مهدویت و آخرالزمان

مقالاتی در رابطه با مهدویت و آخرالزمان

مهدویت و آخرالزمان

مقالاتی در رابطه با مهدویت و آخرالزمان

مهدویت و آخرالزمان

با عرض سلام و احترام خدمت شما خوانندگان محترم این وبلاگ.

هدف از ایجاد این وبلاگ گردآوری مقالات و مطالبی که در رابطه با مهدویت و آخرالزمان در صفحات مختلف منتشر شده است آنهم با ذکر منبع آن مطلب می باشد .

۹ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

در مورد ملک عبدالله دوم گرچه شواهد مستقیمی پیرامون حضور وی در گروه های ماسونی وجود ندارد، اما حضور طولانی مدت او در غرب و تأثیر پذیری وی از فرهنگ آنان و نیز روابط مسالمت آمیز و توأم با سازش وی با دولت فاسد و ماسونی اسراییل، احتمال ماسون بودن وی را تا حدی مطرح می نماید.

البته نکته ی دیگری که ارتباط کشور اردن و پادشاهان آن را با اسراییل نشان می دهد، موقعیت جغرافیایی این کشور و شکل نقشه ی این سرزمین می باشد؛ چرا که کشور اردن به مثابه کمربندی بخش اعظم سرزمین های اشغال شده توسط دولت اسراییل را محافظت می نماید. اردن بیشترین مرز زمینی را با کشور فاسد اسراییل دارد (142) و می توان به جرأت آن را دروازه ی اسراییل نامید؛ چرا که اگر کنترل اردن در دست مسلمانان مجاهد بیفتد، سقوط اسراییل قطعی خواهد بود. با توجه به اینکه کشور اردن از بدو تأسیس تاکنون مورد حمایت جدی آمریکا و انگلیس و سایر دولت های ماسونی بوده است، هیچ بعید نیست که این حمایت ها به دلیل نقش اردن در ایجاد کمربند محافظ اسراییل بوده باشد. ثبات اردن احتمالاً به این دلیل است که کشورهای ماسونی و در رأس آنها آمریکا و انگلیس هیچ گونه تغییری را در این کشور برنمی تابند. چرا که این تغییرات را خطری بزرگ برای امنیت اسراییل می پندارند.



اردن: کشوری که همچون کمربند از اسراییل محافظت می کند و می توان آن را دروازه ی اسراییل دانست.

یکی دیگر از نکاتی که ممکن است ارتباط خاندان سلطنتی اردن را با یهود نشان دهد، نماد مخصوص این خاندان است که به صورت ستاره ی 7 پر در زمینه ی رنگ قرمز می باشد (143) که این مسئله در پرچم این کشور نیز هویدا می باشد.

نماد ستاره ی 7 پر که نماد این خاندان است، بسیار مشکوک می باشد؛ چرا که نمادهای یهودی و ماسونی بسیاری وجود دارند که به صورت اشیاء نورانی با 7 شاخه یا شعاع نور می باشند که از آن جمله می توان به شمعدان 7 شاخه ی یهود و شمعدان 7 شاخه ی ماسونی اشاره کرد. (144) همچنین مجسمه ی آزادی شهر نیویورک آمریکا که مجسمه ای ماسونی بوده و سازنده اش نیز یک ماسون بوده است، یک تاج به صورت خورشید با 7 شعاع نور بر روی سر دارد. (145) ستاره ی 7 پر خاندان سلطنتی اردن نیز یک شیء نورانی می باشد که 7 شعاع نورانی دارد و علایم یهودی و ماسونی را به ذهن متبادر می سازد. از آن جا که بسیاری از اعضای این خانواده، فراماسون بوده و با یهودیان و صهیونیست ها ارتباط حسنه داشته اند، هیچ بعید نیست که علامت ستاره ی 7 پر نماد این خاندان نیز بیانگر ارتباط ناگسستنی آن ها با فراماسونری و یهود باشد.





دو نماد معروف یهودی و ماسونی: شمعدان 7 شاخه، و مجسمه ی آزادی به شکل زن بیوه (نماد Isis : الهه ی مورد احترام ماسون ها) که تاج تابان با 7 شعاع نور دارد.


