مهدویت و آخرالزمان

مقالاتی در رابطه با مهدویت و آخرالزمان

مهدویت و آخرالزمان

مقالاتی در رابطه با مهدویت و آخرالزمان

مهدویت و آخرالزمان

با عرض سلام و احترام خدمت شما خوانندگان محترم این وبلاگ.

هدف از ایجاد این وبلاگ گردآوری مقالات و مطالبی که در رابطه با مهدویت و آخرالزمان در صفحات مختلف منتشر شده است آنهم با ذکر منبع آن مطلب می باشد .

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

حمید مریدیان: در رده‌ ی اساطیر، اسطوره‌ های یونان از شهرت و آوازه‌ی جهانی برخوردارند به طوری که تأثیر گذاری قابل وصفی را بر فرهنگ و تمدن مدرن بعد از خود گذاشته‌ اند. تاریخ این اساطیر با داستان هومر آغاز می‌ شود که کمتر از یک هزار سال قبل از میلاد می‌ زیسته‌ (حدودا سال 775 ق.م)

هومر اثر خود را با داستان ایلیاد شروع می‌ کند که نخستین اثر مکتوب یونان است و بعد از آن اودیسه منصوب به اوست که همتای داستان ایلیاد است. یکی از مشخصات منظومه‌ های هومری پرداختن به ذکر عملیات قهرمانه، خدایان و پهلوانان داستان است که توجهی به روانشناسی آنها نشده و کمتر به قضاوت اخلاقی در مورد آنها پرداخته شده. بعد از هومر، هزیود بزرگترین و مهم‌ ترین شاعر یونانی به شمار می‌ رود که شجره‌ی خدایان هزیود بعد از داستان هومر از اهمیت زیادی برخوردار است.

ویژگی‌ های اساطیر یونانی

جامعه‌ ی آغازین یونان، مادر تبار بود و با تغییر آن در گذر زمان رفته‌ رفته به سوی جامعه پدر سالاری و متکی بر پدر خدا پیش رفت و خانواده‌ی خدایان متکی بر شیخوخیت و پدرسالاری شکل گرفت.

طبق روایات یونانی آفرینش از اجتماع زن یا مادر سالاری سر می‌ گیرد که خدایان مهم و بزرگ آن همه زن هستند و سپس به اجتماعی دیگر منتقل می‌ شود که بر پدر سالاری استوار شده است. مهمترین خدایان همه مرد یا نرینه هستند مانند اورانوس، زئوس، کرونوس و ...

در بینش اسطوره‌ ای یونانیان انسان ها چون نباتات خود به خود از زمین رسته می‌ شوند ولی در عین حال متأثر از آموزه‌ی بقا هستند که خدایان غالباً بر جهان و قلمرو خود نظارت و فرمانروایی می‌ کنند و بعد از مدتی، در طول زمان قائل به انتقال انسان پس از مرگ به عالم مردگان شدند.

بسیاری از اساطیر یونانی تجسم شخصیت انسان‌ اند که خدایان در شکل و شمایل انسانی صورت پردازی شده‌اند مانند تایتان‌ها [1]، و خدایان یونانی که به هیأت انسانی بودند. و این خصوصیت باعث انس و الفت و گرایش فراوان به خدایان باستان یونانی شده است.

شاید علت شمایل گرایی به انسان این بود که تا آن روز چیزی به فکر انسان‌ ها خطور نکرده بود و خدایان سیمایی واقعی نداشتند و به هیچ موجود زنده‌ای شبیه نبودند. [2]. البته در بعضی از اعصار خدایان به شکل جاندار پدیدار می‌ شوند که به هیأت حیوانی یا پرندگان یا ساختار سه‌ گانه خدا و خدا بانو و شهریار و ملکه و حیوان نر و ماده پدیدار در می‌آیند، مانند ساتیرها که خدایان جنگل‌ اند و ترکیب یافته از شکل بز و انسان هستند یا سینتورها به هیأت دیو و آدمی‌ اند و گاهی نیم انسان و نیم اسب‌ اند.

در خدایان یونانی ویژگی مخصوصی که دیده می‌ شود این است که خدایان به صورت دوستان و همنشینان خوب بدل یافتند بخلاف خدایان بابلی و مصری که دست نیافتنی و دارای عظمت و ابهّت غیرقابل وصفی است که آدمیان بعضاً از آنها وحشت می‌ کردند ولی با این توصیف کسی نمی‌ توانست به خدایان یونان متکی باشد زیرا از طرفی قابل اعتماد نبودند.

در فرهنگ اسطوره‌ای یونان خبری از جادو و جادوگری نیست و حتی جادو را در بین خود طرد می‌ کنند و فقط در بین آنها دو زن دیده می‌ شود که از قدرت هراس انگیز و خارق العاده‌ای برخوردارند سیرسه (circe) و مدیا یا مِدِه (Medea). از این رو غول‌ ها نقش ویژه‌ای دارند که به شکل کینه توزانه علیه خدایان اقدام می‌ کنند و در مقابل آن‌ ها پهلوانانی صف آرایی می‌ کنند که جایگاه اسطوره‌ای خاصی را در حماسه‌ های یونانی می‌ آفرینند مانند هرکول که زندگیش را وقف مبارزه بر ضد هیولاها و دیوها کرده بود که این اسطوره‌ های حماسی تاریخ کهن آنها را شکل می‌ دهد. در اینجا نباید اثرگذاری اسطوره‌ های بابلی در شکل‌ گیری در اساطیر یونانی را نادیده گرفت ولی در عین حال از ستاره شناسی مانند بابل باستان خبری نیست و مثل بابلیان اعتقادی بر تأثیر ستارگان به زندگی مردم ندارند، بلکه از کاهن و مردگان چنانچه بابلیان گریزان بودند وحشتی ندارند.

ویژگی دیگر در رابطه با زنای با محارم و مادرکشی است که بسیاری از تراژدهای یونان را برگرفته است همچنین در اساطیر یونانی آدم خواری با بچه کشی پیوند دارد برخلاف اسطوره‌ های مصری که برای انسان قداست ملکوتی قائل‌ اند و نیمی از حقیقت او را روحانی می‌ دانستند و از این رو برای کشتن و قربانی کردن انسان‌ ها حرمت قائل بودند ولی در اساطیر یونانی قربانی کردن انسان‌ ها دیده می‌ شود که غالباً با قربانی دختران پیوند دارد.

در آخر باید گفت به طور کلی در طول حیات اساطیر یونانی سه مرحله تحولات و تغییرات به ظهور پیوست که این مراحل را می‌ توان مرحله حماسی، مرحله تراژدیک و مرحله فلسفی نامید. [3]

اسطوره‌ های یونانی در رسانه

در چند دهه اخیر میلادی به ویژه در سال های اخیر مشاهده می‌ کنیم که رسانه‌ های غربی به خصوص هالیوود در تولید و ساخت فیلم و سینما رویکرد اسطوره‌ ای را برگزیده و به نحوی مروج تمدن عهد باستان و فرهنگ اسطوره‌ ای ملل مختلف شده است. اما نکته تأمل برانگیز این است که سینمای هالیود که برای نشر باورهای غربی از هیچ کوششی دریغ نمی‌ ورزد و برای پیوند دادن ذهن بشر با گذشته افسانه‌ ای خود رو به تولید انبوه فیلم‌ های اسطوره‌ای آورده است چه اهداف و مقاصدی را دنبال می‌ کند و اصولاً چه منافعی را در تولیدات سینمایی به همراه دارد که همیشه به دنبال آنهاست؟ این قبیل سؤالات ما را بر آن داشت که به صورت جداگانه به این موضوع مهم بپردازیم.

در بین تمدن‌ های ملل باستان که در صنعت سینما جایی را برای خود باز کرده و سبب شده که گرایش و اقبال با استفاده از این تفکر در فیلم‌ ها به وسیله نمادها و اسطوره‌ هایش بیشتر شده باشد تمدن اسطوره‌ ای یونان باستان است که به علت داشتن قابلیت‌ ها و ویژگی‌ های منحصر و قابل ذکر سبب شده که سینمای هالیوودی برای دستیابی به اهداف و تأمین منافع خود از این طریق و همچنین تأثیر گذاری بیشتر در عرصه رسانه به تولید آن روی بیاورد. اما مهمترین ویژگی که در رأس اسطوره‌ های یونانی سبب این شده است که رسانه‌ های غربی را شیفته خود کند اهمیت موضوع پرداختن به انسان است که در بینش یونانیون از جایگاه والایی برخوردار است، هنر یونانی همیشه آماده بالا بردن وجود و اندیشه تا مقام خدایی بوده است و Mythe را به صورت انسانی مجسم کرده تا اهمیت این اندیشه را نشان دهد و بلکه تاریخ را به همین صورت در مقابل او جلوه‌گر ساخته است. [4]

به عبارتی دیگر می‌ توان گفت که تمامی هنر و تفکر یونانی در وجود انسان تمرکز یافته و انسان‌ ها در اسطوره‌ های یونانی به صورتی پدیدار شده اند که تفاوت اساسی با دیگر فرهنگ‌ ها در این خصوص دیده می‌ شود. الاهیات آنها که در اشعار اولیه یونانی به وسیله هومر و هزیود منعکس شده به گونه‌ ای است که انسان محور هستی قرار می‌ گیرد و تصویر خدایان به شکل و شمایل آدمیان ساخته و پرداخته می‌ شوند که از جنس آدم و با قابلیت ممتازی شکل گرفته و در این بین در تصویر هومری از جهان تلاش شده که انسان در مرکز قرار بگیرد. چنانکه قهرمان‌ های واقعی هومر انسان‌ های خدا گونه‌ ای هستند که به صورتی ناقص از الگوی خدایی پیروی می‌ کنند و این طرز تلقی سبب جای گرفتن اندیشه‌ های هومری در آرمان‌ های مذهبی یونانیون شده است.

