گیرد. دقایقی بعد که این دو جوان سوار بر اتومبیل سراسر پیاده‌ رو را برای کشتن او به رگبار می‌ بندند، او به قدرت خداوند به سلامت می‌ گذرد! از قضا مهاجمان در همان لحظه تصادف می‌ کنند و مایکل داگلاس پس از شلیک گلوله‌ای به یک فرد زخمی از آنها، بدو توصیه می‌ کند که حتماً رفته و فن تیراندازی را بیاموزد.


او سپس ساک ورزشی حاوی سلاح‌ های پیشرفته آنها را به غنیمت می‌ برد. سازندگان آشکارا دست خود را رو کرده آن عرب‌ تباران را تروریست و عصبی و بی‌ منطق نشان می‌ دهد. در همین لحظات به پاره شدن کفش این مسافر سرگردان در مسیری که در پیش گرفته است تأکید می‌ شود. لذا او به جهت خرید کفش به یک مغازه سمساری وارد می‌ شود که اتفاقاً صاحبش یک نئو نازی است و از قضا در حضور او جملاتی نیز بر ضد یهودیان و نژاد سامی بر زبان می‌ راند، بدون اینکه بداند چه کسی را به مغازه‌اش راه داده است. او حتی با حسن ظن نادرست خود قوطی‌ های گاز زیکلون ب که در آشوویتس استفاده می‌ شده است را به این غریبه نشان می‌ دهد.

از آن سو، در اداره پلیس به تبع ماجرای تیراندازی و نیز شکایت آن فروشنده کره‌ای، افسر مهربانی به نام پِرِندِرگاسْت (رابرت دووال) در روز آخر خدمت خود مأمور شناسایی این جنتلمنِ سفید پوشِ کراوات‌ زده می‌ شود. از قضا او صبح مایکل داگلاس را به وقت رها کردن اتومبیلش در بزرگراه، دیده بود و حتی آن را به کمک مردی دیگر (با بازی کوتاه جناب فیلمنامه‌ نویس) کنار زده بود. کمی بعد مایکل داگلاس از مغازه سمساری به همسر سابقش زنگ زده و می‌ گوید: «من از یک نقطه بدون بازگشت می‌ آیم». این اصطلاح، آشکارا به آشویتس اشاره دارد. به همین دلیل آن سمسار در فیلم، تمثیلی است از نازی‌ ها و تمام دشمنان قوم یهود که در راه رسیدن ایشان به ارض موعود بایست از میان برداشته شوند. لحظاتی بعد به اداره پلیس خبر می‌ رسد که جنازه یک سمسار که با چاقو مقتول گشته، در ویترین مغازه‌اش پیدا شده است.



غنیمت مایکل داگلاس از این سمسار، یک دست لباس نظامی تیره‌ رنگ است که او بر تن کرده و یک قبضه بازوکا، که او به مدد راهنمایی یک نوجوان نسل تلویزیون، آن را به سمت تأسیسات تعمیر کنندگان اتوبان شلیک می‌ کند. یکی از آن تعمیرکاران که حتی اجازه عبور پیاده را نیز به او نداده بود، پس از رؤیت تصادفی اسلحه پنهان او، اعتراف می‌ کند که این اتوبان هیچ عیبی ندارد. اینجا نیز بخشی از همان اتوبان ابتدای فیلم است که مایکل داگلاس اتومبیل خود را در مسیر آن رها کرده بود.

این سکانس با سکانس ابتدای فیلم حاوی این پیام هستند که راه اصلی و مستقیم که به ارض موعود ختم می‌ شود، فعلاً به دلایل واهی مسدود است. لذاست که فیلم مجدداً به این مسیر غیر متعارفی که جناب مایکل داگلاس برای رسیدن به «خانه» برگزیده است، تاکید می‌ کند. وقتی که او وارد یک ملک خصوصی و زمین گلفِ وسیع آن می‌ شود، صاحب زمین به وی اعتراض می‌ کند. اما او تأکید می‌ کند که صرفاً در حال عبور از آنجا است. سپس به تلافی ضربه تصادفی توپ گلف بدو، به سوی اتومبیل آن مرد ثروتمند شلیک می‌ کند که به سکته وی می‌ انجامد. کمی بعد، پس از عبور از نرده‌ های باغ بزرگ منزل یک جراح پلاستیک، به سرایدار آنجا اعتراض می‌ کند که چرا روی نرده‌ ها سیم خاردار نصب کرده‌اید؟



عبور از میان زمین‌ های مردم برای رسیدن به خانه (ارض موعود) اشاره است به فرازهایی از تاریخ یهود در تورات کنونی، که ذیلاً بدان می‌ پردازیم.

خداوند مقرر کرده بود که بنی‌ اسرائیل ــ یعنی پسران یعقوب (ع) ــ  به سبب ظلمی که به حضرت یوسف (ع) روا داشتند، از زمین خود در فلسطین تبعید شده به مصر بروند و حدود چهارصد سال در آنجا بمانند تا از این گناه پاک گردند (سفر پیدایش 15/ 13 تا 15). بنابراین موسی (ع) طبق آن وعده پدید آمد و پس از غلبه بر فرعون که با خروج آنها مخالفت می‌ کرد، ایشان را به قوت خداوند و با معجزات عدیده بیرون آورد. وفق تورات کنونی در آن وقت شمار مردان بنی‌ اسرائیل ــ به غیر از اطفال ــ ششصد هزار نفر بود (خروج 12/37)، که با احتساب زنان و کودکان، به بیش از 5/1 میلیون نفر بالغ می‌ شده است، البته به جز آن مواشی و حیواناتی که با ایشان همراه بود. از اینجاست که خداوند تعالی این روز را گرامی داشت که عید فِصَح یهود است (و ذَکِّرْهُم بِأیّامِ الله - ابراهیم/5 ـ سفر خروج 12/42). و نیز بنی‌ اسرائیل را از این پس به «یهود» مسمّی فرمود. چرا که موسی آنها را روانه کرده و به سمت فلسطین «هدایت» نموده بود. (چنانکه فرمود: الذین هادُوا ـ بقره/62). و خداوند برای اطمینان قلب آنها، فرشته‌ای فرستاد تا قوم را هدایت کند. ایشان البته فرشته را نمی‌ دیدند، بلکه روزها ستونی از ابر را میان زمین و آسمان مشاهده می‌ کردند که پیشاپیش آنها حرکت می‌ کرد و در شب ستونی از آتش، که راه را بر ایشان می‌ نمود. (خروج 14/ 19). گاهی لازم بود برای رسیدن به فلسطین از زمین برخی طوایف بگذرند. بنابراین وقتی بنی‌ اسرائیل در قادِش اردو زدند، موسی (ع) افرادی را به نزد رئیس قوم اَدوم فرستاد تا از او اجازت بخواهد برای عبور:

و موسی رسولان از قادِش نزد ملک ادوم فرستاد که برادر تو اسرائیل چنین می‌ گوید که تمام مشقتی را که بر ما واقع شده است تو می‌ دانی، که پدران ما به مصر فرود آمدند و مدت مدیدی در مصر ساکن بودیم و مصریان با ما و با پدران ما بد سلوکی نمودند و چون نزد خداوند فریاد برآوردیم او آواز ما را شنیده، فرشته‌ای فرستاد و ما را از مصر بیرون آورد و اینک ما در قادش هستیم. شهری که در آخر حدود تو است. تمنا اینکه از زمین تو بگذریم. از مزرعه و تاکستان نخواهیم گذشت و آب از چاه‌ ها نخواهیم نوشید، بلکه از شاهراه‌ ها خواهیم رفت و تا از حدود تو نگذشته باشیم، به طرف راست یا چپ انحراف نخواهیم کرد. ادوم وی را گفت از من نخواهی گذشت و الا به مقابله تو با شمشیر بیرون خواهم آمد. بنی‌ اسرائیل در جواب وی گفتند از راه‌ های عام خواهیم رفت و هرگاه من و مواشی‌ ام از آب تو بنوشیم، قیمت آن را خواهم داد. فقط بر پاهای خود می‌ گذرم و بس. گفت نخواهی گذشت. و ادوم با خلق بسیار و دست قوی به مقابله ایشان بیرون آمد. بدین طور ادوم راضی نشد که اسرائیل را از حدود خود راه دهد. پس اسرائیل از طرْف او رو گردانید. (سفر اعداد 20/ 14 تا 21)

لهذا بنی‌ اسرائیل مجبور شدند زمین قوم ادوم را دور بزنند. نوبت به قوم اموری رسید و بنی‌ اسرائیل باز اجازت خواستند برای عبور. اما اموریان مردان قوم خود را گرد آورده و به ایشان حمله کردند. در این جنگ بنی‌ اسرائیل پیروز گشته شهرها و بلاد اموریان را متصرف شدند. (اعداد 21/ 21 تا 25). این جنگ البته جنبه دفاعی داشت و بنی‌ اسرائیل به مدد خداوند و رهبری حضرت موسی (ع) بر دشمنان خود پیروز شد.

می‌ خواستم متذکر شوم که عبور مایکل داگلاس از زمین‌ ها و املاک مردم در این فیلم، یک تمثیل است از برای وقایعی که در تاریخ قوم یهود در راه رسیدن به ارض موعود رخ داده است. ما بررسی صحت و سقم مسئله ارض موعود را به اشاره‌ای در انتهای مقال وا می‌ گذاریم.

ممکن است سخن مایکل داگلاس که می‌ گفت این زمین گلف باید به زمین بازی کودکان تبدیل شود، در ابتدا نوعی اندیشة برابری در اشتراکِ ثروت و املاک تلقی شود. اما در واقع چنین ایده‌ای در فیلم نیست. چون لحظاتی بعد خود او ضمن حسرت خوردن به داشتن چنان خانه‌ای که آن جراح پلاستیک مالک آن بود، از سرایدار آنجا می‌ پرسید که چطور می‌ توان این فن را آموخت تا بتوان ثروتمند شد.

فیلم تأکید فوق‌ العاده‌ای دارد بر این که رفتارهای مایکل داگلاس را «دفاع» صرف قلمداد کند. افسر پلیس، پرندرگاست (دووال) متوجه می‌ شود که این مرد تا یک ماه قبل در وزارت «دفاع» امریکا مشغول به کار بوده است. بر روی پلاک اتومبیل رها شده او نیز به طور غیرمعمول کلمه «D-fens» نوشته شده است که مشابه Defense (دفاع) تلفظ می‌ شود. افسر پلیس وقتی این مسئله را کشف کرد، ضمن ابراز خوشحالی، با او همراهی نموده به یکی از همکارانش گفت که کارهای وی قابل درک است، چون او دارد به سمت «خانه» اش می‌ رود. آنها این مرد را از آن پس «دی» نامیدند. چه اینکه در عنوان‌ بندی پایانی نیز مقابل اسم مایکل داگلاس همین کلمه «D-fens» درج گردیده است.