ستاره ی 7 پر در زمینه ی رنگ سرخ در پرچم کشور اردن.

بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، پادشاهان اردن و شخص ملک عبدالله روابط بسیار دوستانه ای با اسراییل داشته و در طی این روابط، هم از سوی اسراییل و دوستان آمریکایی و انگلیسی آن حمایت می شوند، و هم از سوی دیگر با ایجاد کمربندی حائل برای اسراییل، از این کشور محافظت می نمایند. با این اوصاف ملک عبدالله نیز که مورد حمایت و دوستی دولت به اصطلاح یهودی اسراییل می باشد، مطابقت زیادی با سفیانی موجود در روایات دارد؛ چرا که سفیانی روایات اسلامی نیز ارتباط حسنه ای با یهود دارد. (146)

10 – مهارت نظامی سفیانی و سپاه او و علاقه ی سفیانی به امور نظامی: مطابق مطالب گفته شده در روایات اسلامی، سفیانی از نظر نظامی بسیار قدرتمند می باشد و احتمالاً خود وی نیز در امور نظامی تبحر خاصی دارد. پیروزی های پی در پی سفیانی در عرض کمتر از یک سال و شکست دادن نیروهای مختلف از جمله قوات دمشق، اصهب، ابقع، نیروهای ترک، ارتش عراق و پیشروی در شمال عربستان، نشان از قدرت بالای سپاه سفیانی دارد که البته هیمنه ی این سپاه توسط لشکریان خراسان (ایران) و یاران حضرت مهدی (عج) شکسته شده و ارتش قدرتمند سفیانی سرانجام نابود خواهد شد. (147)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۳ ، ۱۴:۱۶
Seyed Meisam Jasemi

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۳ ، ۱۴:۴۸
Seyed Meisam Jasemi

از سوی دیگر، ملک حسین پدر ملک عبدالله در فراماسونری عضویت داشته و از اعضای برجسته ی این تشکیلات شیطانی بوده است. (133) همانگونه که در مقاله ی « فراماسونری: دجال آخرالزمان » به تفصیل اشاره شد، تشکیلات شیطانی فراماسونری، موجودیت خود را وامدار بنی اسراییل و تعالیم الحادی کابالا است و قوم بنی اسراییل و یهودیان، تعالیم الحادی مصر باستان را در قالب تعالیم الحادی کابالا گردآوری کرده و نام عرفان یهودی بر آن نهادند! (134) به گفته ی بسیاری از محققان، تعالیم شیطانی فراماسونری عمده ی تعالیم خود را از کابالا به ارث برده است. (135) بنابراین عضویت در فراماسونری، به معنای سر سپردگی به تعالیم منحرف یهود و بنی اسراییل است و عضویت ملک حسین پادشاه سابق اردن در فراماسونری، معنایی بجز خدمت وی به بنی اسراییل و یهود ندارد.


در نامه ی زیر که از سوی یک گروه ماسونی اسراییلی برای بیل کلینتون، ملک حسین و اسحاق رابین فرستاده شده و در نوامبر سال 1994 در نشریه ی اسراییلی « جروزالم پست » به چاپ رسیده است، به وضوح از این سه نفر به عنوان ماسون های صلح طلب نام برده شده است. (136) تصویر زیر نامه ی مذکور را نشان می دهد: (137) جالب اینکه این نامه علاوه بر نشان دادن عضویت ملک حسین در فراماسونری، به خباثت وی و همدستی اش با دولت اسراییل اشاره می کند. چرا که این نامه بعد از توافق بین اردن و اسراییل و سازش اردن با این کشور به دست آمد تصویر زیر نامه مذکور را نشان می دهد:



نامه ای که در آن به ماسون بودن ملک حسین پادشاه سابق اردن اشاره شده است و به همین دلیل از سوی یک نهاد ماسونی اسراییل مورد تقدیر قرار گرفته است.