تفکر هومر به گونه‌ ای انسان مرکز و اومانیستی بود که زمینه مساعدی را برای حامیان این اندیشه در قرن نوزدهم فراهم کرد و سبب شد دوباره تفکر باستانی احیاء شود و برگشت به اسطوره‌ ها این بار با رویکرد جدید و طراحی کلاسیک با استفاده از تمام ظرفیت‌ ها شکل گیرد و زمینه تسلط بر تاریخ و طبیعت بشری مهیّا شود. خدا شناسی که در غرب در دوره رنسانس و بعد از آن تحریف شد همان انسان محوری است که به اصطلاح خدا شناسی طبیعی می‌ توان از آن یاد کرد. جنبش فلسفی و ادبی امانیستی که زیربنای رنسانس بود مقام انسان را ارج می‌ نهاد و او را میزان اشیاء می‌ دانست.

امانیسم دوره رنسانس و بعد از آن همان جنبه ای است که متفکران از آن طریق تفسیر انسان و کمال انسانی را در جهان طبیعت و تاریخ جستجو می‌ کنند و بدین صورت ادبیات یونان باستان بر تفکر تئولوژین‌ های قرن نوزدهم تأثیر گذاشتند. بنابراین سرچشمه تفکرات امانیستی را می‌ توان در یونان باستان جستجو کرد.

اصطلاح اومانیسم [5] از واژه یونانی اومانیتاس [6] مشتق شده که تحت تأثیر ادبیات کلاسیک یونان باستان قرار گرفت که بر تعلیم و تربیت آدمی به عنوان موجودی مختار، آزاد و مستقل تأکید می‌ ورزید و معتقد بود که انسان می‌ تواند حیات خویش را مستقل از نظام کلیسایی قرون وسطا طراحی کند.

همانطوری که در یونان باستان تعلیم و تربیت به وسیله هنرهای آزاد صورت می‌ گرفت و چنین مقرّراتی فقط شایسته انسان تلقی می‌ شد. [7]

اومانیست‌ ها مصمم بودند حیات روحی انسان عصر کلاسیک را که در قرون وسطا از دست رفته بود از طریق ادبیات کلاسیک او باز گردانند و در این زمینه از ابزار رسانه‌ ای مدرن برای القاء‌ تفکر امانیستی از انسان بهره جستند تا از این راه بتوانند خود مختاری و خود سالاری آدمی را به او بازگردانند و با ادبیات باستانی آزادی و اختیار انسان‌ ها را به نحوی مؤثر به کار گیرند. امروزه در عرصه رسانه به این ایده افراطی به عنوان طرفداری از ارزش‌ های انسان دامن زده می‌ شود و حامیان این تفکر با استیلاء فرهنگی با ابزار رسانه در پی رساندن عده‌ای به عنوان انسان‌ های برتر در رأس قدرت‌ اند تا از این رهگذر علاوه بر توجه و ارج نهادن انسان‌ ها راه به خدمت گرفتن اندیشه‌ های آنان و سلب آزادگی و بردگی ذهنی آنها را فراهم آوردند.

نقد «نبرد خدایان»

یکی از فیلم‌ های هالیودی که به احیاء مفاهیم و اندیشه‌ های انسان محوری عصر باستان به عنوان الگوی عصر جدید می‌ پردازد فیلم نبرد خدایان یا تاتیان‌ ها است که در آن نبرد خدایان یا به عبارتی ابر انسان‌ ها با یکدیگر به نمایش گذاشته می‌ شود. یکی از موضوعات محوری فیلم که در آن برجسته می‌ شود شخصیت بعضی انسان‌ هاست که نصیبی بیشتر از دیگران برخوردارند و آن جنبه‌ ی خدایی بودن آنهاست که باعث شده نیم بدن آنها از عنصر خدایی تشکیل بشود. این انسان‌ های خدا گونه که قلمرو تحت نفوذ آنها وسیع است از قدرت‌ های فوق العاده و خارق العاده برخوردارند؛ به طوری که همه‌ی امور بندگان و همه قدرت‌ ها در دست این خدایان اسطوره‌ ای است که بر انسان‌ های زیر دست خود تسلط و غلبه دارند و بر آنها حکمرانی می‌ کنند و انسان‌ ها ناچارند برای در امان ماندن از خشم و ناراحتی خدایان رو به آنها بیاورند و در پناه اطاعت و عبادت درگاه آنها خواسته‌ های خود را بیابند.

چیزی که سعی شده در متن فیلم از اول تا آخر در ذهن مخاطبان جای بگیرد، پذیرفتن انسان‌ های برتر در برقراری نظم و نظام نوین جهانی است که با جهت گیری خاص بتوانند از این طریق راه سلطه و غلبه بر مردم دنیا را فراهم آورند تا علاوه بر تأمین منابع مادی انسان‌ ها در سایه استیلاء و سلطه آنها، امنیت و صلح را برقرار کنند. حتی تلاش شده در این فیلم با القای توهم سلطه، رعب و وحشتی را در دل مخاطبان ایجاد کنند که به سبب آن این باور در عمق جانشان شکل بگیرد که زمین باید دارای حاکمانی خداگونه باشد تا مصالح و منافع مادی انسان‌ ها برای ادامه زندگی تأمین شود. در غیر این صورت هرج و مرج سراسر دنیا را خواهد گرفت، چیزی که در شهر آرگون به سبب خشم خدای زئوس رخ داد و سبب شد امور عادی و روزمره مردمان آن دیار مختل شود.

در این فیلم وانمود می‌ شود که دنیا بدون حضور ابر انسان‌ ها که کلیه امکانات و تکنولوژی در دست آنهاست، معنی نخواهد داشت و نظم نوین جهانی در صورت در رأس قرار گرفتن آن ها حاصل خواهد شد، چیزی که اربابان غربی در پی به ثمر نشاندن آن هستند و ابزارهای رسانه‌ ای را برای این منظور به خدمت گرفته‌ اند.

نبرد تایتان‌ ها به تصویر کشیدن اسطوره های یونانی است که در آن خدایان آسمانی و زمینی در مقابل یکدیگر زورآزمایی می‏ کنند و هر کدام با استفاده از نیروهای خود دیگری را مغلوب می‏ کند. آنچه در فیلم به ظاهر دیده می‏ شود به صحنه آمدن ستاره ها و اسطوره های یونانی است که در جایگاه خویش نقش خود را طبق افسانه های هومری به خوبی ایفاء می‏ کنند. زئوس بزرگترین خدایی که گاهی وی را زئوس پاتروس یعنی زئوس پدر می‏ نامیدند. [8] خدای خالق آسمان ها و مردم معرفی می‏ شود. او خدایان را در مقام شان منصوب می‏ کند و به این ترتیب بالاترین جایگاه را در بین خدایان داراست. او دو برادر به نام پوزیدن و هادس دارد که پوزیدون را به فرمانروایی بر دریاها می‏ گمارد و هادس را به عنوان خدای حاکم بر دنیای مردگان که همراه با بدبختی و تاریکی است منصوب می‏ کند. خدایانی که در این فیلم به صحنه می‏ آیند خدایان محتاج و نیازمندی هستند که وابسته به عبادت و اطاعت مردمانی اند که تحت سلطه آنها به عنوان رعیتی فرمانبردار اطاعت پذیری و تبعیت دارند. در واقع در این فیلم این خدایان هستند که برای اینکه ابدیت و فناناپذیری خود را تامین کنند، دست به دامن بشر فناپذیر می‏ شوند تا به عنوان منبعی، ادامه حیات بوسیله انسان ها میسر باشد.

این توضیحات همه برای بیان محتوای اصلی داستانی است که با زیرکی تمام از سوی سازندگان این فیلم به نفع اربابان زرسالار یهودی و صهیونیستی، مورد استفاده قرار گرفته است. نقش اصلی و محوری این فیلم حول شخصیتی است که به عنوان منجی و موعود مورد توجه قرار می‏ گیرد و به عبارتی این فیلم را باید در زمره فیلم های آخرالزمانی قرار داد که به نوعی نقش منجی را به عنوان یک موعود و منتظر همگانی انسان ها برجسته می‏ کند و نیاز انسان ها را برای سر و سامان دادن به وضع آنها تامین و ارتباط صلح آمیز با خدایان را تنظیم می‏ کند.

کودکی که قرار است همه چیز را تغییر دهد و با پایان دادن به ظلم و ستم خدایان علیه آنها قیام کند. در ابتدای این فیلم تصویر کودک موعودی را نشان می‏ دهد که بوسیله ماهیگیری از یک تابوت رها شده در دریا بالا کشیده می‏ شود. این صحنه در ابتدای دیدن تابوت موسی نبی که معروف به تابوت عهد است را تداعی می‏ کند که علیه ستم کاری و ظلم فرعون قیام کرد و او را از کرسی خداییش به پائین آورد. البته شک و شبهه ای پیرامون این پیامبر اولوالعزم الهی وجود ندارد و به فرموده قرآن موسی (ع) یکی از اولیای الهی است که خداوند او را به پیامبری برگزید «وکلم الله موسی تکلیما».

اما مرتبط کردن این منجی که در آخر فیلم به پیروزی وی و غلبه او علیه خدایان می‏ انجامد و مردمان شهر آرگون بوسیله این منجی از سقوط کردن رهایی پیدا می‏ کنند نکته ای است برای نشان دادن این که منجی آخر الزمان و منجی موعود از نسل بنی اسرائیل است که مردمان زمین بوسیله او از ظلم و ستم فرمانروایان زمینی رهایی پیدا می‏ کنند چیزی که در همه فیلم های آخرالزمانی از تیرس چشم کارگردانان هالیوودی مخفی نمی‏ ماند و با منسوب کردن منجی آخرالزمان به تفکرات مستکبرانه و سلطه جویانه خویش راه را برای القاء افکار ضد ارزشی خود در جامعه جهانی هموار می‏ سازند.

مطلب دیگری که شایان ذکر است در مورد خصوصیات این منجی آخرالزمانی است که او را از دیگران متمایز کرده است حتی از خدایان آلیمپوس.