اگر از سابقة فعالیت‌ های سیاسی ـ صهیونیستی مایکل داگلاس و پدر یهودی‌ اش کرک داگلاس باخبر باشیم، خواهیم دانست که انتخاب او برای غایات صهیونیستی فیلم بسیار مناسب و هوشمندانه بوده است.4 فیزیک چهره و موی خرمایی باربارا هرشی، بازیگر نقش همسر مطلّقه او، نیز در انتخاب شدنش برای این نقش دخیل بوده است. چه اینکه او در فیلم آخرین وسوسه مسیح / اسکورسیزی (1988) نیز در نقش «مریم مجدلیه» ظاهر شده بود. در فیلم سقوط دینفس او را مکرراً با نام «بت» خطاب می‌ کرد که مخفف «الیزابت» است، که یک نام یهودی است و شکل عبری آن «الیصابات» است. والده حضرت یحیی (ع) (زوجة حضرت زکریا (ع)) بدین نام مسمی بوده است (انجیل لوقا 1/ 5).

دینفس نهایتاً به خانه می‌ رسد اما «بت» در همان لحظه با دخترشان آدل از درب دیگر خارج ‌شده به سمت اسکله می‌ دود. تماشای یک فیلم ویدیویی خانوادگی در منزل سابقش، دیفنس را به دوران خوش گذشته می‌ برد. پلیس سر می‌ رسد و او به ناچار به سمت اسکله رفته و دختر شش ساله‌اش را  دیده در آغوش می‌ گیرد. لحظاتی بعد پرندرگاست به کمک بت موفق می‌ شوند او را خلع سلاح کنند. دینفس از افسر پلیس می‌ خواهد که به او شلیک کند تا دخترش حق بیمه او را به ارث ببرد. اما افسر نمی‌ پذیرد. دینفس او را با هفت‌ تیری که مدعی است در جیب دارد تهدید کرده و او را به دوئل می‌ طلبد. اما افسر نمی‌ پذیرد و دینفس شروع به شمارش به قصد آغاز دوئل می‌ کند. با پایان شمارش دیفنس هفت‌ تیر اسباب‌ بازی دخترش را بیرون کشیده و به او آب می‌ پاشد. افسر نیز ناخواسته و شتاب‌ زده دیفنس را هدف می‌ گیرد و او لبخند زنان با گفتن جمله «هفت‌ تیر من قلابی بود» از فراز اسکله به دریا «سقوط» می‌ کند.



به ترقی ابزارهای دفاعی دینفس توجه کنید. در ابتدای فیلم وقتی او در اتومبیل بود با روزنامه لوله‌ شده به مگسی که او را آزرده بود حمله کرد. سپس سلاحش به چماق (چوب بیسبال)، چاقو، مسلسل، بازوکا و در نهایت یک اسلحه فوق مدرن تبدیل شد (که با آن به اتومبیل آن گلف‌ باز شلیک کرده و باعث سکته او گشت). لحظاتی قبل نیز بت  هفت‌ تیر وی را به دریا انداخت، ولی او به وقت مرگ یک هفت‌ تیر اسباب‌ بازی آب‌ پاش در دستش بود و مدعی صلح‌ خواهی و دفاع! هر چند که او در مسیر خانه، دشمنان و مخالفانش را با این سلاح‌ ها از پای در آورده بود، اما حال که بدانجا رسیده، هفت‌ تیر آب‌ پاش با خود حمل می‌ کند. چه اینکه او علی‌ القاعده نباید به این افسر پلیس که او را محق دانسته و با وی همدردی کرده است، شلیک کند. از آن سو طبق تصور این قوم، یک یهودی نباید به دست یک آدم فاسق، یا کافر و گمراه کشته شود. (و البته این مخالف است با تحذیری که خداوند در تورات آورده است که به سبب عقوبت گناهکاران ایشان، دشمنانی که از ایشان نفرت دارند بر آنها مسلط خواهند شد. (سفر لاویان 26/  17- مزمور 106/ 41 و 42) و در تاریخ هم عملاً همین طور واقع شده است: بخت نصر، تیتوس، هیتلر).

اولین نمای فیلم، دندان‌ های کلید شده از غضب دیفنس را نشان می‌ دهد و او در سراسر فیلم این خشم خود را بروز می‌ داد. به لحاظ فیلمنامه‌ نویسی، این یک ضعف است که علت طغیان او بیان نشود. چنانکه یادم هست وقتی این فیلم از برنامه «سینما یک» پخش شد، منتقدان آن برنامه این را خللی در فیلمنامه قلمداد کردند. اما اگر از منظر تمثیلی به این فیلم نگاه کنیم، خواهیم دانست که این قصه، قصه‌ای کهن است که عموم ما آن را شنیده‌ایم و فقط سبک بیان آن جدید و بدیع بوده است. نهایتاً اما خشم دینفس به رضایت تبدیل می‌ شود و او با خرسندی و لبخند زنان به دریا سقوط می‌ کند. چرا که او به ارض موعود بازگشته و توانسته دارایی خود را برای دخترش به ارث گذارد، لذا به آینده آنها امیدوار است. چه اینکه خود نیز در این ارض موعود جان داده است.
در غالب این گونه فیلم‌ های تمثیلی همچون ای برادر کجایی؟ / برادران کوئن (2000)، که قصه اسارت بابلی قوم یهود را می‌ گوید، جنسیت آن فرزند (یا فرزندان)، دختر انتخاب می‌ شود. چون که کتاب مقدس، این قوم را با تعابیر «دختر صهیون» و «دختر یهودا» یا «زنی که به شوهر خود خیانت می‌ کند» مورد خطاب قرار داده است. (مراثی ارمیاء 2/ 1 و 2- ارمیاء 3/ 20 - 4/ 31). چه اینکه در باب شانزدهم کتاب حزقیال نبی (ع) نیز بیانی زیبا و حیرت‌ انگیز در این خصوص از زبان خداوند تعالی مذکور است. اضافه بر اینها نام کتاب مقدس این قوم یعنی «تورات» نیز مؤنث است.

یکی از پیام‌ های صریح این فیلم، در صداهای آن فیلم ضبط شده خانوادگی است، که جملات دینفس در آن مکرراً با این کلمات به گوش می‌ رسد: «همه چیز مثل سابق می‌ شه! دوباره اون روزها بر می‌ گرده!» با این اوصاف پیام این فیلم به یهودیان سرگردان (Wandering Jews یعنی یهودیانی که در خارج از فلسطین زندگی می‌ کنند) این است که چون بزرگراه‌ ها و راه‌ های معمول برای بازگشت به ارض موعود مسدود است، لذا بایست با تمام قوا در راه‌ های غیر متعارف و میان‌ بر قدم نهاد و تا پای جان دادن هم ایستادگی نمود. البته این واقعیت که راه‌ های متعارف و معمول برای بازگشت قوم یهود به فلسطین بسته است، تعبیر دیگری است از این حقیقت که نه‌ تنها خداوند چنین چیزی را مقدر نفرموده، بلکه خود او ایشان را از این زمین بیرون رانده است. برای نمونه به فرازی از کتاب دانیال توجه فرمایید که می‌ گوید ما به تحذیرهای تورات (مذکور در ابواب 27 و 28 سفر تثنیه کنونی) گوش نگرفته‌ایم:

زیر تمامیِ آسمان حادثه‌ای واقع نشده مثل آن که بر اورشلیم واقع شده است. تمامی این بلا وفق آنچه در تورات موسی مکتوب است بر ما وارد شده است. مع‌ هذا نزد یهوه خدای خود مسئلت ننمودیم تا از معصیت خود بازگشت نموده راستی تو را بفهمیم.

بنابراین خداوند بر این بلا مراقب بوده آن را بر ما وارد آورد. زیرا که یهوه خدای ما در همه کارهایی که می‌ کند عادل است، اما ما به آواز او گوش نگرفتیم. (دانیال 9/ 12 تا 14)

از آنجا که لزوماً میان قالب و محتوا نسبتی برقرار است، و از آنجا که این گونه فیلم‌ ها به صورت تمثیلی و سمبلیک ساخته می‌ شوند ــ که این شیوه‌ای غیر واقعی و خلاف معمول است ــ بنابراین نتیجه می‌ گیریم که محتوای این فیلم‌ ها نیز غیر واقعی و خلاف عرف بوده است که نمی‌ توان آن را به صراحت بیان کرد. و چنانکه خواهیم دید کتاب مقدس یهود هم به خلاف این اندیشه شهادت می‌ دهد.

مرگ دینفس را می‌ توان یک نوع عملیات استشهادی تلقی کرد که مرا به جهت برخی شباهت‌ ها به یاد قصه «طوطی و بازرگان» در دفتر اول مثنوی می‌ اندازد. آن طوطی هندی در ظاهر جان داد و بازرگان خبر مرگش را برای طوطی خود آورد بدون اینکه از محتوای آن پیام آگاه باشد. ارباب تلویزیون که این فیلم را مکرراً پخش کرده‌اند 5 ظاهراً از محتوای پیام آگاه نبوده‌اند. ما حسن ظن خود را بدیشان کماکان حفظ می‌ کنیم.