نکته ی عجیب اینکه ماسون بودن پادشاهان این خاندان، تنها به ملک حسین ختم نمی شود؛ بلکه نخستین پادشاه این سلسله یعنی شریف حسین حاکم حجاز نیز ماسون بوده است. (138) این مسئله ی تعجب برانگیز به وضوح در سایت های اینترنتی متعددی بیان شده است که از آن جمله می توان به دیکشنری اینترنتی ویکیپدیا اشاره کرد. (139) شخص شریف حسین مؤسس خاندان سلطنتی هاشمی و جد ملک عبدالله دوم پادشاه اردن، عضو یک گروه ماسونی با عنوان « Order of the Bath » بود (140) و در این گروه مقام « GCB » را در اختیار داشته است؛ (141) گرچه این نکته عجیب به نظر می سد و باور حضور یک مرد عرب اهل حجاز با لباس های ستنی عربی در گروه های ماسونی کمی مشکل است، اما متاسفانه این واقعیتی است که وجود دارد.



شریف حسین جد ملک عبدالله دوم پادشاه اردن که مقام GCB را در یک گروه ماسونی معروف با عنوان  Order of the Bath داشته است.



                                                   مقام GCB در گروه ماسونی Order of the Bath.


                          

                                                شعبه ی گروه ماسونی Order of the Bath در آمریکا.



مقام GCB) Knights Grand Cross) شریف حسین مؤسس خاندان پادشاهی اردن هاشمی در گروه ماسونی (Order of the Bath). جالب اینکه نوه ی شریف حسین، یعنی شاه حسین پادشاه سابق اردن و پدر ملک عبدالله دوم پادشاه فعلی اردن نیز عضو همین گروه ماسونی بوده است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۳ ، ۲۰:۴۲
Seyed Meisam Jasemi

از خداوند منان طلب و درخواست داریم که در ظهور آن یگانه ، امام معصوم ، که خود نوری الهی و در پرده انوار است ، تعجیل فرمایند. این دعا برای همه مؤمنان و مسلمین مفید است زیرا که دل ها ، عقول و قلوب آنان را برای ظهور آماده خواهد ساخت.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۳ ، ۱۵:۴۶
Seyed Meisam Jasemi

انطباق منطقه ی « وادی یابس » یا « حوران » بر مرز بین اردن و سوریه، بسیار حائز اهمیت و شگفت انگیز است؛ چرا که با توجه به اینکه در جهان امروز مرزهای جغرافیایی تعریف شده، کشورها را از یکدیگر جدا می کند و مانند زمان قدیم مرزها تقریبی نیستند؛ بنابراین در عصر حاضر، خروج یا قیام در صورتی معنا دارد که در مرزهای جغرافیایی اتفاق بیفتد.

 

در حال حاضر با توجه به اینکه منطقه ی « حوران » یک منطقه ی مرزی است، در صورتی که از سوی کشور اردن به کشور سوریه حمله شود، احتمالاً این حمله از این منطقه انجام خواهد شد. در صورت وقوع این حادثه، حمله ی مذکور، بر عبارت خروج از وادی یابس انطباق دارد.

 

حال اگر نگاهی دوباره به وقایع هنگام ظهور بیاندازیم، ملاحظه خواهیم کرد که مطابق روایات، سفیانی بعد از تصرف دمشق به سمت شمال سوریه و جنوب ترکیه حرکت کرده و بعد از درگیری با نیروهای اصهب و ابقع و سپس نیروهای ترک در قرقیسیا، مسیر خود را به سمت جنوب شرقی منحرف کرده و به سمت عراق لشکرکشی می نماید. (108)

 

بعد از تصرف عراق، سفیانی دو لشکر را مأمور تصرف حجاز و خراسان می نماید که این دو لشکر از یاران سید خراسانی و حضرت مهدی (عج) شکست خورده و بعد از آن هزیمت های پی در پی نصیب لشکر سفیانی گشته و این مسئله تا زمان کشته شدن سفیانی ادامه خواهد یافت. (109)

 

لشکرکشی سفیانی در تصویر زیر و مطابق روایات نشان داده شده است:



مسیر لشکرکشی ها، تحرکات و جنایات سفیانی در آخرالزمان و در فاصله ی اندکی قبل از ظهور حضرت مهدی (عج). (مطابق روایات اسلامی)