پرسیوس که به عنوان یک ناجی در این فیلم مطرح می شود بدنی تشکیل یافته از دو عنصر خدایی و انسانی دارد که نه خداست و نه انسان اما علاقه دارد به شیوه انسان ها زندگی کند و از قرار گرفتن در کنار خدایان خودداری می‏ کند و با هر پیشنهاد از سوی خدایان طفره می‏ رود و میلی نشان نمی‏ دهد حتی در قسمتی از این فیلم گفته های زنی را که همیشه از لحظه تولد به همراه پرسیوس بوده را نشان می‏ دهد که آیو نام دارد [9] و وظیفه مراقبت و نگهبانی از پرسیوس برعهده اوست. او جمله ای را به پرسیوس می‏ گوید که در تایید ویژگی برتر و متمایز اوست به طوری که پرسیوس بالاتر از جایگاه و متمایز از خدایان و انسان ها قرار می گیرد. جمله تو فقط یک نیمه انسان، نیمه خدا نیستی تو بهترین هر دو تای آنهایی از جانب آیوآن هم در لحظه های حساس فیلم که چیزی به سقوط شهر آرگون با تمام مردمانش نمانده!

این ادبیات به کاربرده شده در فیلم از این که شبیه به اسطوره های یونانی باشد بیشتر مشابه اسطوره ها و افسانه های یهودی است که در مورد انسان خدانما یا به عبارتی خدای انسان نما بیان شده است در تفسیر کابالیستی از انسان، آدمی مقام الوهیتی می‏ یابد که در نهایت صورتگری به شکل خداست [10] این شخصیت و الگو که در لسان آنها به آدم کدمون نام گذاری شده فقط مختص یهودیان است که به عنوان نژاد برتر از سایر مخلوقات و انسان ها قرار می‏ گیرند و به صورت تجلی تمام خداوند حی در انسان همسان و هم ردیف خدا می‏ شوند و در بعضی گفته ها از برابری او با خدا سخن به میان آمده که ارزش عددی هر دو مساوی است و نام یهوه و آدم برابر با عدد 45 است که هیچ یک برتری بر دیگری ندارد و در بعضی تفاسیر الحادی از خدا همان آدم قدمون اراده شده است [11]

این قداست و ویژگی برتر تا جایی به اوج رسیده که حتی خدای اصلی هم دست به دامن او می‏ شود و هنگامی‏که قدرت خود را رو به اضمحلال می‏ بیند و از جانب هادس که درپی رسیدن به قدرت و جانشینی به جای برادرش زئوس است، احساس خطر می‏ کند از پسر خود پرسیوس در پی یاری رساندن به پدر صدا می‏ زند و تقاضای کمک می‌ کند.

در واقع پرسیوس نماینده یک جریان و تفکر یهودی است که به عنوان نژاد برتر سعی در نابودی و از بین بردن دشمنان خود دارد که برای این کار نیروهای دیگری را با خود متحد می‏ کند که در ادامه به آنها می‌ پردازیم.

در این مرحله از فیلم پرسیوس برای نبرد با دشمنان خود که در راس آنها هادس خدای تاریکی ها قرار دارد، آماده می‏ شود. او که در پی از بین بردن کراکن هیولای دریا و زاده هادس است مانع اصلی خود را هادس می‏ بیند که باید از سر راه برداشته شود اگر چه با از بین رفتن کراکن نیروها و قدرت هادس تضعیف می‏ شود.

آیو که همیشه به همراه پرسیوس است به فرمانده لشکر شهر آرگون راه از بین بردن کراکن (هیولای دریایی) را نشان می‏ دهد که به عنوان یک راز در اختیار جادوگران سرزمین استیکس قرار دارد و آنها هستند که همه چیز را در مورد کشتن کراکن می‏ دانند و به همین خاطر است که پرسیوس با متحدان و نیروهای خود سراغ جادو گران می‏ رود و به آنها متوسل می‏ شود.

در اینجا نکته قابل توجه، مطرح شدن جادوگرانی است که برای رسیدن به اهداف پرسیوس منجی باید از آنها کمک بجوید و به عبارتی سازندگان این فیلم عقیده به جادوگری و سحر و جادو را به عنوان یک عنصر در پیشبرد مقاصد و رسیدن به آرمان نهایی توسط منجی ضروری و لازم می دانند و نقش آن را برای پیروزی و پی بردن به راز و رموز پنهان برجسته می‏ کنند. چیزی که در عرفان یهود کابالا به آن پرداخته می‏ شود و قابل اهمیت است، درحالیکه در اسطوره های یونان که این فیلم در ظاهر به آن می‏ پردازد از سحر و جادو سخنی به میان نمی‏ آید و از جادوگری خبری نیست و حتی نقش جادوگران در نظام اساطیر یونان طرد می‏ شود و فقط به نقش ویژه غول ها به عنوان موانعی در سر راه قهرمانان اشاره می‏ شود. حتی در داستان هومر از سه خواهر کهن سال نام برده می‏ شود که یک چشم دارند و از قلمرو خود پاسداری می‏ کنند ولی اشاره ای به جادوگران سرزمین استیکس نمی‏ شود. [12]

پس می‏ توان گفت جادوگری از خصیصه ها و بن مایه های اعتقادی دین یهود است که در قالب فیلم با دست آویز کردن موضوع دیگر به آن به خوبی پرداخته شده و پیوند جادوگری به همراه منجی ضرورتی دانسته می‏ شود که منجی در ارتباط با نیروهای سحر و جادو است.

در ادامه پس از آنکه پرسیوس با قوای خود برای پیدا کردن جادوگران سرزمین استیکس به راه می‏ افتد ماجراهای جالبی به وقوع می‏ پیوندد و از این جاست که نبرد بین نیروهای پرسیوس با دشمنان جبهه مقابل آغاز می‏ شود که دقت در این صحنه ها، زوایای مختلف این داستان را آشکار می‏ کند. تکنیکی که صحنه گردانان پشت فیلم با ظرافت خاص کارگردانی کرده اند.

نبرد با حمله ور شدن یکی از دشمنان خون آشام پرسیوس به نام آکرسیوس شروع می‏ شود. او که از سوی هادس مأمور است پرسیوس را از میان بردارد، دارای نیروی قدرتمند شیطانی است که به وسیله هادس این نیرو برای از بین بردن منجی به او داده شده است و با رجعت این فرد از دنیای مردگان نیروهای تاریکی و ظلمانی قدرتمند شده اند. او همان فردی است که زئوس با همسرش همبستر شد و بذر پرسیوس را در وجود همسرش کاشت و نتیجه آن شد که بر اثر کارزئوس، آکرسیوس خشمگینانه همسر خود را کشت و آن را با بچه، در میانه تابوت نهاده روانه دریا کرد، ولی دست بر قضا پرسیوس از میان آن تابوت جان به در برد و نجات پیدا کرد. آکرسیوس بعد از مطلع شدن از زنده ماندن پرسیوس نقشه انتقام از او و پدرش زئوس را در سر پروراند.

شمشیری را که او برای کشتن پرسیوس به کار می‏ برد به گونه ای است که تداعی مفهوم آشنایی را به ذهن متبادر می‏ کند آری شمشیر دولبه ای که در غالب فیلم ها مخصوصا فیلم های اسلامی به عنوان شمشیر ذوالفقار به تصویر کشیده می‏ شود.

به نظر می‏ آید که کارگردانان هالیوودی در این فیلم سعی در شناساندن یک جریان در قالب شخصیت آکرسیوس کرده اند که در برابر اقدامات منجی فیلم دست به شمشیر است و مانع پیشبرد اهداف اوست. جریان شیعی و علوی که مانند سدی در برابر اهداف سلطه جویانه صهیونیزم جهانی در دنیای امروز قرار گرفته پایگاه و جایگاه این تفکر منحرفانه نزد اربابان غربی کشور ایران است که نقشه ها و خواسته های زرسالان یهودی را به رویاهای دست نیافتنی تبدیل کرده که روز به روز ریشه این مکتب که با انقلاب مردم ایران در دهه 1980 شکل گرفت، از همه جا سر بر می‏ آورد بطوریکه تأثیر آن را در کشورهای مستعمره بخصوص در کشورهای عربی که علیه رژیم های متحد با تفکرات لیبرالیستی و یهودی مابی سعی در القاء ارزش های ضد دینی دارند، منجر به شکل گیری انقلاب مردمی شده. این برداشت ها در این بخش از این فیلم زمانی چهره از حقیقت بر می‎ دارد که با قطع شدن یکی از دستان آکرسیوس عرصه بر او تنگ می شود و با فرار کردن به جای دیگر تغییر مکان می‏ دهد اما آکرسیوس به کجا می‎ گریزد؟ در ادامه تعقیب پرسیوس با افراد خود، برای چند لحظه ای چشم ها با صحنه های آشنا با ذهن روبرو می شود که نشان دهنده سرزمین ایران است آن هم در قالب نماد ملی این کشور یعنی تخت جمشید و سمبل های آن مثل پرسپولیس که از بالای تپه ای برای لحظه ای گذرا نمایش داده می‏ شود که با این کار درصدد نشان دادن نظام برخاسته از تفکر دینی و علوی از اسلام ایرانیان است که امروزه مهد اسلام راستین و حقیقی است.

بعد از جنگ و گریز پرسیوس و یارانش با عقرب های متولد شده از خون، آکرسیوس در حاشیه صحرایی توسط عقرب ها محاصره می ‎شوند و در این لحظه است که صدای مخوف و مبهم در بیابان می‏ پیچد. طنین صدایی که در لحظه اول نامفهوم و مبهم به نظر می‏ آید ولی با کمی دقت از حنجره های بیابانگردان صحرایی صدای لهجه عربی به گوش می‏ رسد که با لحن خشک و خشن می‏ گوید و اطیعوالجن. آری جن های صحرایی که افراد حاضر را به اطاعت از خود دعوت می‏ کنند [13] آن هم در بیابانی بی آب و علف که قلمرو و محدوده عرب های بیابان گرد صحرایی است. سرزمین عربستان صعودی که مجاور با ایران است جایی که اسلام از آنجا برخواسته. [14]

یاران پرسیوس آنها را به عنوان دشمنانی یاد می‏ کنند که موجودات آدم کشی هستند و به جادوگران بیابانی لقب گرفته اند. اما پرسیوس از آنها سپاسگزاری می‏ کند و جنیان برای آنکه دشمن خود را خدایان و هم پیمانان آنها می‏ دانند با پرسیوس برای از میان برداشتن دشمن مشترک همکاری می‏ کنند و پیمان دوستی و اتحاد می‏ بندند.