تورات آموزه صهیونیسم را تأیید نمی‌ کند

آیا اندیشه صهیونیسم در تورات کنونی وجود دارد؟ در ابتدا بایست گفت وقتی خداوند بنی‌ اسرائیل را از مصر بیرون آورد تا به فلسطین باز آورد، در واقع اولین دوره تبعید این قوم به سبب گناه عظیمِ فروختن یوسف، به پایان رسیده بود (سفر پیدایش 15/ 13 تا 16). در میانه راه در کوه سینا حضرت موسی (ع) کتاب عظیم‌ القدر تورات را برای ایشان آورد. طبق آنچه که در همین تورات کنونی مذکور است خداوند به بنی‌ اسرائیل حکم کرده است که اگر در راه حق سلوک کنید در نفرات کثیر شده و در عمر و محصول خود برکت می‌ یابید، و دشمنانتان منهزم گشته و شما برای ابد در این زمین سکونت خواهید کرد. لیکن اگر به گناهانی همچون بت‌ پرستی، ربا خواری، رشوه‌ گیری، ظلم، قضاوت ناعدل، زنا، دزدی، شرارت و... و تحریف شریعت خدا بپردازید، آنگاه خداوند قادر متعال قوم را هلاک نموده و خودش ریشه ایشان را از زمین مقدس کنده و در جهان پراکنده خواهد ساخت (ابواب 27 تا 31 سفر تثنیه). اما چه می‌ توان گفت در مورد این قوم که هنوز پایش به ارض موعود نرسیده مکرراً با حضرت موسی (ع) منجی خود درآویختند (سفر خروج 14/ 11 – 16/ 2 – 17/ 3 – سفر اعداد 20/ 3)، و به زنا با قوم موآب پرداختند (اعداد، باب 25)، گوساله زرین و بت‌ های دیگر پرستیدند (خروج 32/ 19 – اعداد 25/ 2 و 3) و مکرراً لعنت خداوند را بر جان خود خریدند. حتی وقتی که به آستانه زمین فلسطین (کنعان) رسیدند، فرمان خداوند در جهاد و وعده نصرت او در آزاد سازی زمین از شر عمالیق را نادیده گرفته منتظر می‌ بودند تا همانطور که حضرتش برای هلاک فرعون عمل نموده بود (خروج 14/ 14)، این نوبت نیز خداوند ساکنان فعلی زمین را بدون دخالت ایشان منهزم کند (تورات: سفر اعداد ابواب 13 و 14 ـ قرآن: مائده/ 20 تا 26). لهذا به فرمان تکوینی خداوند، ایشان چهل سال در بیابان سرگردان گشته و نسل بعدی به رهبری یوشع (ع) وصی موسی (ع) به زمین مقدس داخل شدند.

خداوند در تورات بدیشان برای زندگی در این زمین تا دو نوبت مهلت داد. هشتصد سال بعد پس از شریر گشتن وافر قوم، نوبت اول با حمله بخت‌ النصر و هلاکت اکثر یهود و اسارت بردن اندکی از ایشان به بابل به پایان رسید. اما خداوند وعده کرده بود که فرصتی دیگر به آنها خواهد داد (عهد عتیق: نحمیا 1/ 7 تا 10 ـ قرآن: إسراء/ 6 - مائده/ 71). با فتح بابل به دست کورش و آزادی اسیران یهود به دست وی، ایشان به فلسطین بازآمده و ششصد سال دیگر در آن زندگی کردند. در انتهای این ایام حضرت عیسی (ع) از طرف خداوند کوشید تا قوم را موعظه کرده توبه دهد. اما در نهایت آن شد که عقوبت دوم نیز برای این قوم در سال 70 میلادی با حمله تیتوس پسر امپراطور روم از راه رسید. تیتوس پس از محاصره پنج ماهه اورشلیم و قحطی شدید ایشان، کشتار عظیمی در آن صورت داد. از آن پس الباقی یهود به حکم خداوند از فلسطین رانده شده و در سراسر زمین پراکنده گشتند تا نمونه و مثلی برای سایر ملت‌ها باشند (تثنیه 28/ 37 - 29/ 24 تا 28 – ارمیا 29/ 18). اکنون فقط سه سبط از اسباط دوازده گانه بنی‌ اسرائیل باقی مانده‌اند و نُه سبط دیگر به‌ سان قوم لوط منقرض گشته‌ اند، چنانکه در تثنیه 29/ 23 نیز پیشگویی شده.



یهود خود بهتر از هر کس دیگر می‌ داند که مهلت و نوبت ایشان برای زندگی در زمین مقدس، به سبب فساد کردن دائمی در آن، پایان رسیده است. مطابق آنچه در تلمود یهود مکتوب است، خداوند وعده کرده است که اگر ایشان صالح شده و توبه کنند او نیز الباقی ایشان را به ارض مقدس باز می‌ گرداند. این البته سخن حقی است و قرآن در سوره إسراء / 8 یهود را بدان دلالت کرده است. اما یهود نه‌ تنها از اعمال شریرانه پدران خود تبرّی نجسته بلکه در این دو هزار سال نیز به همان قیاس عمل نموده و عملاً ثابت کردند که میراث‌ بر واقعی اجداد خود هستند.

اما آنچه را که صهیونیست‌ ها اکنون از کتاب مقدس در مورد وعده بازگشت به زمین مقدس به ما نشان می‌ دهند، در واقع مربوط است به وعده‌ای که 2500 سال قبل با اتمام دوران اسارت بابلی محقق شده است. اما همین صهیونیست‌ ها عبارت‌ های کثیر تورات و کتب انبیائ شان که در آنها مکرراً از عاقبت شوم یهود و لزوم بیرون راندن ایشان از زمین مقدس تذکار داده است، را مغفول می‌ گذارند. مطالعه این عبارات و نیز صادق آمدن آنها، حیرت شدیدی را حتی در عقلا بر می‌ انگیزد. بلکه بایست گفت که این از معجزات خداوند است که در این تورات کنونی که یهود به ما نشان می‌ دهد این مطالب کثیر به شرارت این قوم شهادت می‌ دهد. برای نمونه کلام خداوند از طریق حضرت موسی (ع) درخصوص نتایج زندگی شریرانه ایشان در زمین مقدس پیش از ورود بدان، حضوراً بدیشان ابلاغ شد و در تورات فعلی نیز مکتوب است:

اگر به‌ عمل‌ نمودن‌ تمامی‌ِ کلمات‌ این‌ شریعت‌ که‌ در این‌ کتاب‌ مکتوب‌ است‌ هوشیار نشوی‌ و از این‌ نام‌ مجید و مهیب‌ یعنی‌ یَهُوه‌ خدایت‌ نترسی‌ آنگاه‌ خداوند بلایای‌ تو و بلایای‌ اولاد تو را عجیب‌ خواهد ساخت‌. یعنی‌ بلایای‌ عظیم‌ و مزمن‌، و مرض‌ های‌ سخت‌ و مزمن‌. و تمامیِ‌ بیماری‌ های‌ مصر را که‌ از آنها می‌ ترسیدی‌ بر تو باز خواهد آورد و به تو خواهد چسبید. و نیز همه‌ مرض‌ ها و همه‌ بلایایی‌ که‌ در طومار این‌ شریعت‌ مکتوب‌ نیست‌ آنها را خداوند بر تو مستولی‌ خواهد گردانید تا هلاک‌ شوی‌. و گروه‌ قلیل‌ خواهید ماند برعکس‌ آنکه‌ مثل‌ ستارگان‌ آسمان‌ کثیر بودید زیرا که‌ آواز یهوه‌ خدای‌ خود را نشنیدید. و واقع‌ می‌ شود چنانکه‌ خداوند بر شما شادی‌ نمود تا به‌ شما احسان‌ کرده‌ شما را بیفزاید همچنین‌ خداوند بر شما شادی‌ خواهد نمود تا شما را هلاک‌ و نابود گرداند و ریشه شما از زمینی‌ که‌ برای ‌تصرفش‌ در آن‌ داخل‌ می‌ شوید کنده‌ خواهد شد. و خداوند تو را در میان‌ جمیع‌ امت‌ ها از کران‌ زمین‌ تا کران‌ دیگرش‌ پراکنده‌ سازد. (تثنیه‌ 28/ 58 تا 64)

آنگاه حضرت موسی (ع) به علم نبوتش عاقبت ایشان را به کاهنان قوم اینطور پیشگویی فرمود:

موسی به لاویانی که تابوت عهد خداوند را بر می‌ داشتند وصیت کرده گفت: این کتاب تورات را بگیرید و آن را در پهلوی تابوتِ عهد یهوه خدای خود بگذارید تا در آنجا برای شما شاهد باشد. زیرا که من تمرّد و گردن‌ کشی شما را می‌ دانم. اینک امروز که من با شما زنده هستم بر خداوند فتنه انگیخته‌اید. پس چند مرتبه زیاده بعد از وفات من؟ جمیع مشایخِ اسباط و سروران خود را نزد من جمع کنید تا این سخنان را در گوش ایشان بگویم و آسمان و زمین را بر ایشان شاهد بگیرم. زیرا می‌ دانم که بعد از وفات من خویشتن را بالکل فاسد گردانیده، از طریقی که به شما امر فرمودم خواهید برگشت. و در روزهای آخر [اقامت خود در فلسطین] بدی بر شما عارض خواهد شد. زیرا که آنچه در نظر خداوند بد است خواهید کرد و از اعمال دست خود خشم خداوند را به هیجان خواهید آورد. پس موسی کلمات این سرود را در گوش بنی‌ اسرائیل تماماً گفت. (تثنیه 31/ 25 تا 30)

پی‌ نوشت‌ ها:

1- کلمه «بِت» همچنین در اسامی برخی از شهرهای فلسطین همچون بیت لحم، بیت صیدا، بیت شمس نیز به کار رفته است.
2- مطابق آنچه که در عنوان‌ بندی پایانی آمده است، جناب فیلمنامه‌ نویس در سکانس اول فیلم در نقشی کوتاه ظاهر شده و به همراه رابرت دووال ماشین رها شده دیفنس را از جاده کنار زده است.
3- این اقوال یادآور فیلم وسترن مرد بی‌ ستاره / کینگ ویدور ( 1955) است که کرک داگلاس (پدر مایکل) به صاحبان مزارع تگزاس همین اعتراض را داشت که چرا بر مزارع خود سیم خاردار نصب کرده‌اند.
4- از کارهای سینمایی کرک داگلاس در این خصوص، می‌ توان به فیلم تلویزیونی بازماندگان هولوکاست / جک اسمایت (1983)Holocaust Survivors…Remembrance of Love / Jack Smight اشاره کرد.
5- فیلم سقوط اولین نوبت در سال 1379 از شبکه سوم سیما پخش شد و دو نوبت نیز از برنامه سینما یک در سال 1383. تا آنجا که ما خبر داریم آخرین پخش این فیلم یکشنبه 13 تیر 1389 از شبکه اول سیما بوده است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۵ ، ۲۲:۵۶
Seyed Meisam Jasemi

مشرق: با دقت در عرصه فرهنگ سازی جهانی به مواردی خاص بر خواهیم خورد که نظام های غربی به خصوص نظام آمریکا و انگلستان با تغذیه از سرمایه های مالی و انسانی یهود، به شدت و با اصراری بسیار عجیب سعی در گسترش و تبلیغ آنها در میان مردم خود و دیگر ملت ها دارند. یکی از این موارد که شدیدا مورد توجه نظام فرهنگ سازی غرب بوده «همجنس بازی» است.