حال با توجه به مسیر ترسیم شده در روایات پیرامون لشکرکشی های سفیانی در آخرالزمان، اگر بپذیریم که سفیانی از سوریه خروج کند و به سمت اردن حمله نماید، گرچه در این حالت نیز خروج از منطقه ی « وادی یابس » در مرز اردن و سوریه صورت می گیرد، اما مسیر لشکرکشی در این حالت، از سمت سوریه در شمال به اردن در جنوب بوده و برخلاف جهت ترسیم شده در روایات خواهد بود. اما اگر کشور اردن به سوریه حمله نماید و سفیانی از اردن خروج کند، در این صورت نیز خروج از منطقه ی « وادی یابس » انجام می شود، اما در این حالت مسیر لشکرکشی اردن دقیقاً منطبق با مسیر لشکرکشی سفیانی بر اساس روایات می باشد. بدین ترتیب اگر لشکر اردن و ملک عبدالله بخواهد به سمت سوریه حمله کند، این لشکرکشی از منطقه ی « حوران » انجام شده و محل « حوران » نیز بر منطقه ی « وادی یابس » منطبق می باشد. بدین ترتیب لشکرکشی ملک عبدالله به سمت سوریه در صورت وقوع، منطبق بر توصیف روایات پیرامون خروج سفیانی است. البته چنین وقایعی هنوز اتفاق نیفتاده است، ولی در صورت وقوع شرایط مذکور، شبیه توصیف روایات خواهد بود.


مسیر لشکرکشی ها، تحرکات و جنایات سفیانی در آخرالزمان و در فاصله ی اندکی قبل از ظهور حضرت مهدی (عج) مطابق روایات اسلامی. برای دیدن تصویر بزرگتر، تصویر قبل را ملاحظه کنید.


خروج از وادی یابس، در صورتی که سفیانی فردی اهل سوریه باشد و بخواهد از سوریه به اردن حمله کند و بدین ترتیب قیام خود را آغاز نماید. اگر جهت فلش این عکس را با جهت فلش عکس قبل که توصیف روایات را درباره ی خروج سفیانی ارایه می کرد، مقایسه کنیم، می بینیم که این عکس با عکس قبل تفاوت دارد و این نحوه ی خروج با توصیف روایات چندان همخوانی ندارد.

 

نکته ی جالبی که پیرامون منطقه ی « حوران » یا همان « وادی یابس » موجود در روایات وجود دارد، این است که منطقه ی مذکور محل زندگی اقوام دروزی می باشد (110) و همان گونه که در مقاله ی « تحرکات داییان سفیانی در آخرالزمان » بیان کردیم، به احتمال قریب به یقین، قوم « دروز » همان « بنی کلب » روایات اسلامی هستند که در برخی از روایات، از آنها به عنوان « داییان سفیانی » نام برده شده است. (111).



« حوران » محل زندگی اقوام « دروز » یا همان « بنی کلب » احتمالی روایات اسلامی نیز می باشد.

 

مطابق روایات، داییان سفیانی یا بنی کلب، بهترین متحدان سفیانی می باشند و عجیب اینکه « حوران » محل زندگی « دروز » یا همان « بنی کلب » روایات نیز می باشد. (112) هیچ بعید نیست که در صورت خروج سفیانی که بنا بر نظر ما ممکن است همان ملک عبدالله دوم اردن باشد، اقوام « دروز » اردنی و سوری که در منطقه ی « حوران » ساکن هستند، با وی بیعت و همراهی کرده و به کمک « دروزی های » لبنان و اسراییل از وی پشتیبانی نمایند. (113) البته این موضوع برای همه ی « دروزی ها » عمومیت ندارد و برخی از آنها انسان های فتنه گری نیستند؛ اما در هر حال تعدادی از « دروزی ها » در چهار کشور اردن، سوریه، لبنان و اسراییل به فتنه گری و دشمنی علیه شیعیان می پردازند. (114) این افراد که احتمالاً بر بنی کلب روایات منطبقند، ممکن است سفیانی را در خروج خود از منطقه ی « وادی یابس » همراهی کرده و در لشکر او شرکت نمایند. (115) روایات نیز پیرامون « بنی کلب » (یا همان قبایل « درزو » امروزی) چنین می گویند:

 