همه این قرائن نشان از فرهنگ مسلمانانی دارد که اسلام آمریکایی و غربی در بین آنها رسوخ کرده و واضح تر آنکه نشان دهنده جریانی است که امروزه در عالم اسلام به سرکردگی کشورهای عربی خصوصاً عربستان که انتشار دهنده این تفکر ارتجاعی است، با نام وهابیون تندرو قابل شناسایی است.

افرادی که هر روز بهانه تازه ای به دست دشمنان قسم خورده اسلام می‏ دهند و با راه انداختن ترور و قتل و خون ریزی، چهره زننده ای از اسلام را به نمایش می‏ گذارند؛ به طوری که در این فیلم هنگام درگیری در دنیای مردگان، و زمانی که پرسیوس برای نجات مردم شهر آرگون به سفارش جادوگران باید سر مدوسا را از تنش جدا کند جن همراه پرسیوس که نشان اسلام هولناک و خشن اما در عین حال احمق و قابل سوء استفاده است خود را در عملیات انتحاری منفجر می‏ کند تا در پیروزی پرسیوس منجی سهمی داشته باشد که می‏ توان گفت این نوع خود زنی هم جهت با اهداف و آرمان های صهیونیستی است که این جریان را برای نیل به مقاصد خود همراه کرده است. به طوری که با دستان خود خویشتن را از بین می‏ برند و از آن طرف با نقشه از قبل طراحی شده از میدان به در می‏ شوند. چنانچه در حادثه 11 سپتامبر این حرکت به وقوع پیوست و زمینه مساعد برای اقدامات بعدی مهیا شد.

بنابراین اگر بخواهیم اهداف و مقاصد از ساختن این گونه فیلم‏ ها را بررسی کنیم می‏ توان به چند گزاره مهم اشاره کرد.

1: اینکه موعود و منجی در سینمای هالیوودی همیشه بر خواسته از غرب است که ترجیحاً از نژادی برتر به نام بنی اسراییل متولد می‏ شود که سعی می‏ کند خود را فاتح جنگ آرماگدون و آخرالزمانی در فیلم معرفی کند مانند فیلم ارباب حلقه‏ ها، ماتریکس و...

2. اینکه در عرصه سینما چهره ای که از اسلام ارائه می‏ شود تصویر زننده، فریبکار و پر از خشم و کینه و نفرت است که به هیچ چیز جز جهاد و قتل و خونریزی فکر نمی‏ کند و نهایتاً اگر انصاف را در رابطه با مسمانان به خرج دهند چهره ای از اسلام خنثی و منفعل به نمایش گذاشته می شود که همگام و همنوا در اجرای مقاصد و خواسته‏ های آنها گام بر می دارد که این نوع اسلام همان اسلام مورد انتظار آنهاست.

در نبرد تایتان‌ ها که از فیلم‏ های آخرالزمانی است به همین موضوعات اشاره می‏ شود یعنی علاوه بر منجی موعود غربی، جریان مقابل یعنی دشمنان منجی که مسلمانان آزادی خواه و جریان مقابل جبهه استکبار که تفکر شیعی صادره از سرزمین ایران است به تصویر کشیده می‏ شود که آخر الامر منجی بر آنها غالب می‏ شود و آنها را شکست داده از بین می‏ برد و در نهایت ضربه آخر را بر آنها فرود می‏ آورد که به منزله پایان دادن و خاتمه به این جریان و تفکر است که در این فیلم با قطع شدن سر مدوسا هیولای چند سر ریشه کن می‏ شود.

از طرفی جریان دیگری که موافق با منجی نیست ولی برای از بین بردن جریان مقابل، که دشمنی مشترک محسوب می‏ شود منجی را همراهی می کند و در راستای اهداف تعیین شده منجی را یاری می‏ رساند.

توجه به این نکته ضروری است که گرایش فیلم‏ های آخرالزمانی در این چند دهه ساخته شده توسط صحنه گردانان این فیلم‏ ها به طوری بی سابقه درصدد اجرائی کردن پروژه اسلام هراسی و اسلام ستیزی بوده که تا حدود زیادی موفقیت حاصل شد اما در چند ساله اخیر ساخت فیلم‏ های آخرالزمانی با رویکردی جدید پا به عرصه رسانه گذاشته آن هم کوبیدن و نفی تفکر اسلام حقیقی و اصیل که شیعه ستیزی است و مبانی شیعی در این گونه فیلم‏ ها مورد هجوم قرار می‏ گیرد تا جایی که این عملکرد برنامه راهبردی برای مقابله با خط فکری جریان اسلام گرایی در دنیا شده که در این مرحله سینما و رسانه ساحل نجات و پناهگاه صهیونیستی است که با تمام قوا و امکانات سعی در نجات و حفظ موقعیت به دست آمده می‏ کند.

پی نوشت‌ ها:

[1] اساطیر یونان / جان یین سنت
[2] سیری در اساطیر یونان و روم / ادیت همیلتون
[3] فرهنگ اساطیر یونان و روم / دپیر گریمال ج ا
[4]. فرهنگ اساطیر یونان و روم، دپیر گریمال ج 1.
[5]. Homanism.
[6]. Humanitas.
[7]. خدا و دین در رویکرد امانیستی / مریم صانع‌ پور.
[8] تاریخ ادیان / حسین توفیقی
[9] شاید بتوان گفت که همراهی و نگهبانی از پرسیوس که به عهده او گذاشته شده تداعی کننده همان داستان موسی (ع) است که در قصه قرار گرفتن موسی (ع) درتابوت و رها کردن در آب توسط مادر این پیامبر الهی، خاله موسی نقش مهمی داشت و سبب شد موسی به سمت خانواده فرعون راهنمایی شود چیزی که در این فیلم آیویکی از اله‏ های یونانی مامور به آن است
[10] فرهنگ نمادها
[11] فرماسونری جهانی / هارون یحیی
[12]اساطیر یونان / جان یین سنت / باجلان فرخی
[13] جنها همان گروهی اند با شمایل و لباس‏ های عربی و چهره ای زشت که "Djinn" نام دارند، و به کمک لشکر اندک آرگوس‏ ها می‏ آیند.

منابع:

سیری در اساطیر یونان و روم / ادیت همیلتون / عبدالحسین شریفیان / نشر اساطیر 1383
فرهنگ اساطیر یونان و روم / دپیر گریمال ج ا / احمد بهتش، نشر دانشگاه تهران 1350
اساطیر یونان / جان یین سنت / باجلان فرخی / اساطیر 138

رجانیوز
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۰۶
Seyed Meisam Jasemi

فیلم سینمایی «نبرد تایتان‌ ها» با هدف‌ گذاری علیه باورهای دینی و اعتقادی مسلمانان ساخته شده است و در لایه‌ های میانی فیلم به تخریب مبانی مهم دینی نظیر زیر سئوال بردن اعتقاد به منجی آخرالزمان و ترسیم چهره‌ ای پلید از وی و نیز ایران‌ ستیزی را در خود نهفته دارد.

فیلم «نبرد تایتان‌ ها» در واقع در قالب تصویر آمده بر اساس باورهای اسطوره‌ای یونان است. این فیلم اشاره به دعوای میان المپ‌ نشینان بعد از پیروزی بر تایتان‌ های اولیه برای رسیدن به قدرت دارد. گرچه شکل داستان و روند داستانی فیلم همانگونه که در اساطیر یونان آمده رقم نمی‌ خورد، اما موضوع فیلم خدایان المپ و دعوای قدیمی قدرت میان خدایان نسل دوم یا همان المپ‌ نشینان است.


اسطوره‌ هایی که در فیلم در قالب خدایان ظهور و بروز دارند عبارتند از: زئوس و فرزندانش، پوزئیدون و هادس. اسطوره‌ هایی که از آنها به عنوان «نیمه خدا» یاد می‌ شود به آیو و پرسیوس می‌ توان اشاره کرد. اسطوره‌ های دیگری که از خون یا تکه‌ای از وجود این خدایان بوجود آمده‌اند عبارتند از: عقرب شاه و کراکن.


* خلاصه فیلم

داستان فیلم در دورانی رقم می‌ خورد که انسان‌ ها با خدایان زندگی می‌ کنند. خدایانی که در فیلم از آنها یاد می‌ شود فقط خدایان یونانی‌ اند و بس. این فیلم از میان سه خدای معروف یونانی «زئوس، پوزیدون و هادس» به دعوای قدیمی میان زئوس و هادس اشاره دارد. زئوس سر برادرانش را کلاه گذاشته و خدایی آسمان را از آنِ خود کرده و در این میان سهم هادس قعر زمین و جهنم است. هادس که از این تقسیم‌ بندی ناراحت و عصبی است در پی راهی برای قدرت یافتن بر کائنات است. قهرمان فیلم پسر نامشروع زئوس (پرسیوس) می‌ باشد که نیمی انسان و نیمی تایتان است. پرسیوس به جنگ هادس و کراکن که مخلوق هادس است می‌  رود و با نجات بخشیدن به شاهزاده سرزمین المپیوس، نابود کردن کراکن و تبعید هادس به اعماق زمین به کمک شمشیر زئوس و شمشیر غضب او که در قالب رعد و برقی است خدایی، بقا و توانمندی زئوس را به او بر می‌ گرداند و به مردم هم شادمانی و صلح را هدیه می‌ دهد.