حتی اگر حمایت این نظام ها از افراد همجنس باز را (به عنوان افرادی که از نظر روانی در گرایش های طبیعی انسانی دچار مشکل شده تعادل خود را از دست داده و نیارمند کمک ها و درمان های روانکاوانه هستند) از منظر دعاوی حقوق بشری نگریسته و قبول کنیم باز تناسبی بین هجم تبلیغات و حمایت های بی حساب مالی و سیاسی و اجتماعی از این افراد و تعداد آنها در جوامع مختلف نخواهیم یافت. برای مثال تنها 1.5 درصد از مردم انگلستان را همجنس بازان تشکیل می‌ دهند و گستردگی حمایت و پافشاری بر ارائه خدمات و به رسمیت شناختن این اقلیت بسیار کوچک هیچ تناسبی با تعداد آنها و یا قدرت اثر گذاری آنها بر جریان سیاسی و اجتماعی کشور ندارد.



سیاست های فرهنگی غرب در تلاش است پرچم ننگین همجنس بازی را در دنیا بیافرازد اما چرا؟

اینجاست که این سوال مطرح می شود که چرا غرب در تلاشی مصرانه سعی در گسترش پدیده ضد انسانی همجنس بازی دارد؟

چرا امروزه بخشی از برنامه ریزی های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی غرب علنا به حمایت از توسعه همجنس بازی در میان مردم خود و ملت های سراسر جهان اختصاص یافته است؟ نظام سیاسی غرب چه سودی از همجنس باز شدن افراد می برد که اینچنین به حمایت از نهادهای حامی همجنس بازی پافشاری کرده و به انحاء مختلف سعی در عادی سازی و قبولاندن طبیعی بودن این پدیده غیر طبیعی به بشریت دارد؟ اگر تنها نگاه انسانی و حقوق بشری موجب این سطح از فعالیت های حمایتی است چرا به این افراد به صورت کسانی که به هر دلیلی (روانشناختی، جامعه شناختی و یا فیزیولوژیک) از مسیر تعادل و طبیعت بشری خارج شده و نیاز به کمک و درمان دارند تا بیش از این در باتلاق اعمال ضد اخلاقی و ضد نهاد خانواده فرو نروند؛ نگریسته نمی شود؟!

بلکه برعکس با تشویق، تبلیغ، حمایت و عادی نشان دادن این پدیده، این افراد بیمار را هرچه بیشتر به اعماق دره های ضد اخلاقی فرو می کشانند؟! شایان توجه است که موضوع حمایت از همجنس بازی مرز نگرش ها و گرایش های سنتی سیاسی را نیز درنوردیده و به نظر می رسد به صورت یک سیاست استراتژیک همگانی برای نظام های غربی درآمده است. از همین رو می بینیم که دیوید کامرون محافظه‌ کار در انگلستان سیاست های مشابهی با اوبامای دموکرات در آمریکا در مورد حمایت از همجنس بازی در پیش گرفته است!



ترویج همجنس بازی یک استراتژی فرهنگی مهم و هدف دار برای غرب است.

در انگلستان از سال 2004 به بعد زوج های همجنس باز از حقوق و مزایای زوج های عادی برخوردار شده اند و عده ای از مقامات دولتی درخواست کرده اند که ازدواج همجنس بازان در سراسر انگلیس تا سال 2015 به صورت قانونی تایید شود. در آمریکا نیز شبکه سی‌ ان‌ ان گزارش داده است که 53 درصد مردم خواهان قانونی شدن همجنس‌ بازی در ایالت‌ های این کشور هستند.

در واقع در اروپا و آمریکا دستگاه فرهنگ سازی غرب در حال کسب موفقیت و رسیدن به اهداف خود در تبدیل همجنس بازی از یک پدیده شنیع و غیر اخلاقی به یک موضوع عادی اجتماعی است. تا جایی که هم اکنون هرگونه موضع‌ گیری بر علیه همجنس ‌بازی و همجنس بازان در غرب جرم محسوب شده و فرد مخالف توهین کننده محسوب شده و تحت پیگرد قانونی قرار می گیرد. در ابتدا به برخی از مصادیق حمایت و ترویج همجنس بازی از سوی دنیای غرب می پردازیم:



افراشتگی نماد همجنس بازان در انگلیس

وانمودن همجنس‌ بازی به عنوان اتفاقی ژنتیکی

با این که همجنس بازی از نظر علمی یک انحراف جنسی است برنامه های تبلیغی غرب سعی می کنند آن را به عنوان یک اتفاق ژنتیکی مطرح کنند. این تلاش از آنجا نشات می گیرد که در صورت قبول ژنتیکی بودن این انحراف دیگر نمی توان به افراد منحرف خرده گرفت. زیرا ژنتیک امری است که از دست آنان خارج بوده و این افراد بدون این که حق انتخابی داشته باشند با این گرایش زاده شده اند! در نتیجه راه بر هرگونه اعتراض بسته خواهد شد.

این در حالی ایت که هیچ تحقیق مستقل علمی این مطلب را اثبات نکرده و نتایج تحقیقات همواره عکس آنچه بوده که در رسانه های غربی ترویج می شود.

تلاش برای تغییر بدیهی ترین تعریف بشر از خانواده

تحقیر نهاد خانواده و تعریف اصیل آن از سوی سکان داران سیاست های اجتماعی غرب به درجه تحیر آوری رسیده است. هیچ گاه در تاریخ زندگی بشر، حداقل تعریفی که از خانواده وجود داشته چیزی غیر از پیوند یک زن و یک مرد جهت تولید نسل و نگهداری از فرزندان و رشد دادن آنها نبوده است. هم اکنون در قرن حاضر نظام غرب به تلاش برای دگرگون سازی این تعریف غریزی دست زده و به تدریج در حال زمینه سازی برای این تحریف بزرگ است.

حذف نام پدر و مادر از پاسپورت‌ آمریکایی ‌ها و انگلیسی ‌ها یکی از این موارد است که به جای آن از عبارات والد 1 و والد 2 استفاده می‌ شود. از سوی دیگر دولت های آمریکا و انگلیس پرورشگاه ‌ها را تحت فشار قرار داده اند تا به زوج ‌های همجنس باز فرزند اعطا کنند! در قدمی دیگر درخواست مضحک و تمسخر آمیز از کلیسا برای انجام مراسم ازدواج همجنس بازان بر اساس موازین مذهبی (؟!) همواره از سوی نظام غرب مطرح می شود که شدت تحقیر کلیسا و آیین های مذهبی آن از سوی سیاستمداران را به نمایش می گذارد.



همجنس بازان از اوباما تشکر می کنند

تبلیغ کمک مالی به پیشبرد همجنس بازی

جالب توجه است که همچون کمک به فقرا و سیل زدگان و گرسنگان، همجنس بازان نیز از سوی برنامه ریزان اجتماعی غرب در ردیف افراد مستحق کمک قرار گرفته و انجام این کار از طریق وارد کردن سازمان های خصوصی شناخته شده برای مردم سراسر جهان به این موضوع، به صورت یک ارزش جلوه داده می شود. از همین رو مدیر عامل آمازون دو میلیون و 500 هزار دلار به کمپینی کمک کرده‌ که در راه دفاع از قانون ازدواج همجنس‌ بازهای ایالت واشنگتن آمریکا فعالیت می‌ کند.



چرا بیل گیتس 100 هزار دلار به همجنس بازان اختصاص می دهد؟

"استیو پالمر"، مدیر عامل مایکروسافت و "بیل گیتس"، بنیانگذار مایکروسافت نیز هر کدام 100 هزار دلار به حمایت از قانونی شدن ازدواج همجنس بازها اختصاص داده اند. چرا این مبالغ برای درمان این افراد و بازگرداندن ایشان به زندگی طبیعی و عادی صرف نمی شود؟!

تبلیغ همجنس ‌بازی در فضای مجازی

اینترنت توانسته است در مدتی کوتاه عادات و روش های زندگی افراد را دچار دگرگونی کند و قدرت آن را دارد که حتی اصول و باورهای اخلاقی و رفتار جنسی افراد را نیز تغییر دهد. سوء استفاده از اینترنت در جستجوهای جنسی زمینه ساز ابتلا به اختلال های جنسی از جمله همجنس بازی است.

علاوه بر سایت های فراوان تبلیغ کننده همجنس بازی، شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک نیز در تکاپو برای عادی نشان دادن زندگی جنسی دو همجنس با هم دیگر هستند. اخیرا فیس بوک آیکن ازدواج دو همجنس را به امکاناتش اضافه کرده است و برخی از افراد دخیل در سطوح مدیریتی آن خود همجنس باز بوده و اقدام به ازدواج با همجنس خود کرده اند. علاوه بر دنیای اینترنت در برخی از بازی های رایانه ای که قشر درگیر با آن را اکثرا نوجوانان تشکیل می دهند؛ امکان ازدواج هم جنسان در بازی وجود دارد و کاربر بازی آزادی ازدواج با هر کسی را دارد.



جشن ازدواج همجنس بازان در تورنتوی کانادا!!

عرصه هنر و ادبیات

فضای آثار ادبی در یک دهه اخیر مملو از مضامین همجنس‌ بازانه بوده است. پیشتر نوشتن در مورد همجنس‌ بازی نوعی انحراف اخلاقی شناخته می شد. اما در طول سه دهه اخیر دستگاه فرهنگ سازی غرب تغییرات اساسی در نگاه جامعه به این پدیده ایجاد کرده است تا جایی که در انگلستان، آمریکا و کانادا با کمک سرمایه داران یهودی جوایز ادبی بین ‌المللی با موضوع همجنس ‌بازی تاسیس شده‌ است که می توان به جایزه ادبی «استون وال بوک» در انگلستان، جایزه ادبی «داین اوگیلوی» در کانادا و جایزه ادبی "لامبادا" در آمریکا اشاره کرد.

همچنین در عرصه فیلم نیز جشنواره فیلم‌ هایی با موضوع همجنس‌ بازان هر ساله در لندن، توکیو و شهرهایی در آمریکا از جمله سیاتل، نیویورک، فیلادلفیا. برخی شهرهای اروپایی برگزار شده و به فیلم های برگزیده جایزه داده می شود.