« از امیرالمومنین (ع) روایت شده که فرمود: برای آن نشانه هایی است ... خروج سفیانی با پرچم سرخ که فرمانده اش مردی از قبیله ی « بنی کلب » است. » (116)

 

البته برای مطالعه ی بیشتر پیرامون « بنی کلب » و تحرکات آنها در آخرالزمان می توانید به مقاله ی « تحرکات داییان سفیانی در آخرالزمان » مراجعه فرمایید. (117)

 

بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، روایاتی که بیان می دارند خروج سفیانی از منطقه ی « وادی یابس » صورت می گیرد نیز به خوبی می توانند بر ملک عبدالله و تحرکات نظامی او در مرز سوریه و احیاناً حمله ی او به کشور سوریه در اثر تحریکات دول غربی منطبق باشند. البته این واقعه هنوز رخ نداده است، اما در صورت بروز آن، به خوبی با توصیف روایات پیرامون خروج سفیانی منطبق است.

 

اما نکته ی مهمی که پیرامون خروج سفیانی از « وادی یابس » اهمیت دارد، این است که با وجود اینکه روایات متعددی پیرامون خروج سفیانی از « وادی یابس » وجود دارند، اما هیچیک از روایات مذکور، سند قوی و مناسبی ندارند و بنابراین نمی توان روی آنها تکیه کرد. (118) به هر حال چه خروج سفیانی را از شام بپنداریم و چه خروج او را از « وادی یابس » صحیح بدانیم، هر دو منطقه بر اردن انطباق داشته و احتمال اینکه ملک عبدالله دوم پادشاه اردن و یا پادشاه دیگری از این کشور، همان سفیانی روایات باشد را تقویت می نماید.

 

ذکر یک نکته ی مهم: همانگونه که قبلاً اشاره نمودیم، مطابق روایات اسلامی، سفیانی بر مناطق پنجگانه ی شام تسلط می یابد که این مناطق عبارتند از: قنسرین، دمشق، اردن، فلسطین و حمص. (119) مناطق قنسرین، حمص و دمشق در سوریه واقع شده اند و اردن نیز که همان کشور اردن کنونی می باشد. اما قضیه ی تسلط سفیانی بر فلسطین چیست؟

 

همانگونه که می دانیم، اردن یکی از نزدیکترین متحدان اسراییل می باشد. حتی این ارتباط تا آنجا پیش رفته است که تعمیر و نگهداری مسجدالاقصی به اردن واگذار شده است و حتی علامت ستاره ی 7 پر خاندان پادشاهی اردن را می توان در مناره ی جدید مسجدالاقصی دید. (120)

 

بدین ترتیب سفیانی که با یهود ارتباط نزدیکی دارد، هیچ بعید نیست که بتواند بدون جنگ و خونریزی بر بخش شرقی قدس تسلط یابد و نقش کنونی دولت اردن را در این منطقه ایفا کند.

 

البته اگر ملک عبدالله دوم پادشاه اردن همان سفیانی روایات باشد، در حال حاضر اردن را در اختیار داشته و بخش شرقی قدس را نیز به صورت تلویحی و با عنایات اسراییلی ها! تحت اختیار دارد. بنابراین اگر ملک عبدالله دوم سوریه را اشغال کند، عملاً مناطق پنجگانه ی شام را که در روایات ذکر شده است، تحت اختیار خواهد داشت.

 

9– حمایت یهود از سفیانی و ارتباط سفیانی با یهودیان: مطابق روایات اسلامی، سفیانی با یهودیان ارتباط نزدیکی دارد. (121) البته این ارتباط به صورت غیر مستقیم از لا به لای روایات استنباط می شود.

 

بدین صورت که سفیانی بعد از شکست های پیاپی، آخرین بار نیروهای خود را در رمله (منطقه ای در فلسطین اشغالی) گرد هم می آورد و برای آخرین بار مقابل حضرت مهدی (عج) صف آرایی می نماید که نهایت این جنگ به کشته شدن سفیانی ملعون می انجامد. (122) از آنجا که مطابق سایر روایات، فلسطین محل کشته شدن دجال و یهودیان تحت امر وی نیز هست، (123) چنین استنباط می گردد که سفیانی با یهودیان و نیز دجال ارتباط دارد و از سوی آنان مأمور دخالت در اوضاع خاورمیانه است.