* روایت قصه فیلم

مردمان بر علیه خدایان خود که همه چیزشان را از آنان دارند به علت نامهربانی و غضب ایشان شوریده‌اند. زئوس برای تنبیه مردم با همسر پادشاه آکریسیوس که بر علیه او شورش و طغیان کرده بود همبستر می‌ شود. در اثر همین رابطه نامشروع فرزندی به دنیا می‌ آید که نام پرسیوس بر آن نهاده می‌ شود. پادشاه آکریسیوس همسر و پسری که تازه متولد شده را به دریا می‌ افکند. سال‌ها از این ماجرا گذشته و پرسیوس که حالا جوانی برُمند است با خانواده‌ای ماهیگیر که او را یافته و بزرگ کرده‌اند زندگی می‌ کند. سوار بر لنج کوچک همیشگی هستند که به شهر آرگوس نزدیک می‌ شوند. سربازان آرگوس مجسمه زئوس را تخریب می‌ کنند و در همین زمان ‌هادس بعد از کشتن این سربازان لنج ایشان را هم نابود و غرق می‌ کند. هادس به عرش نزد زئوس می‌ رود و از او اجازه می‌ گیرد تا مردم را به خاطر این سرکشی تنبیه کند. خدای آسمان (زئوس) که آدمیان را آفریده در فناناپذیری و قدرتمندی محتاج عبادت و نیایش ایشان است اما خدای سرزمین مردگان (هادس) که در زیر زمین است قدرت و بقایش را محتاج ترس مردم است. با این طرفند هادس قدرت می‌ یابد و با آزاد کردن کراکن قدرت بلامنازع خدایان می‌ گردد. پرسیوس که از حادثه غرق شدن نجات یافته و به سرزمین المپیوس راه یافته به دستور پادشاه و به همراه تعدادی سرباز کارکشته به مصاف هادس می‌ شتابد. در میان راه با آکریسیوس مواجه می‌ شوند که اکنون آلت دست و ابزار هادس است. وقتی دست او را می‌ برند عقرب‌ های مهیب و غول‌ آسایی از قطرات خون او متولد می‌ شوند که تنها به کمک اجنه رام می‌ شوند. جن‌ ها در فیلم با لباس بادیه‌ نشینان عرب بوده، به زبان عربی صحبت می‌ کنند و به عقرب‌ ها دستور می‌ دهند: «اطیعوا الجن». همین اجنه در شفا بخشیدن به دست عقرب گزیده پرسیوس، همراهی تا باغ استیگا و پرسش از جادوگران، احضار کارون، گذر از سرزمین مردگان و رسیدن به معبد آتنا و کشتن مدوسا کمک کردند. البته آیو هم که مانند پرسیوس یک نیمه خدا ولی مونث و هدیه‌ای از جانب زئوس بود در این مسیر خیلی به پرسیوس یاری رساند.

از اینجا به بعد در فیلم نوبت تک‌ تازی پرسیوس است. او که سر مدوسا را به همراه دارد سوار بر اسب پرنده‌ای که از جانب زئوس به سوی او آمده به نبرد «کراکن» رفته و با سنگ کردن او توسط چشمان مدوسا و تبعید هادس به قعر زمین و دنیای مرگ به کمک شمشیر جادویی زئوس و صاعقه‌ ای که از آسمان بر دل هادس وارد می‌آید پادشاهی زئوس را بر مردم دنیا تمدید می‌ کند و دنیای جدیدی را که آرزوی پدر انسانی‌ اش که او را بزرگ کرده بود و تمامی انسان‌ ها داشتند را رقم می‌ زند.

* نقد و تحلیل فیلم

کارگردان فیلم «لوئیس لتریئر» است که قبلا فیلم‌ های اکشنی مانند «ترانسپورتر 1 و 2» و قسمت دوم «هالک» را کارگردانی کرده و فردی با سابقه است. این فیلم که محصول 2010 بوده و بازیگری چهره‌ های سرشناسی چون سام ورتینگتون (پرسیوس)، لیام نیسون (زئوس)، جما آرتتون (آیو) و... را شاهد است، از نظر تکنیک‌‌ های ساخت، بهره‌گیری از جلوه‌های ویژه، بازیگری شخصیت‌ های درجه اول فیلم، همخوانی موسیقی با متن روایی فیلم و جزو فیلم‌ های خوب و نسبتا قوی است. گرچه سه‌ بعدی سازی و فروش فیلم با این فرمت موفقیت چشمگیری نداشته. داستان فیلم به نوعی همان قصه موجود در اسطوره‌های باستانی است و این از امتیاز بدیع بودن داستان و ایده می‌ کاهد. هر چند سعی شده با درج برخی کاراکترها و پیچ و خم داستانی مانند پیدا شدن سر و کله اجنه بیابان آن‌ هم درست در لحظه ناامیدی از پیروزی و سکانس ملاقات با جادوگران کمی قالب شکنی شود اما روح کلی حاکم بر فیلم همان فضای حاکم بر اسطوره‌های یونانی است.

با آنکه عوامل و تکنیک‌های ساخت، پیشینه شخصیتی هر یک از بازیگران منتخب در نقش‌های اصلی، قوت و ضعف داستان و فیلمنامه و ... در تحلیل و نقد فیلم مهم هستند اما آنچه در شیوه تحلیل و نقد محتوایی مهم تر از آن است روند داستان و مولفه‌ های خاص انتقال مفاهیم و الگو‌ سازی است.

* تحلیل محتوایی فیلم

این فیلم از نظر معناگرایی در راستای فیلم‌ هایی چون «لژیون» (Legion) و «گابریل» (Gabriel) است. در هر سه این فیلم‌ ها به نوعی جبهه‌ گیری و صف‌آرایی بشر را در برابر خدا و موجودی به نام خالق بشر و عالم بشریت شاهدیم. گرچه محتوای هیچ‌ یک از این سه یکی نیست اما همه در یک راستا بوده و به نوعی حلقه‌ های یک زنجیر‌اند.


مسیری که در «گابریل» با توهین به فرشتگان مقرب خدا و اعلام جنگ فرشتگان با خدا آغاز شد، در «لژیون» به اوج خود می‌ رسد و مایکل یا همان میکائیل که در فیلم گابریل جای شیطان را گرفته بود و فساد و پلیدی از جانب او بود در فیلم لژیون در برابر صف فرشتگان نازل کننده عذاب و برپا کنندگان رستاخیز می‌ ایستد تا از تولد کودک نامشروع یک پیش‌ خدمت ساده به نام چارلی که به همراه جمعی در یک فروشگاه میان راه به نام آبشار بهشت گیر افتاده‌اند حمایت کند و نسل بشر را از خطر انقراض و آغاز رستاخیز که شروع حکومت و ابتدای سلطنت خداست بگیرد.


در این فیلم دیگر اثری از خدای واحد و فرشتگان نیست. خدای واحد در فیلم جای خود را به خدایان خُرد و ستیزه‌ جویی داده که برای به دست‌ گیری قدرت مطلق و خدایی کائنات هر لحظه در نبرد و کشتار مردمان بسر می‌ برند.

* باستان‌گرایی از نوع یونان‌ زدگی

آنچه از اول تا آخر فیلم به صورت متوالی در برابر دیدگان تماشاچی تکرار می‌ شود اسطوره‌ های باستانی و شرک‌ آمیز یونان است که بزرگ‌ ترین و برترین این اسطوره‌ ها خدای خلقت است که به خدای آسمان شهرت دارد. در این فیلم زئوس که پدرش را اخته کرده و خود را خدای خدایان نامیده خدایگان عدل و داد معرفی می‌ کند که تنها به دلیل ناسپاسی بندگان اجازه مجازات به برادرش هادس می‌ دهد تا با این مجازات بندگان به شأنیت و جایگان خود پی ببرند و در مقابل خدایان صف‌ آرایی نکنند.


البته فیلم در جای دیگر به جفای این خداوندگار و همخوابگی او با همسر آکریسیوس برای درس عبرت کردن قیام او برای تمام آدمیان علیه خداوندی خویش اشاره دارد. اما فضای کلی فیلم به گونه‌ ای است که تا آخر فیلم به خوبی‌ های فراوان زئوس و علاقه بی‌ حد و حصر او به نسل بشر اشاره دارد تا آنجا که نگرفتن جان آکریسیوس و تنها بسنده‌ کردن به آن عمل نامشروع و غیر انسانی را هم به پای این دادگری وی و بشر دوستی‌ اش می‌ نویسد.


تقریبا اسطوره‌ ای نیست که در فیلم به آن اشاره شده باشد و ربطی به یونان باستان نداشته باشد. گرچه همین اسطوره‌ ها را در میان اقوام و ملل دیگر چون رومیان هم می‌ توان یافت اما آنچه از سیر تطور اسطوره‌ ها برمی‌ آید همین اسطوره‌ های یونانی هستند که نام عوض کرده و با هویتی جدید به ملت‌ های بعد از خود و تمدن‌ های همسایه چون رُم راه یافته‌ اند.

* ریشه اومانیسم در یونان باستان

بیش از آنکه تقدم تمدن یونان بر رم و سایر تمدن‌ های بعد از یونان مهم باشد شکل و شمایل اسطوره‌ های یونانی و خدایان ایشان مهم است. با کمی مطالعه در فرهنگ ادیان باستانی می‌ توان به راحتی دریافت بیشتر اسطوره‌ ها و الهه‌ های آنها چهره و پیکری غیر انسانی دارند و بیشتر شبیه مظاهر طبیعت، حیوانات و ترکیبی از برخی از این‌ ها هستند. در این میان آنچه خیلی برجسته می‌ نماید شکل و شمایل انسانی خدایان باستانی یونان است. در واقع می‌ توان گفت بشرگرایی افراطی و تقدس بخشی به انسان و بالا بردن او تا حد خدایی تنها در یک تمدن بسیار برجسته است و این تمدن همان یونان باستان است. این فیلم هم به همین مساله به خوبی اشاره دارد و انسان معیار فیلم که با کاراکتر شخصیتی پرسیوس شناخته می‌ شود نیمی خدا و نیمی انسان است و از همین رو است که خدایی در خون او بوده و قادر به انجام کارهایی است که از عهده دیگران ساخته نیست.