هالیوود

هالیوود از دهه 50 به یکی از بزرگ ترین و موثرترین ابزارهای فرهنگی برای وارد کردن همجنس بازی به زندگی بشر تبدیل شده است. در آثار هالیوود همجنس بازی عادی سازی شده و به آن مشروعیت داده می شود. افراد همجنس باز از هر طبقه ای به صورت کاملا مثبت به تصویر کشیده می شوند. رهبران و سیاست مداران بزرگ، قهرمانان و افراد موثر در آثار هالیوود می توانند همجنس باز باشند. ترویج همجنس بازی در فیلم های کمدی هالیوود که دارای مخاطب فراوان جهانی است جایگاه مهمی دارد. برای قبح زدایی و یا به گفته خودشان تابو شکنی از همجنس بازی، هالیوود تلاش دارد که از روابط همجنس بازان فیلم های مثبتی ارائه دهد. «هاوارد برگمن»، مسئول تبلیغات هالیوود که خود را «پیشکسوت همجنس بازی» معرفی می کند بارها از مضامین همجنس بازی در آثار هالیوود دفاع کرده است.



یک نظامی همجنس باز اسرائیلی
در رژه همجنس بازان در تل آویو


ارتش همجنس بازان

یکی از وعده‌ های انتخاباتی اوباما اعطای آزادی به همجنس‌ بازان در ارتش آمریکا بود. قانون «نپرس، نگو» موجب محدودیت استخدام همجنس بازان در ارتش آمریکا می شد که در یک حرکت تبلیغاتی برای انتخابات ریاست جمهوری 2012 توسط اوباما لغو شد. اوباما ادعا می کند این کار را برای برقراری برابری بین همجنس بازان و دیگر اقشار جامعه انجام داده است.

اوباما در این مورد می گوید: «من ملتزم به برقراری برابری همجنس بازان با دیگر اقشار جامعه هستم. من همیشه و در همه حال از اتحادیه همجنس‌ بازان حمایت خواهم کرد و لغو قانون «نگو و نپرس» نشان دهنده حمایت های من از این گروه است». فعالان اتحادیه همجنس‌ بازان نیز متقابلا حمایت‌ های خود را از اوباما در انتخابات 2012 ریاست جمهوری آمریکا ابراز داشته اند.



اوباما که خود متهم به همجنس بازی است
در توجه به همجنس بازی گوی سبقت را از روسای جمهور پیشین آمریکا ربوده است!

آموزش همجنس بازی در مدارس آمریکا

به دنبال حمایت های مقامات آمریکایی از همجنس بازان در آمریکا و سخنرانی انتخاباتی اخیر اوباما در میان همجنس بازان آمریکایی، مدارس ایالت کالیفرنیا نیز آموزش همجنس بازی را وارد دروس خود کردند. به پیشنهاد یک دانشگاه یهودی در کالیفرنیا آموزش همجنس بازی به کتب درسی دانش آموزان اضافه شده و تدوین این کتاب ها نیز از سوی همین دانشگاه انجام گرفته است. این آموزش برای کلیه دانش آموزان مدارس کالیفرنیا اجباری است.

باز هم نقش یهود

همچون اکثر مفاسد گریبان گیر بشر در اینجا نیز سرمایه‌ های مالی و انسانی یهود در خدمت فرهنگ سازی گسترده برای اشاعه همجنس بازی بوده که در سه حوزه فرهنگی و هنری، تبلیغی و سیاسی فعال بوده است. این فعالیت ها از تاسیس جوایز ادبی اختصاصی برای نویسندگانی که با موضوع همجنس‌ بازی می‌ نویسند تا حمایت سیاسی اجتماعی رژیم صهیونیستی از همجنس بازها در کشورهای مختلف به خصوص کشورهای اروپایی دامنه داشته است. بر اساس یک نظرسنجی که از سوی "آمریکن ایرلاینز" و پایگاه اطلاع‌ رسانی "گی‌ سیتی" به انجام رسیده است، تل آویو از نظر همجنس‌ بازان محبوب‌ ترین شهر روی زمین محسوب می شود.


تل آویو برای همجنس بازان بهشت روی زمین محسوب می شود.

رژیم صهیونیستی یکی از ترویج کنندگان همجنس‌بازی در جهان است و اقدامات تبلیغی فراوانی مانند برگزاری رژه همجنس بازان در کشورهای مختلف را سامان می دهد. «مایکل اورن»، سفیر رژیم صهیونیستی در کنفرانس سالانه همجنس‌ بازان در آمریکا می گوید: «همجنس‌ بازان در اسرائیل بخشی جدا نشدنی از جامعه هستند و چنین افرادی در بخش‌ های مختلف جامعه اعم از ارتش، کنست، قوه قضائیه، پزشکان، مهندسان، مدرسان و فلاسفه دیده می شوند؛ اسرائیل بهشت همجنس‌ بازان است».

وی یکی از افتخارات رژیم صهیونیستی را سازماندهی راهپیمایی جهانی همجنس‌ بازان در طی سال‌ های اخیر می داند. در عرصه سیاسی داخلی نیز رژیم صهیونیستی دست همجنس بازان را باز گذاشته است تا جایی که «دان سلیور»، نماینده همجنس‌ بازان در حزب کار این رژیم، خود را برای راهیابی به کنست در فهرست انتخاباتی این حزب نامزد کرد. او اولین همجنس‌ بازی بود که به طور آشکارا خود را نامزد انتخابات کنست کرد که مورد موافقت "شلی یاحی موویچ"، رئیس حزب کار نیز قرار گرفت. اهمیت حمایت از همجنس بازی برای اسرائیل به حدی رسیده است که در مدرسه علوم دینی یهودیان محافظه کار، مسئله خاخام شدن همجنس‌ بازان زن و مرد مورد موافقت قرار گرفته و بر این اساس همجنس بازان می‌ توانند خاخام شده و به برگزاری آیین های مذهبی یهود بپردازند!


همجنس بازان می‌ توانند خاخام شده و به برگزاری آیین های یهودی بپردازند!

اهداف ترویج همجنس بازی

به انقیاد کشیدن انسان و رام کردن او در تمامی جوانب وجودی اش در برابر خواسته های شیطانی نظام سلطه جهانی هدف غایی این نظام است. این نظام برای رسیدن به این هدف از تمامی ظرفیت های خود استفاده کرده و برنامه ریزی های دقیق و بلند مدتی برای آن انجام داده است. تغییر طبیعت انسان و گرایش های او برای ساختن یک موجود مسخ شده تهی از روح پرسشگر و معترض و طغیان کننده که در برابر هرگونه خواسته سیستم سیاسی و فرهنگی رام است بدون از هم گسستن خانواده ممکن نخواهد بود.

از بعد روان شناختی فرد همجنس باز یک فرد پذیرنده است که آماده پذیرش هرگونه خواسته و دستوری است. با نگاهی به زندگی افراد همجنس باز معروف به خصوص در عرصه هنر و سیاست به خوبی مشخص است که این افراد تا چه اندازه در خدمت نظام سیاسی و فرهنگی ضد انسانی غرب هستند. در واقع به نظر می رسد نظم نوین جهانی در حال تربیت نیروی انسانی ویژه ای برای خود در میان ملت های مختلف است که کاملا رام بوده و هیچگونه حس مقابله درونی در آنها وجود نداشته باشد. حمایت همزمان سرمایه داران یهود از جبهه های مختلف نظم نوین جهانی و سیاستمداران مدافع همجنس بازی و نیز خود همجنس بازان نشان دهنده وجود برنامه ای دراز مدت و بسیار دقیق برای آماده کردن جمعیتی منقاد، رام و سر به زیر برای دست یابی به اهداف بعدی است.


سرمایه داران یهودی بزرگترین حامیان همجنس بازی در دنیا هستند

همجنس بازی مفسده ای است که از لحاظ اجتماعی به فروپاشی کانون خانواده، انقراض نسل و فساد جامعه منجر می‌ شود. با تغییر تعریف خانواده و باز کردن راه برای مضحکه ای به نام ازدواج همجنسان و ترویج و کمک به توسعه این پدیده شنیع، نظام شیطانی در تلاش است در کنار ضربات مهلکی مانند ترویج فمینیسم و اشاعه پورنوگرافی ضربه ای دیگر بر پیکر خانواده بزند. از این روست که نهاد خانواده روز به روز در غرب بیشتر رو به نابودی می‌ گذارد و رشد صفر یا منفی جمعیت آن به مشکل بزرگی برای سیاست مداران غرب بدل شده است. تا جایی که برخی از سیاسیون اروپایی از تصویب قانون مجازات تبلیغات همجنس‌ گرایی دفاع کرده و هدف آن را کمک به زاد و ولد انسان ها، حمایت از ارزش های سنتی و مبارز علیه بحران جمعیتی عنوان کرده اند.

بسیاری از کارشناسان معتقدند دولت آمریکا با هدف کنترل جمعیت این کشور و جهان دست به اقداماتی همچون ترویج همجنس بازی می پردازد تا مسیر ازدواج و باروری را در مردم خود و مردم کشورهای دیگر مختل کند.

منابع و مآخذ:



https://www.nytimes.com/2011/07/15/us/15gay.html?_r=1

http://parenting.families.com/blog/homosexual-agenda-being-promoted-in-schools

http://www.huffingtonpost.com/2012/04/20/gay-rabbis-approved-in-israel_n_1439936.html

http://www.ynetnews.com/articles/0,7340,L-4229064,00.html

http://www.huffingtonpost.com/2012/05/23/obama-campaign-gay-rights_n_1540705.html

http://www.huffingtonpost.com/2011/07/14/california-gay-history-law-jerry-brown_n_898745.html

http://israelgaynews.blogspot.fr

http://www.jesus-is-savior.com/Evils%20in%20America/Feminism/feminisms_dead_end.htm

http://www.newswithviews.com/Stang/alan9.htm

https://www.npr.org/2012/06/04/154279534/israel-presents-itself-as-haven-for-gay-community

http://www.illuminati-news.com

http://www.guardian.co.uk/commentisfree/2010/jul/01/israels-gay-propaganda-war

http://www.guardian.co.uk/world/2012/may/12/obama-gay-marriage-presidential-race


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۵ ، ۰۳:۰۸
Seyed Meisam Jasemi

تا سال 1945 میلادی غالب جنگ‏ ها "جنگ سخت" بود. پس از آن با توجه به دو قطبی شدن جهان به بلوک شرق و بلوک غرب، دور جدیدی از رقابت ها میان آمریکا و شوروی سابق آغاز شد که به "جنگ سرد" مشهور شد. جنگ سرد ترکیبی از جنگ سخت و جنگ نرم بود که طی آن دو ابر قدرت در عین تهدیدهای سخت از رویارویی مستقیم با یکدیگر پرهیز می‏ کردند.