* نسل ویژه؛ فرزندان خدا

این فیلم هم مانند قریب به اتفاق فیلم‌ های منجی گرایانه هالیوود عناصر ویژه‌ای را برای منجی خود قائل است که دیگر کاراکترهای فیلم از داشتن آن عاجزند و این همان نقطه افتراق قهرمان داستان از شخصیت‌های جنبی قصه است هر چند حضوری بسیار پررنگ در فیلم داشته باشند.


نسل قهرمانان هالیوود که گاه با نشان خون اصیل در برابر مغول‌ ها یا همان افراد بی‌ استعداد و عادی جامعه در فیلم‌ هایی چون «هری پاتر» به چشم می‌ خورند، شبیه این نشان‌ ها را در کارتون و فیلم «شگفت‌ انگیزان» و «چهار شگفت‌ انگیز» نیز به وضوح می‌ توان یافت. در برخی فیلم‌ های دیگر داشتن قدرت جادو و تسلط بر محیط پیرامون نشان ویژه و اختصاصی شخصیت اصلی فیلم است که نمونه این‌ها را در «جمجمه‌ های دوست داشتنی» و «شاگرد جادوگر» می‌ بینیم.


در این فیلم شاخصه بارزی که پرسیوس به عنوان قهرمان قصه دارد و دیگران از داشتن آن عاجزند صفت فرزند خدایگان بودن و ویژگی نیمه خدایی وی است. همین خصیصه او را تا آنجا پیش می‌ برد که بر همه مسائل و مصائب پیروز می‌ شود و خدای سرزمین مردگان را به کمک شمشیر زئوس به قعر جهنم می‌ فرستد و آسایش و شادی را برای مردمان هدیه می‌ آورد.


نکته قابل ذکر اینجاست که تنها او نیست که از این موهبت بهره‌مند است. «آیو» که از جانب زئوس نگهبان او در آخر سر هم همسری است که زئوس برای او هدیه کرده نیز دارای این ویژگی است و این دو که به نوعی شخصیت مثبت و مهم داستان هستند از یک ویژگی مشترک بهره دارند.

* الهیات مشرکانه یونانی به جای توحید

در افسانه‌ ها و اسطوره‌ های یونان آنچه در ابتدای خلقت موجود بود و از آن سایر مخلوقات بوجود آمد خدایان قدرتمند و جاه‌ طلبی بودند که کار همیشگی‌ شان دسیسه و نیرنگ برای به دست آوردن قدرت خدایی عالم بود. این خدایان برای آن‌ که نزاع کمتری با هم داشته باشند قدرت را میان خود تقسیم کرده بودند اما باز هم زیاده‌ خواهی و شهوت‌ رانی آنان را به سوی توسعه قلمرو خویش و تعدی به قلمرو خدایان دیگر که رقبای او بودند می‌ شد. آنچه از اول تا آخر فیلم بیش از هر چیز دیگر بیننده با آن روبرو است همان داستان دسیسه خدایان برای به دست آوردن قلمرو و رعایای خدایگان رقیب است.


در الهیات اسطوره‌ ای یونان هر خدایگانی قدرت، قلمرو، رعایا و قانون ویژه‌ای برای خود دارد. در این باور برخی بلایا با دعوای میان خداوندان توجیه می‌ شود درست همان چیزی که در فیلم هم القا می‌ شود مانند رها شدن کراکن توسط هادس به بهانه تادیب مردم اما در واقع برای به دست گرفتن ملک و ملکوت از دست زئوس.

* منجی زنا‌زاده

آنچه در بسیاری از فیلم‌ های مهم، استراتژیک و آخرالزمانی هالیوود به ویژه در سال‌ های اخیر بیش از پیش به چشم می‌ خورد معرفی موعود و منجی به عنوان یک فرد عادی و حتی انسانی پست و پست فطرت از درون جوامع غربی است که تنها ویژگی او تهور و نترسی، باور به توانستن، ایمان به قدرت درون کشف آن توسط ورزش‌ ها و آئین‌ های ورزشی - عرفانی شرق و ... است. گاه هالیوود پستی را به نهایت می‌ رساند و شخصیت منجی آخرالزمان را فردی معرفی می‌ کند که نه تنها از افراد جامعه از نظر ویژگی‌ های اخلاقی و انسانی بالاتر نیست بلکه حتی در نهایت ذلت و خواری است و حتی ریشه و عامل تولد او هم مطابق هیچ دین و آئینی صحیح، قانونی و شرعی نیست.


«پرسیوس» که منجی فیلم و موجودی نیمه‌ خداست نه تنها به خاطر نسبتی که با خدای آسمان دارد معنوی و روحانی نیست بلکه فیلم تعمد دارد تا او را فردی خشک، خشن و بی‌ روح معرفی کند که از رابطه نامشروع زئوس با همسر یکی از پادشاهان زمینی متولد شده بود. این اولین فیلمی نیست که در آن تصریح به زنازادگی منجی می‌ شود و یقینا آخرین آن هم نخواهد بود. از جمله فیلم‌ هایی که در آن منجی از راه نامشروع متولد می‌ شود می‌ توان به فیلم «لژیون» ، «2012» (Doomsday) و ... اشاره کرد. شاید علتی را بتوان برای این کار یافت و آن این که هالیوود با مخاطبانی در ارتباط است که به آئین مسیح معتقد‌اند و عیسی ابن مریم (ع) را مسیحای موعود و منجی آخرالزمان می‌ دانند که قرار است از آسمان باز می‌ گردد، اما همین مسیحا در نگاه یهودیان لجوج جز دجالی بیش نبود که خود را مسیحا نامید. آنان که تحمل وی و آئینش را نداشتند انگ رابطه نامشروع به مادر او زدند و فرزندش را که معجزه خدا و پیامبری اولوالعزم بود کودکی نامشروع خواندند. این مساله در بسیاری از فیلم‌ها به صورت نامحسوس و غیر مستقیم و گاه به صورت مستقیم و در قالبی هتاکانه مانند فیلم آخرین وسوسه مسیح ساخته مارتین اسکورسیزی تکرار می‌ شود و به مسیحیان جهان و به ویژه ایالات متحده کنایه زده می‌ شود که منجی‌ ای که شما از آن دم می‌ زنید فردی است که از راه رابطه نامشروع پا به این دنیا نهاده است.


این فیلم در این نوع از توهین به حضرت مسیح گوی سبقت را از فیلم‌ های مشابه برده زیرا در این فیلم تصریح به همخوابگی خداوندگار با زنی از انسان‌ ها و تولدی کودکی که منجی است و با آنکه از خواندن و دعا از درگاه خدای پدر بیزار است اما در نهایت ملک او را از دست خداوندگار شیطانی و پستی چون هادس نجات می‌ بخشد و در سکانس پایانی فیلم زئوس به او می‌ گوید گرچه تو خدایی را نپذیرفتی و می‌ خواهی در قالب انسان زندگی کنی اما مردمان به خاطر فداکاری و ایثار تو و این‌ که ایشان را از دست موجودی پلید مانند هادس نجات بخشیدی خواهند پرستید. این‌ ها که کنار یکدیگر قرار می‌ گیرند یادآور مولفه‌ های مسیحی می‌ شوند که صهیونیزم تلاش دارد وی را دجال معرفی کند.

* ایران ستیزی

چهل دقیقه از ابتدای فیلم می‌ گذرد. پرسیوس و دوستانش در تعقیب آکریسیوس هستند که اکنون آلت دست و ابزاری برای پیش برد اهداف هادس شده است. از دل کوه و دشت به ورودی دروازه ادیان می‌ رسند بعد ستون‌ های به جا مانده از تخت جمشید را می‌ بینند. وقتی کمی جلوتر می‌ روند نشان «پرسپولیس» یا همان اسب دو سر که باید روی سر ستون باشد روی زمین افتاده. صحنه، نشانه‌ ها و نمادها به گونه‌ای است که بیانگر سرزمین ایران است.


عقرب‌ های غول‌ آسایی هم که از خون ریخته شده آکریسیوس روی زمین بوجود آمده‌اند شاید اشاره به اسطوره‌ های ایرانی باشد. مطابق این افسانه‌ ها وقتی اهریمن در کالبد جوان ظاهر می‌ شد لباسی بر تن داشت که پر از عقرب بود. این که عقرب از دل خاک ایران می‌ جوشد شاید کنایه از اهریمنی‌ بودن ایران از نگاه هالیوود باشد.


البته این نکته فراتر از احتمال است و فیلم‌ های بسیاری که بر ضد ایران در هالیوود ساخته می‌ شود نشان عداوت و کینه سرشار و همیشگی سردمداران این شهرک‌ های صهیونیستی با ایران اسلامی است. نمونه این دشمنی‌ ها را در فیلم‌ هایی مانند «بدون دخترم هرگز!»، «سنگسار ثریا» ، «کشتی‌گیر» و ... به وضوح می‌توان یافت.

* شیعه‌ ستیزی

از موارد دیگری که در این فیلم برعلیه ادیان موضوع گرفته شده جایی است که پرسیوس از معبد آتنا و از نزد مدوسا زنده باز می‌ گردد دوباره با آکریسیوس که توانسته بود از دست او بگریزد روبرو می‌ شود. قبل از اینکه پرسیوس بتواند کاری کند آکریسیوس شمشیر دو سری را که در دست دارد در قلب آیو فرو می‌ کند. با همین شمشیر دو سر شمشیر پرسیوس را از وسط دو نیم می‌ کند.