با فروپاشی شوروی در سال 1991 میلادی و پایان جنگ سرد کارشناسان بخش جنگ در ایالات متحده با استفاده از تجارب دو جنگ جهانی و دوران جنگ سرد دریافتند که می شود با هزینه کمتر و بدون دخالت مستقیم در سایر کشورها به اهداف سیاسی، اقتصادی و... دست یافت که در ادبیات سیاسی جهان به جنگ نرم شهرت یافت.

جنگ نرم

این نوع جنگ از فروپاشی شوروی شروع و تاکنون ادامه داشته و متکی بر تهدیدات نرم و قدرت نرم فرهنگی و اجتماعی است. آمریکایی ها با استفده از این نوع جنگ تاکنون موفق به تغییر چندین رژیم سیاسی در کشورهای مورد نظر شدند. انقلاب های رنگی که در چندین کشور بلوک شرق و شوروی سابق رخ داد، در واقع نمونه ای از جنگ نرم است. آمریکایی ها با استفاده از قدرت نرم موفق به تغییر رژیم های سیاسی در کشورهایی چون لهستان، گرجستان، چک اسلواکی، قرقیزستان، اکراین و تاجیکستان گردید. در تمامی این دگرگونی های سیاسی بدون استفاده از ابزار خشونت و صرفا با تکیه بر قدرت نرم و ابزار رسانه، با تغییر در ارزش ها و الگوهای رفتاری از رژیم های سیاسی حاکم مشروعیت‏ زدایی گردید و از طریق جنبش‏ های مردمی و ایجاد بی ثباتی سیاسی، قدرت سیاسی جابه جا شد.

جنگ نرم در قالب‏ های مختلف مثل: انقلاب مخملی، انقلاب های رنگی (انقلاب نارنجی و...)، عملیات روانی، جنگ رسانه‏ ای، با استفاده از ابزار رسانه‏ ای (رادیو، تلویزیون، روزنامه و امثال آن) و ... توانست نظام سیاسی بعضی از کشورها ـ مانند اوکراین و گرجستان ـ را تغییر دهد.

تعریف جنگ نرم

مفهوم جنگ نرم (Soft Warfare) در مقابل جنگ سخت (Warfare Hard) است و تعریف واحدی که مورد پذیرش همگان باشد ندارد.

«جان کالینز» تئوریسین دانشگاه ملی جنگ آمریکا، جنگ نرم را عبارت از “استفاده طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن، برای نفوذ در مختصات فکری دشمن با توسل به شیوه هایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی مجری می شود”، می داند.

ارتش ایالات متحده آمریکا در آیین رزمی خود آن را بدین صورت تعریف نموده است: “جنگ نرم، استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و دیگر اعمالی است که منظور اصلی آن تاثیرگذاری بر عقاید، احساسات، تمایلات و رفتار دشمن، گروه بی طرف و یا گروه های دوست است به نحوی که برای برآوردن مقاصد و اهداف ملی پشتیبان باشد”. با عنایت به تعاریف فوق، معروفترین تعریف را به جوزف نای، پژوهشگر برجسته آمریکایی در حوزه “قدرت نرم” نسبت می دهند. وی در سال 1990 میلادی در مجله “سیاست خارجی” شماره 80 ، قدرت نرم را “توانایی شکل دهی ترجیحات دیگران” تعریف کرد. تعریفی که قبل از وی «پروفسور حمید مولانا» در سال 1986 در کتاب “اطلاعات و ارتباطات جهانی؛ مرزهای نو در روابط بین الملل” به آن اشاره کرده بود. با این وجود مهمترین کتاب در حوزه جنگ نرم را جوزف نای در سال 2004 ، تحت عنوان “قدرت نرم؛ ابزاری برای موفقیت در سیاست جهانی” منتشر نمود.

بنابراین جنگ نرم را می توان هرگونه اقدام نرم، روانی و تبلیغات رسانه ای که جامعه هدف را نشانه گرفته و بدون درگیری و استفاده از زور و اجبار به انفعال و شکست وا می دارد. جنگ روانی، جنگ سفید، جنگ رسانه ای، عملیات روانی، براندازی نرم، انقلاب نرم، انقلاب مخملی، انقلاب رنگی و... از اشکال جنگ نرم است.

به عبارت دیگر جنگ نرم مترادف اصطلاحات بسیاری در علوم سیاسی و نظامی می باشد. در علوم نظامی از واژه هایی مانند جنگ روانی یا عملیات روانی استفاده می شود و در علوم سیاسی می توان به واژه هایی چون براندازی نرم، تهدید نرم، انقلاب مخملین و اخیراً به واژه انقلاب رنگین اشاره کرد. در تمامی اصطلاحات بالا هدف مشترک تحمیل اراده گروهی بر گروه دیگر بدون استفاده از راه های نظامی است.

در یک تعریف کامل تر می توان گفت، جنگ نرم یک اقدام پیچیده و پنهان متشکل از عملیات های سیاسی، فرهنگی و اطلاعاتی توسط قدرت های بزرگ جهان برای ایجاد تغییرات دلخواه و مطلوب در کشورهای هدف است.

دلایل استفاده از جنگ نرم

انتشار مقاله مشهور «جوزف نای» نظریه‏ پرداز آمریکایی تحت عنوان «قدرت نرم» power Soft در فصلنامه آمریکایی foreign policy در سال ۱۹۹۰ دیدگاه جدیدی را به مخاطبان ارائه کرد که براساس آن ایالات متحده به جای آن که از طریق بکارگیری آنچه که قدرت سخت می نامند به انجام کودتای نظامی در کشورهای رقیب اقدام کند؛ تلاش خود را بر ایجاد تغییرات در کشورهای هدف از طریق تأثیرگذاری بر نخبگان جامعه متمرکز می کند.

براین اساس آمریکا می توانست بجای سرمایه گذاری میلیارد دلاری بر تئوری جنگ ستارگان به منظور مقابله با آنچه تهدید شوروی خوانده می شد، به سرمایه گذاری بر نخبگان جامعه شوروی از طرق مختلف اقدام کند. پس از فروپاشی شوروی جوزف نای مقاله دیگری تحت عنوان «کاربرد قدرت نرم» در فصلنامه فارن پالسی در سال ۲۰۰۴ منتشر ساخت که تکمیل کننده نظرات قبلی او متناسب با تغییرات جهان در سال های پس از فروپاشی شوروی و بویژه تحولات ناشی از واقعه یازده سپتامبر در روابط بین الملل بود.

در مقاله مذکور جوزف نای دیدگاه خود را درباره ایجاد تغییرات از طریق به کارگیری دیپلماسی عمومی در کنار بکارگیری قدرت نرم در میان نخبگان جامعه هدف مطرح کرد. بعدها نظرات او تکمیل تر شد و به عنوان دستورالعمل سیاست خارجی آمریکا تحت عنوان بکارگیری «قدرت هوشمند» Smart power به مورد اجرا گذارده شد. براساس این نظریه آمریکا با استفاده از دیپلماسی عمومی و قدرت هوشمند به برقراری نفوذ در بدنه جامعه هدف کمک می کند. این دیدگاه با دستورالعمل های اجرایی که توسط کارشناسان اطلاعاتی آمریکا نظیر دکتر «جین شارپ» تهیه شد، در سطح رسانه های گروهی به مفهوم «انقلاب نرم» معروف شد.

بنابراین جنگ نرم، امروزه مؤثرترین، کارآمدترین و کم هزینه ترین و درعین حال خطرناک ترین و پیچیده ترین نوع جنگ علیه امنیت ملی یک کشور است، چون می توان با کمترین هزینه با حذف تهاجم خود قرار می دهد.

جنگ نرم به روحیه، به عنوان یکی از عوامل قدرت ملی خدشه وارد می کند، عزم و اراده ملت را از بین می برد، مقاومت و دفاع از آرمان و سیاست های نظام را تضعیف می کند، فروپاشی روانی یک ملت می تواند مقدمه ای برای فروپاشی سیاسی - امنیتی و ساختارهای آن باشد. جوزف نای قدرت نرم را شیوه غیر مستقیم رسیدن به نتایج مطلوب بدون تهدید یا پاداش ملموس می داند. این شیوه غیر مستقیم رسیدن به نتایج مطلوب قدرت است. بر این پایه یک کشور می تواند به مقاصد مورد نظر خود در سیاست جهانی نایل آید، چون کشورهای دیگر، ارزش های آن را می پذیرند، از آن تبعیت می کنند، تحت تأثیر پیشرفت و آزاد اندیشی آن قرار می گیرند و در نتیجه خواهان پیروی از آن می شوند. در این مفهوم آنچه مهم تلقی می شود، تنظیم دستورالعملی است که دیگران را جذب کند. بنابراین جنگ نرم از یکسو توانایی کسب آنچه که می خواهید از طریق جذب کردن نه از طریق اجبار و یا پاداش می باشد (و از سوی دیگر نشان دهنده، تفاوت های عمده آن با جنگ سخت می باشد.

تفاوت‏ های جنگ نرم و جنگ سخت

1- حوزه تهدید نرم اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است، در حالی که حوزه‌ تهدید سخت امنیتی و نظامی می‌ باشد؛
2- تهدیدهای نرم پیچیده و محصول پردازش ذهنی نخبگان و بنابراین اندازه‌گیری آن مشکل است، در حالی که تهدیدهای سخت؛ عینی، واقعی و محسوس است و می‌ توان آن را با ارائه برخی از معیارها اندازه‌گیری کرد؛
3- روش اعمال تهدیدهای سخت، استفاده از زور و اجبار است، در حالی که در نرم، از روش القاء و اقناع بهره‌گیری می‌ شود. و تصرف و اشغال سرزمین است در حالی که در تهدید نرم، هدف تاثیر‌گذاری بر انتخاب‌ ها، فرآیند تصمیم‌گیری و الگوهای رفتاری حریف و در نهایت سلب هویت‌ های فرهنگی است؛ 
4- مفهوم امنیت در رویکردهای نرم شامل امنیت ارزش‌ ها و هویت‌ های اجتماعی می‌ شود، در حالی که این مفهوم در رویکردهای سخت به معنای نبود تهدید خارجی تلقی می‌ گردد.
5- تهدیدهای سخت، محسوس و همراه با واکنش برانگیختن است، در حالی که تهدیدهای نرم به دلیل ماهیت غیر عینی و محسوس آن، اغلب فاقد عکس‌ العمل است.
6-مرجع امنیت در حوزه تهدیدهای سخت، به طور عمده دولت‌ ها هستند، در حالی که مرجع امنیت در تهدیدهای نرم محیط فرو ملی و فرا ملی (هویت‌ های فرو ملی و جهانی) است؛
7- کاربرد تهدید سخت در رویکرد امنیتی جدید عمدتاً مترادف با فروپاشی نظام‌ های سیاسی - امنیتی مخالف یا معارض است، در حالی که کاربرد تهدید نرم در رویکردهای امنیتی جدید علیه نظام‌ های سیاسی مخالف یا معارض، مترادف با فرهنگ‌ سازی و نهاد سازی در چارچوب اندیشه و الگوهای رفتاری نظام‌ های لیبرال و دموکراسی تلقی می‌ شود.