استفاده از شمشیر دو سر در هیچ یک از فیلم‌ های هالیوودی رایج نیست. تنها در یک فیلم هالیوودی که کارگردان آن یک مسلمان سنی مذهب به نام مصطفی عقاد است این شمشیر به خدمت گرفته شده و آن هم برای نشان دادن و به تصویر کشیدن شخصیت امیر مومنان (ع). در فیلم «محمد رسول الله» هیچ تصویری از امیر مومنان نشان داده نمی‌ شود و حتی بسیاری از مناصب امیر مومنان به زید پسر خوانده رسول خدا داده شده است. اما در جنگ احد وقتی می‌ خواهد رشادت حضرت امیر را به تصویر بکشد از مولای متقیان تنها به نشان دادن شمشیری دو سر بسنده می‌ کند. این شمشیر که بیانگر ذوالفقار است به جای داشتن دو دو لبه تیز که در واقع اینگونه بوده به شکل تحریفی نشان داده شده و دو سر جدا از هم دارد.


گرچه در واقع ذوالفقار به این شکلی که هالیوود ترسیم کرده نیست اما وقتی تنها شکل عرضه شده است این شمشیر نشان‌گر فردی است که آن را در دست دارد و گنجاندن چنین شمشیری در فیلم نبرد تایتان‌ها آن‌ هم بعد از تخریب چهره ایران و ایران ستیزی چیزی جز اسلام ستیزی آن هم از نوع ستیز با اسلام جهادی و اسلام قیام و شهادت نیست. آیا شخصیتی برتر و بالاتر از امیر مومنان در دفاع از اسلام یافت می‌ شود؟ چرا غرب نباید در تخریب ریشه اسلام جهاد و شهادت و سیاه نمایی آن نکوشد؟! مگر جز علی ابن ابی طالب مقتدای دیگری برای اسلام قیام و انتظار وجود دارد؟ مقتدایی که تنها او شایسته است امیر مومنان خطاب شود ولاغیر!

* جن یا عرب

در سکانس تخت جمشید وقتی چند عقرب جدید به سوی پرسیوس و یاران خسته‌ اش می‌ آیند موجوداتی عجیب و غریب به کمک این گروه باصطلاح پهلوان می‌ شتابند که از آنان با عنوان دیجن «Dijnn» یا قاتلین بیابان یاد می‌ شود. این موجودات، لباس عرب‌ های بادیه نشین بر تن دارند، به زبان عربی صحبت می‌ کنند و مرکب‌ های شان شتر است.


جدا از کمکی که به پرسیوس و دوستانش در انجام ماموریتشان می‌ کنند و در همین راستا سرکرده اجنه در معبد آتنا جان خویش را فدای آرمان پرسیوس می‌ کند، نکته‌ ای که قابل تامل است همبستگی نمادهایی مانند بیابان، شتر، لباس عربی، عمامه و برخی نمادهای عربی- اسلامی با اسلام در هالیوود است. در این فیلم اجنه که با لباس اعراب بدوی ظاهر می‌ شوند و در کنار عقرب‌ های غول‌ آسایی که رام کرده‌اند مرکب اصلی ایشان شتر است به نوعی نماد اسلام تسامح و حتی بالاتر نماد اسلام ناب آمریکایی است که به جنگ خدا می‌ رود و از اسلام چیزی جز لباس و شترش را ندارد اما فرهنگ و باورش همانی است که غرب در پی آن است. حتی در این راه می‌ میرد تا فرد برگزیده بشر به آرمان خویش برسد.

* جمع‌بندی

بنابر گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی امپایر آنلاین، عنوان قسمت دوم فیلم سینمایی نبرد تایتان‌ ها، «خشم تایتان‌ ها» یا «Wrath of the Titans» است و این فیلم اکشن فانتزی در بهار سال 2012 میلادی بر روی پرده سینماهای سراسر جهان خواهد رفت. این خبر و انتشار نسل سوم بازی خدای جنگ (GOD OF WAR) آن هم تقریبا همزمان با انتشار فیلم، نشان دهنده ادامه‌ دار بودن این پروژه و اهمیت این موضوع از سوی سازندگان هالیوودی آن است. فیلم نبرد تایتان‌ ها در راستای جا انداختن فرهنگ و باور به خدایان فیلمی انحصاری نیست. مشابه این روند را به شکلی آرام‌ تر و غیر محسوس‌تر در فیلم «The Chronicles of Riddick» شاهدیم.

             
حرکتی که غرب امروز در میان راه آن است، مبارزه با ادیان توحیدی، مفهومی به نام خدا، مقدسات، فرشتگان، مفهوم نبوت و انبیا و هرچه که قداستی بالادستی و فرابشری را به انسان معرفی کند. این مبارزه که قدیمی‌ترین دعوای بشری است و همگان آن را با دعوای خیر و شر و حق و باطل می‌شناسند امروز با جدیدترین ابزار و با کمک تاثیرگذارترین رسانه‌ها و با قدرتی وصف‌ناپذیر به حرکت خود ادامه می‌دهد.

** منابع
* دکتر فاطمی، افسانه طلاهای المپ، دانشگاه ملی، یییی
* راجر لنسلین گرین، اساطیر یونان، سروش، یییی
* ویل، دورانت. تاریخ تمدن، یونان باستان (جلد دوم) ترجمهی امیرحسین آریان‌پور و دیگران. سرویراستار، محمود مصاحب. چاپ ششم، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،
* ژوئل اسمیت. فرهنگ اساطیر یونان و رُم، ترجمه شهلا برادران، خسرو شاهی. چاپ دوم: 1387 انتشارات روزبهان، چاپ فرنگ معاصر
* جی.سی.کوپر. فرهنگ مصور نمادهای سنتی، ترجمه ملیحه کرباسیان، سال 1379، نشر فرهاد
* حسین توفیقی. آشنایی با ادیان بزرگ
*فرهنگ ادیان جهان ص 563

---------------------------
نویسنده: علی قهرمانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۴ ، ۲۱:۴۲
Seyed Meisam Jasemi

حرکت امام زمان (عج)، آخرین حرکت الهی در مسیر هدایت است، به همین جهت اراده خداوند بدون احتیاج به ظهور علل و اسباب طبیعی در آن به ایفای نقش می‌ پردازد. یکی از علامت‌ های الهی نیز از کار افتادن سلاح‌ های روز در مقابل اراده آن حضرت است!


اعتقاد به وجود مبارک امام زمان (عج) و نیز عقیده به اینکه در پایان دوران زندگی بشری، مردی الهی قیام می‌ کند و جهان را از ظلم پیراسته کرده و به عدل مطلق می‌ آراید، تنها در شمار عقائد شیعیان نیست. به همین منظور در ادامه پای درس مهدویت آیت‌ الله محمد علی ناصری استاد اخلاق و مدیر حوزه علمیه حضرت ولی عصر (عج) درباره چگونگی مقابله امام زمان (عج) با سلاح‌ های امروزی می‌ نشینیم که این مبحث توسط مجید هادی‌ زاده به رشته تحریر در آمده است.

* چگونگی مقابله حضرت با سلاح‌ های امروزی

یکی از مسائلی که درباره عصر ظهور همواره مطرح می‌ شده و امروزه با پیشرفت‌ هایی که در تولید سلاح‌ های مخرب و پرقدرت روز حاصل شده، بیشتر از پیش مطرح می‌ شود؛ این است که ادعای شیعیان در طول تاریخ بر آن بوده است که حضرت ولی عصر (عج) در زمان ظهور، بر مسند حکمرانی تمام جهان تکیه می‌ زنند.


حال می‌ توان پرسید که: آن حضرت با وجود قدرت‌ های امروز و سلاح‌ های اتمی و بسیار قوی آنان، چگونه می‌ توانند بر این مسند تکیه کنند؟ اصولاً اضمحلال قدرت‌ های اتمی امروز - که به سلاح‌ های مخرب‌ تر از سلاح‌ های اتمی نیز مجهز شده‌اند - ، چگونه ممکن است؟ آیا آن حضرت (عج) می‌ توانند با شمشیر بر سلاح‌ های فوق پیشرفته امروزی غالب آیند؟

پاسخ ما به این پرسش آن است که همان گونه که وجود مبارک آن حضرت (عج) از مصادیق «غیب» است و ایمان به آن واجب و تنها طریق به دست آوردن معلومات مربوط به آن، وحی و سخنان معصومان است، هر آنچه به آن حضرت مربوط می‌ شود نیز از همین‌ گونه است.

به عبارت دیگر، درباره مسائل غیبی و آنچه به غیب مربوط است، نمی‌ توان به عقل و استنباط‌ های آن اتکاء کرد. از این رو، مسائل مربوط به آن حضرت را نیز می‌ باید از وحی و سخنان معصومان - که عدل وحی است - دریافت.


بر این اساس، اگرچه امروزه شماری از نیمه روشنفکران بر این باور رفته‌ اند که آن حضرت نیز به سلاح‌ های روز مجهز می‌ شوند و با وسائل امروزی به جنگ قدرت‌ های بزرگ می‌ شتابند، اما به باور ما این چنین نیست. اینان، «شمشیر» - که به صراحت نام آن در روایات معصومان به عنوان سلاح آن حضرت به کار رفته است - را نمادی از «اسلحه» قلمداد می‌ کنند، و بدین ترتیب قائل می‌ شوند که آن حضرت نه با شمشیر واقعی که با شمشیر‌های روز به نهضت جهانی خود می‌ پردازند؛ و شمشیر روز نیز سلاح‌ های کشتار جمعی، هواپیماهای کارآمد و ناوگان‌ های هواپیما‌بر امروزی است. بنابراین، حضرت نیز از نیروهای زمینی، هوایی و دریایی امروز جهان با همان سلاح‌ های متعارف این نیروها استفاده می‌ کنند.