جنگ نرم نیز همانند جنگ سخت اهداف مختلفی دارد و قاعدتا هدف غایی هر دو آنها تغییر کامل نظام سیاسی یک کشور است که البته با اهداف محدودتر هم انجام می گیرد. در حقیقت جنگ نرم و جنگ سخت یک هدف را دنبال می کنند و این وجه مشترک آنهاست، در هر صورت هدف اصلی این جنگ، اعمال فشار برای ایجاد تغییر در اصول و رفتار یک نظام و یا به طور خاص تغییر خود نظام است.

اهداف جنگ نرم

1- استحاله فرهنگی در جهت تأثیرگذاری شدید بر افکار عمومی جامعه مورد هدف با ابزار خبر و اطلاع رسانی هدفمند و کنترل شده که نظام سلطه همواره از این روش برای پیشبرد اهداف خود سود جسته است.
2- استحاله سیاسی به منظور ناکارآمد جلوه دادن نظام مورد هدف و تخریب و سیاه نمایی ارکان آن نظام.
3- ایجاد رعب و وحشت از مسائلی همچون فقر، جنگ یا قدرت خارجی سرکوبگر و پس از آن دعوت به تسلیم از راه پخش شایعات و دامن زدن به آن برای ایجاد جو بی اعتمادی و ناامنی روانی.
4- اختلاف افکنی در صفوف مردم و برانگیختن اختلاف میان مقام های نظامی و سیاسی کشور مورد نظر در راستای تجزیه سیاسی کشور.
5- ترویج روحیه یاس و ناامیدی به جای نشاط اجتماعی و احساس بالندگی از پیشرفت های کشور.
6- بی تفاوت کردن نسل جوان به مسائل مهم کشور.
7- کاهش روحیه و کارآیی در میان نظامیان و ایجاد اختلاف میان شاخه های مختلف نظامی و امنیتی.
8- ایجاد اختلاف در سامانه های کنترلی و ارتباطی کشور هدف.
9- تبلیغات سیاه (با هدف براندازی و آشوب) به وسیله شایعه پراکنی، پخش تصاویر مستهجن، جو سازی از راه پخش شب نامه ها و...
10- تقویت نارضایتی های ملت به دلیل مسائل مذهبی، قومی، سیاسی و اجتماعی نسبت به دولت خود به طوری که در مواقع حساس این نارضایتی ها زمینه تجزیه کشور را فراهم کند.
11- تلاش برای بحرانی و حاد نشان دادن اوضاع کشور از راه ارائه اخبار نادرست و نیز تحلیل های نادرست و اغراق آمیز.

جنگ نرم به ابزارها و امکاناتی نیاز دارد تا بتواند به اهداف خود جامه عمل بپوشاند.

ابزارهای جنگ نرم

جنگ نرم با پشتوانه قدرت نرم انجام می گیرد. بنابراین تمامی ابزارهای حامل قدرت نرم را باید به عنوان ابزارهای جنگ نرم مورد توجه و شناسایی قرار داد. این ابزارها انتقال دهنده پیام ها با اهداف خاص هستند. در عصر ارتباطات با تنوع ابزاری برای انتقال پیام از یک نقطه به نقطه دیگر هستیم. رسانه ها شامل رادیو، تلویزیون و مطبوعات، عرصه های هنر شامل سینما، تئاتر، نقاشی، گرافیک و موسیقی، انواع سازمان های مردم نهاد و شبکه های انسانی در زمره ابزار جنگ نرم به شمار می‏ آیند.

با توجه به اینکه در جنگ نرم از ابزار مختلفی استفاده می شود می توان گفت که به همان نسبت نیز گروه های مختلفی را مورد هدف و مبارزه قرار می دهد.

چه افراد و تشکل‏ هایی هدف جنگ نرم هستند؟

همه افراد جامعه می‏ توانند بخش های مشخصی باشند که مورد نظر راه اندازان جنگ نرم قرار گرفته اند و البته این موضوع وابسته به هدفی است که بانی جنگ نرم آن را دنبال می کند. اقشار مورد نظر بانیان جنگ نرم بستگی به هدف آنها دارد که میان مدت است یا عمومی و با توجه به هدف اقشار را تحت نظر می گیرند اما در حالت کلی می توان گفت که گروه های هدف در جنگ نرم، رهبران، نخبگان و توده های مردم هستند.

نخبگان نیروهای میانی را تشکیل می دهند و می توانند به عنوان تصمیم گیران و تصمیم سازان یک حکومت مطرح باشند. نخبگان جامعه مدنی مانند رهبران احزاب و... هم با آشفتگی ذهنی خود، می توانند ترس را به ذهن مردم انتقال دهند، وحشت ایجاد کنند و روحیه ملت را درهم بشکنند.

در بعضی موارد برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود گروه ها و اشخاص خاص و تأثیرگذار را مورد هدف قرار می دهند و از آن گروه یا فرد برای رسیدن به اهداف خود استفاده می کنند. مانند استفاده از قومیت های مختلف یا خواص و نخبگان فرهنگی و علمی.

با توجه به اینکه در جنگ نرم از ابزارهای رسانه ای، فرهنگی و علمی استفاده می شود پوشش آن برای طبقات مختلف بیشتر و متفاوت تر است. جنگ رسانه ای می تواند توده های مردم را تحت تأثیر قرار بدهد و به همین شکل در جنگ علمی نخبگان را مورد هدف قرار دهد. افراد مورد نظر جنگ های نرم وابسته به هدف جنگ های نرم نیستند بلکه به دلیل اینکه در جنگ نرم ابزارهای مختلفی مورد استفاده قرار می گیرد در نتیجه افراد بیشتری درگیر می شوند اما در جنگ سخت که تنها ابزار مورد استفاده ابزار نظامی است تنها گروه های نظامی (و در موارد معدودی غیر نظامیان) در طرف مقابله قرار می گیرند.

در جنگ نرم علاوه بر استفاده از ابزارهای رسانه های، فرهنگی و علمی برای نفوذ در طبقات و اقشار مختلف از تاکتیک های متنوعی مختلفی استفاده می شود.