به باور ما اگر چه سنت خداوند در جریان طبیعی امور بر آن بنا نهاده شده که هر امری را به وسیله اسباب و علل طبیعی آن به پیش برد؛ اما این قاعده تنها درباره امور طبیعی و غیر ماورایی صادق است. به عبارت دیگر، اصل صادق « أَبَیَ اللّهُ أَنْ یُجْرِیَ الأُمُورَ اِلاّ بِأَسْبابِها »، تنها بر امور طبیعی صادق است و درباره امور غیر طبیعی جریان پیدا نمی‌ کند. بنابراین، ما بر این باوریم که اگرچه این اصل، اصلی است صحیح و در صحت آن هیچ تردیدی نیست، اما حضرت ولی عصر (عج) در زمان ظهور، نه با سلاح‌ هایی که امروزه متعارف است که با همان شمشیر و سلاح‌ های دوره صدر اسلام به مبارزه و تشکیل حکومت خویش خواهند پرداخت.


توضیح این مطلب را ، به چند نکته توجه می‌ دهیم:

نکته اول: همانگونه که زین پیش اشاره کردیم، در امور خارق‌ عادت و ماوراء طبیعی، خداوند خود به اعمال اراده خویش می‌ پردازد و آن چنان این گونه امور را هدایت می‌ کند که به جریان طبیعی علل و اسباب، احتیاجی حاصل نمی‌ شود.

نمونه این مسأله را در بسیاری از موارد تقابل حق و باطل می‌ توان دید. در جریان افکندن حضرت ابراهیم (ع) در آتش، بدون آنکه علل و اسباب طبیعی در میان باشد آتش بر وجود مبارک حضرت ابراهیم خنک و گوارا شد؛ چه در آن دوران، جنگ میان نور و ظلمت به مرحله نهایی خود رسیده بود و اگر آن حضرت از آن آتش آسیبی می‌ دید، تئوری نمرودیان بر نظریه ابراهیمیان پیشی می‌ گرفت و خواه ناخواه مسیر هدایت مردمان مسدود می‌ گشت. از این رو امر ( نارُکُونِی بَرْداً وَ سَلاماً ) صدور یافت، و آن آتش، آن چنان عزیزانه، حضرتش را در میان خود گرفت.

واقعه حضرت حجت (عج) نیز از همین سنخ است؛ چه حرکت آن حضرت، آخرین حرکت الهی در مسیر هدایت است و بدین ترتیب اراده خداوند بدون احتیاج به ظهور علل و اسباب طبیعی در آن به ایفای نقش می‌ پردازد. از همین نمونه است ماجرای سلطنت جهانی حضرت سلیمان بن داوود (ع)؛ آیا پیش از ایشان حکومتی در جهان مستقر نبود؟ و آیا ایشان بر تمامی کره زمین مسلط نشد؟ آیا می‌ توان پذیرفت که آن حضرت با لشکر‌کشی به شهرها و کشتار مردمان بی‌ گناه به این حکومت دست یافتند؟.


در جریان انقلاب جهانی پیامبر اکرم (ص) نیز داستانی این چنین رخ داد. چه می‌ دانیم که سلاح‌ های مردم حجاز در مقابل سلاح‌ های امپراطوری‌ های رم و ایران، چندان ناچیز بود که اصلاً به عنوان اسلحه جنگی محسوب نمی‌ شد. منجنیق‌ های قلعه کوب، پیلان مست جنگی و لشکرهای زره‌پوش - که حتی اسبان آن لشکر‌ها نیز سراپا غرق در آن بودند - در دست امپراطوران روزگار بود، و مشتی شمشیر و نیزه - که گاه در بعضی از جنگ‌ ها به وام گرفته می شد تا حداقل اسلحه جنگاوران تأمین شود - نیز، در دست یاران پیامبر اکرم (ص). رستم فرخ‌ زاد فرمانده لشگر ایران در آن جنگ، تخت خود را در میان رود کارون برافراشته بود و سه هزار زن رامشگر به همراه آورده بود، چه جنگ با اعراب نو مسلمان را کاری کودکانه می‌ پنداشت و بر این باور بود، که شمار فزون نیروهای او و نیز سلاح‌ های پیشرفته آن روزگار - که به وفور در اختیار او بود - جنگ با این دشمنان را در ساعتی پایان خواهد بخشید؛ از این رو خود در مرحله نخست به میدان جنگ وارد نشد و از چند تن از سردارانش خواست که به میدان روند و این چند یاغی بادیه نشین را، کت بسته به محضرش آورند!. اما وعده الهی چنان بود که این لشکر عظیم با آن سلاح‌ های مجهز، ناکام میدان باشد؛ و سرانجام امپراطوری‌ های قدرتمند روزگار یکی پس از دیگری به دست مسلمین فتح و تسخیر شوند.

یکی از دوستان مورد اعتماد ما، نقل می‌ کرد که شصت سال پیش از این، از مرحوم عارف نامبردار حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی - که سفری به تهران آمده بود - درباره کیفیت جنگ حضرت ولی عصر (عج) با اصحاب قدرت این روزگار سؤال کردم. ایشان در جواب فرمودند: برخیز و به همراه من بیرون بیا. آن دوست نقل می‌ کرد که به همراه مرحوم شیخ از چند خیابان گذشتیم و به خیابان شمس‌ العماره - که در آن زمان محل تردد اتوبوس‌ های بین شهری و مکان سوار شدن و تخلیه مسافران و بارهای پایتخت بود -، وارد شدیم. در آن هنگام، هنگامه‌ ای از تردد اتوبوس‌ ها برپا بود و غوغای حرکت آنها، خیابان را فرا گرفته بود. در این حال مرحوم شیخ به قسمتی از خیابان اشاره‌ ای کرد و تمامی اتوبوس‌ های آن قسمت از خیابان از حرکت باز ایستادند!


آن دوست ما می‌ گفت: من متعجب از سکون ماشین‌ ها بودم و رانندگان متعجب از اینکه موتور‌ها روشن است اما هیچ حرکتی در آنها مشاهده نمی‌ شود! چون چند لحظه گذشت، حضرت شیخ اشارتی کرد و اتوبوس‌ ها به حالت نخستین بازگشت و حرکت در خیابان آغاز شد! بعد از آن شیخ فرمود: آقای عزیز! من از خادمان حضرت حجت (عج) نیز محسوب نمی‌ شوم، ولی خداوند این قدرت را به من بخشیده است، حال آیا خادمان آن حضرت از چه قدرتی برخوردارند؛ و بدیهی است که از قدرت خود آن حضرت نمی‌ توان سخنی گفت، چه آن قدرت در مخیله آدمی نیز نمی‌ گنجد.

نکته دوم: یکی از القاب حضرت ولی عصر (عج) « مبدیء الآیات » - ظاهر‌ کننده نشانه‌ های عظمت الهی - است، چه آیات و نشانه‌ های قدرت و عظمت الهی به دست آن حضرت ظاهر می‌ شود؛ از این رو ایشان را « مبدی‌ء الآیات » خوانده‌اند.

یکی از علامت‌ های عظمت الهی نیز، از کار افتادن سلاح‌ های روز و بدون استفاده شدن آن‌ ها در مقابل اراده آن حضرت است. آن حضرت، بدون آنکه به سلاح‌ های کشتار جمعی امروز احتیاجی داشته باشند، با سلاح‌ های مرسوم پیشینیان به مبارزه با معاندان می‌ پردازند و بدیهی است که آنان نیز قدرت به کارگیری سلاح‌ های خود را نخواهند داشت.

بر اساس روایتی که از حضرت امیر (ع) نقل شده است، ایشان فرموده‌ اند: « در هنگام ظهور، ملائکه مقربین و منزلین و کروبیین به یاری آن حضرت می‌ شتابند، حضرت جبرئیل از جلو، حضرت میکائیل از سمت راست و حضرت اسرافیل از سمت چپ و دیگر ملائکه الهی از پشت سر، در رکاب ایشان قرار می‌ گیرند و به یاری آن حضرت می‌ شتابند».


نکته سوم: سر این مطلب در آن است که حضرت ولی عصر (عج) مظهر شماری از اسماء الهی همچون « العدل » و الحکیم » هستند و بدین ترتیب آنچه انجام می‌ دهند بر اساس حکمت و عدل است. حال اگر بپذیریم که آن حضرت با سلاح‌ های مرگ ‌آفرین امروزین - که با یک انفجار - جمع بسیاری از مردمان را به خاک هلاک می‌ افکند - به بسط عدالت می‌ پردازند، باید بپذیریم که آن حضرت شماری از بی‌ گناهان را نیز نابود می‌ کنند و این نمی‌ تواند مفهومی به جز بی‌ عدالتی داشته باشد. آیا جز این است که یک انفجار اتمی می‌ تواند چند صد هزار نفر را در لحظه‌ ای روانه دیار خاموشان سازد؟ و آیا آن حضرت (عج) نیز با همین گونه سلاح‌ ها به مبارزه با مخالفان بر می‌ خیزند؟ اگر چنین باشد پس چگونه آن حضرت می‌ توانند مظهر عدالت و حکمت الهی باشند؟ حکمت الهی، مقتضی آن است که تنها معاندان و آنان که از پذیرش حق روی بر می گردانند، به مجازات رسند و عدل او نیز مقتضی آن است که جز از معاندان، دیگران از چنگال مرگ رهایی یابند؛ اما آیا سلاح‌ های امروزی تفاوتی بین معاند و غیر معاند می‌ نهد؟، آیا زنان و کودکان نیز در چنین جنگ‌ هایی دست خوش تعرض این گونه سلاح‌ ها نمی‌ شوند؟

در سلاح‌ های فردی امر برعکس است. کسی که با شمشیر و دیگر سلاح‌ های فردی به جنگ بر می‌ خیزد در انتخاب دشمنی که به دست او روانه دیار نیستی می‌ شود، حق انتخاب دارد و می‌ تواند نیک را از بد بازشناسد و به گونه‌ ای به جنگ بپردازد که نتوان او را ظالم و متعدی به مظلومان دانست.

بدین ترتیب، ما بر آن هستیم که آن حضرت نه با سلاح‌ های کشتار جمعی امروزه که با سلاح‌ های قابل کنترل پیشینیان به بسط عدالت در پهنه گیتی می‌ پردازند.


فارس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۲۲
Seyed Meisam Jasemi