تاکتیک‏ های جنگ نرم

1- برچسب زدن: بر اساس این تاکتیک، رسانه ها، واژه های مختلف را به صفات مثبت و منفی تبدیل کرده و آنها را به آحاد یا نهادهای مختلف نسبت می دهند.
2- تلطیف و تنویر: از تلطیف و تنویر (مرتبط ساختن چیزی با کلمه ای پر فضیلت) استفاده می شود تا چیزی را بدون بررسی شواهد بپذیریم و تصدیق کنیم.
3- انتقال: انتقال یعنی اینکه اقتدار، حرمت و منزلت امری مورد احترام به چیزی دیگر برای قابل قبول تر کردن آن منتقل شود.
4. تصدیق: تصدیق یعنی اینکه شخصی که مورد احترام یا منفور است بگوید فکر، برنامه یا محصول یا شخص معینی خوب یا بد است. تصدیق فنی رایج در تبلیغ، مبارزات سیاسی و انتخاباتی است.
5- شایعه: شایعه در فضایی تولید می شود که امکان دسترسی به اخبار و اطلاعات موثق امکان پذیر نباشد.
6- کلی‏ گویی: محتوای واقعی بسیاری از مفاهیمی که از سوی رسانه های غربی مصادره و در جامعه منتشر می شود، مورد کنکاش قرار نمی گیرد. تولیدات رسانه های غربی در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی، مملو از مفاهیمی مانند جهانی شدن، دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و... است. اینها مفاهیمی هستند که بدون تعریف و توجیه مشخص، در جهت اقناع مخاطبان در زمینه ای مشخص بکار گرفته می‏ شوند.
7- دروغ بزرگ: این تاکتیک قدیمی که هنوز هم مورد استفاده فراوان است، عمدتاً برای مرعوب کردن و فریب ذهن حریف مورد استفاده قرار می‏ گیرد.
8- پاره حقیقت‏ گویی: گاهی خبر یا سخنی مطرح می شود که از نظر منبع، محتوای پیام، مجموعه ای به هم پیوسته و مرتب است که اگر بخشی از آن نقل و بخشی نقل نشود، جهت و نتیجه پیام منحرف خواهد شد.
9- انسانیت‏ زدایی و اهریمن‏ سازی: یکی از موثرترین شیوه های توجیه حمله به دشمن به هنگام جنگ (نرم و یا سخت)، «انسانیت‏ زدایی» است. چه اینکه وقتی حریف از مرتبه انسانی خویش تنزیل یافت و در قامت اهریمنی در ذهن مخاطب ظاهر شد، می توان اقدامات خشونت آمیز علیه این دیو و اهریمن را توجیه کرد.
10- ارائه پیشگویی‏ های فاجعه‏ آمیز: در این تاکتیک با استفاده از آمارهای ساختگی و سایر شیوه های جنگ روانی (از جمله کلی‏ گویی، پاره حقیقت‏ گویی، اهریمن‏ سازی و ...) به ارائه پیشگویی‏ های مصیبت‏ بار می‏ پردازند که بتوانند حساسیت مخاطب را نسبت به آن افزایش داده و بر اساس میل و هدف خویش افکار وی را هدایت نمایند.
11- قطره‏ چکانی: در تاکتیک قطره‏ چکانی، اطلاعات و اخبار در زمان های گوناگون و به تعداد بسیار کم و به صورتی سریالی ولی نا منظم در اختیار مخاطب قرار می گیرد تا مخاطب نسبت به پیام مربوطه حساس شده و در طول یک بازه زمانی آن را پذیرا باشد.
12- حذف و سانسور: در این تاکتیک سعی می شود فضایی مناسب برای سایر تاکتیک های جنگ نرم به ویژه شایعه خلق شود تا زمینه نفوذ آن افزایش یابد. در این تاکتیک با حذف بخشی از خبر و نشر بخشی دیگر به ایجاد سوال و مهمتر از آن ابهام می پردازند و بدین ترتیب زمینه تولید شایعات گوناگون خلق می شود.
13- جاذبه های جنسی: استفاده از غریزه‏ ی جنسی و نمادهای اروتیکال از تاکتیک‏ های مهم مورد استفاده رسانه های غربی است به طوری که می توان گفت اکثر قریب به اتفاق برنامه های رسانه های غربی از این جاذبه در جهت جذب مخاطبان خویش به ویژه جوانان که فعالترین بخش جامعه هستند، بهره می‏ گیرند.
14- ماساژ پیام: در ماساژ پیام، از انواع تاکتیک های گوناگون (حذف، کلی گویی، پاره حقیقت گویی، زمان بندی، قطره چکانی و...) جنگ نرم استفاده می شود تا پیام بر اساس اهداف تعیین شده شکل گرفته و بتواند تصویر مورد انتظار را در ذهن مخاطب ایجاد کند. در واقع در این متد، پیام با انواع تاکتیک ها ماساژ داده می شود که از آن مفهوم و مقصودی خاص برآید.
15- ایجاد تفرقه و تضاد: ازجمله اموری که در فرآیند جنگ نرم مورد توجه واقع می شود، تضعیف از طریق تزریق تفرقه در جامعه هواداران و حامیان حریف است. ایجاد و القاء وجود تضاد و تفرقه در جبهه رقیب باعث عدم انسجام و یکپارچگی شده و رقیب را مشغول مشکلات درونی جامعه حامیان خود می کند و از این طریق از اقتدار و انرژی آن کاسته و قدرتش فرسوده شود.
16- ترور شخصیت: در جنگ نرم بر خلاف جنگ سخت، ترور فیزیکی جای خود را به ترور شخصیت داده است. در زمانی که نمی‏ توان و یا نباید فردی مورد ترور فیزیکی قرار گیرد با استفاده از نظام رسانه ای و انواع تاکتیک ها از جمله بزرگ نمایی، انسانیت‏ زدایی و اهریمن سازی، پاره حقیقت گویی و... وی را ترور شخصیت می کنند و از این طریق باعث افزایش نفرت عمومی و کاهش محبوبیت وی می شوند. دشمنان انقلاب و نظام اسلامی نیز با استفاده از این تاکتیک و بهره گیری از ابزار طنز، کاریکاتور، شعر، کلیپ های کوتاه و... که عموماً از طریق اینترنت و تلفن همراه، پخش می شود به ترور شخصیت برخی افراد سیاسی و فرهنگی موجه و معتبر در نزد مردم می پردازند.
17- تکرار: برای زنده نگه داشتن اثر یک پیام با تکرار زمان بندی شده، سعی می کنند این موضوع تا زمانی که مورد نیاز هست زنده بماند. در این روش با تکرار پیام، سعی در القای مقصودی معین و جا انداختن پیامی در ذهن مخاطب دارند.
18- توسل به ترس و ایجاد رعب: در این تاکتیک از حربه تهدید و ایجاد رعب و وحشت میان نیروهای دشمن، به منظور تضعیف روحیه و سست کردن اراده آنها استفاده می شود. متخصصان جنگ نرم، ضمن تهدید و ترساندن مخاطبان به طرق مختلف به آنان چنین القاء می کنند که خطرات و صدمه های احتمالی و حتی فراوانی بر سر راه آنان ممکن کرده است و از این طریق، آینده ای مبهم و توام با مشکلات و مصائب برای افراد ترسیم می کنند.
19- مبالغه: مبالغه یکی از روش هایی است که با اغراق کردن و بزرگ نمایی یک موضوع، سعی در اثبات یک واقعیت دارد. کارشناسان جنگ روانی، از این فن در مواقع و وقایع خاص استفاده می کنند. غربی ها همواره با انعکاس مبالغه آمیز دستاوردهای تکنولوژیک خود و اغراق در ناکامی های کشورهای جهان اسلام سعی در تضعیف روحیه مسلمانان در تقابل با تمدن غربی دارند.
20- مغالطه: مغالطه شامل گزینش و استفاده از اظهارات درست یا نادرست، مشروح یا مغشوش و منطقی یا غیرمنطقی است، به این منظور که بهترین یا بدترین مورد ممکن را برای یک فکر، برنامه، شخص یا محصول ارائه داد. متخصصین جنگ نرم، مغالطه را با «تحریف» یکسان می دانند. این روش، انتخاب استدلال ها یا شواهدی است که یک نظر را تایید می کند و چشم پوشی از استدلال ها یا شواهدی که آن نظر را تائید نمی کند.

اصول و روش‏ های مقابله با جنگ نرم

اما چه کار کنیم تا بتوانیم با بهره‏ گیری از ساز و کارهای مختلف از اعمال تهدیدات نرم پیشگیری کنیم و یا از دامنه اثرات اجتماعی فرهنگی و سیاسی آنها را کاست و یا از میان برد.

برای مقابله با جنگ نرم، نخست باید ویژگی‌ های این نوع جنگ را آنالیز کرده و خوب بشناسیم و بدانیم که جنگ نرم با جنگ سخت، چه تفاوت‌ هایی دارد. آنچه در جنگ سخت مورد هدف قرار می‌ گیرد، جان انسان‌ ها، تجهیزات، امکانات و بناهاست که معمولا در این مواقع با استفاده از همین مسائلی که مورد هدف قرار گرفته است، افکار عمومی علیه دشمن فعال می‌ شود، در حالی که در جنگ نرم آن چه هدف قرار می‌ گیرد، افکار عمومی است.

برای دستیابی به این هدف، باید بیش از گذشته رسانه‌ ها را مورد توجه قرار دهیم و افکار عمومی داخلی و جهانی را نسبت به دروغ‌ پردازی رسانه‌ های خارجی، آگاه کنیم.
این دو مهم فقط با تقویت رسانه‌ های خودی و تلاش برای بین‌ المللی کردن این رسانه‌ ها، میسر است.

دیپلماسی رسانه‌ای در سیاست خارجی هر کشور به دو صورت تحقق می‌ یابد؛ یکی مدیریت رسانه‌ ها توسط سازمان‌ های دیپلماتیک رسمی کشور و دیگری به صورت خودجوش و در راستای سیاست‌ های کلان کشورها.

هر ملتی و کشوری دارای منابع قدرت نرم است که شناسایی و تقویت و سازماندهی آنها می تواند براساس یک طرح جامع تبدیل به یک فرصت و هجوم به دشمنان طراح جنگ نرم شود. به عنوان مثال، منابع قدرت نرم در ایران را می توانیم «ایدئولوژی اسلامی»، «قدرت نفوذ رهبری»، «حماسه‏ آفرینی‏ ها» و «درجه بالای وفاداری ملت به حکومت» برشمریم.

برخی راه‏ های مقابله با جنگ نرم

1. گسترش دامنه و شمول فعالیت‏ های فرهنگی.
2. افزایش محصولات فرهنگی تأثیرگذار بر جامعه و جوانان.
3. ایجاد راه‏ های مشروع برای ارضاء نیازهای مردم.
4. استفاده از دیپلماسی عمومی.
5. استفاده از راهبردهای ویژه در مورد اقوام و اقلیت‏ ها: اقلیت‏ های جامعه اغلب به سبب داشتن احساس نابرابری، مستعد مخالفت‏ ورزی علیه نظام حاکم هستند و دشمنان فرا منطقه ای یکی از میدان های فعالیت خود را در کشورهایی که دارای تنوع قومیت هاست، قرار می دهند. اما زمانی که نظام مستقر با انجام راهبردهای مناسب در مناطق محروم و دور از مرکز و اختصاص بودجه های لازم در قالب طرح های توسعه همه جانبه خصوصا طرح های اشتغال زا و به کارگیری مدیریت های توانمند در این مناطق و با روحیه جهادی و بسیجی مشغول خدمت به مردم شدند، می توانند آن احساس را کم کنند یا از میان بردارند.
6. عملیات روانی متقابل: در مقابله با جنگ نرم نبایستی منفعلانه عمل کرد. عاملان تهدید نرم از انواع تبلیغات، فنون مجاب سازی روش های نفوذ اجتماعی و عملیات روانی به منزله روش های تغییر نگرش ها، باورها و ارزش های جامعه هدف استفاده می کنند. انجام تبلیغات هوشمندانه، سریع با قدرت منطق و اندیشه و احاطه ذهنی بر مخاطبان جنگ نرم می تواند یکی از روش‏ های مقابله باشد.
7. آگاهی‏ بخشی عمومی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابعی برای مطالعه بیشتر:
1. نام کتاب : قدرت نرم؛ ابزارهای موفقیت در سیاست بین الملل
تألیف: جوزف اس. نای
مترجم: سید محسن روحانی ـ مهدی ذوالفقاری (با مقدمه دکتر اصغر افتخاری)
ناشر: تهران ـ دانشگاه امام صادق (ع) ـ 1389
شابک : 2ـ63ـ5574ـ600ـ978
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2. نام کتاب: جنگ نرم
تألیف: داوود رنجبران
ناشر: تهران ـ ساحل اندیشه ـ 1388
شابک: 4ـ26ـ5117ـ600ـ978
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
3. نام کتاب: دیپلماسی عمومی نوین؛ کاربرد قدرت نرم در روابط بین‏ الملل
تألیف: ژان میلسن و همکاران
ترجمه: دکتر رضا کلهر ـ سید محسن روحانی
ناشر: تهران ـ دانشگاه امام صادق (ع) ـ 1389
شابک: 9ـ77ـ7746ـ964ـ978
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
4. نام کتاب: جنگ نرم
تألیف: احمد حسین شریفی
ناشر: قم ـ انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) ـ 1389
شابک: 3ـ495ـ411ـ964ـ978
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
5. نام کتاب: قدرت نرم و سرمایه اجتماعی (با مطالعه موردی بسیج)
تألیف: دکتر اصغر افتخاری و همکاران
ناشر: تهران ـ دانشگاه امام صادق(ع) ـ 1389
شابک: 3ـ66ـ7746ـ964ـ978
پاسخگو: ذبیح‏ الله تجری غریب‏ آبادی (کارشناس تاریخ)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۵ ، ۰۰:۲۵
Seyed Meisam Jasemi