 

همانگونه که در مقاله ی « فراماسونری: دجال آخرالزمان » ذکر کردیم، فراماسونری جهانی با دجال آخرالزمان انطباق بسیاری دارد. (124) (125) در واقع فرماسونری جهانی با دروغ بستن به حضرت سلیمان (ع)، ایشان را که در اصل بازسازی کننده ی مسجدالاقصی بوده اند، به عنوان سازنده ی معبدی شیطانی که آن را به دروغ معبد سلیمان دانسته اند، معرفی می نماید. (126) تشکیلات فراماسونری جهانی که احتمالاً دجال آخرالزمان می باشد، با تمام قدرت در فلسطین اشغالی به جنایت اشتغال دارد تا به خیال خام خود، ادیان الهی را نابود نماید. (127) ان شاء الله با ظهور حضرت مهدی (عج)، فراماسونری جهانی یا همان دجال احتمالی آخرالزمان در فلسطین اشغالی نابود خواهد شد؛ چرا که روایات خبر از کشته شدن دجال در فلسطین اشغالی می دهند و به نظر می رسد فراماسونری که انطباق زیادی با دجال دارد و فتنه ی بزرگ آن در فلسطین در حال جریان است، در این سرزمین برای همیشه محو خواهد شد. (128) (ان شاء الله) برای مطالعه ی بیشتر در این زمینه می توانید به مقاله ی « فراماسونری: دجال آخرالزمان » مراجعه فرمایید. (129) کشور اسراییل نیز به عنوان آخرین بازوی فراماسونری تشکیل شده است تا مهمترین آرمان ماسونی را که همان تخریب مسجدالاقصی و ساخت معبد شیطانی و دورغین سلیمان است تحقق بخشد.

 

بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، محل فتنه ی دجال که سیستمی مرتبط با یهود است، در  فلسطین اشغالی می باشد. (130) از آنجا که آخرین نبرد حضرت مهدی (عج) با سفیانی نیز در فلسطین اشغالی صورت می گیرد، (131) به احتمال قریب به یقین، سفیانی با یهود و دجال نیز مرتبط است.

 

با توجه به مطالبی که در بالا ذکر شد، به صورت غیر مستقیم از روایات چنین برمی آید که سفیانی با یهود و دجال ارتباط دارد؛ این مسئله، نکته ی دیگری است که ملک عبدالله دوم پادشاه اردن را با سفیانی روایات منطبق می نماید. زیرا ملک حسین پدر ملک عبدالله و خود شخص ملک عبدالله دوم پادشاهان سابق و کنونی اردن، در بین کشورهای منطقه نزدیکترین روابط را با اسراییل داشته اند. (132)



                                       اردن؛ کشوری که روابط دوستانه با اسراییل دارد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۳ ، ۰۰:۲۳
Seyed Meisam Jasemi

سالروز آغاز امامت و ولایت گل سرسبد عالم هستی، بر همه شیعیان جهان تبریک و تهنیت باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۳ ، ۱۸:۴۸
Seyed Meisam Jasemi

سالروز شهادت یازدهمین بوستان امامت و ولایت امام حسن عسگری علیه السلام بر تمامی شیعیان تسلیت باد . 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۳ ، ۲۱:۲۷
Seyed Meisam Jasemi

گریه کن براى قبرى که به طوس است

آیت الله حسین مظاهرى

 

اسم آن بزرگوار على و کنیه او ابو الحسن الثانی و لقب مشهور او رضا است. عمر مبارک آن حضرت پنجاه و پنج سال بود. در یازده ذى القعده سال ۱۴۸ هجرى به دنیا آمد و در سال ۲۰۳ هجرى در آخر ماه صفر به دست مأمون عباسى مسموم و شهید شد.

مدت امامت آن بزرگوار بیست سال بود ، که تقریباً هفده سال آن را در مدینه، ملجأ عوام و منجى انام و معلم علما و مروج دین بود. سه سال آخر، او را از مدینه جبراً به طوس بردند و در طوس تا توانست از حریم دین حراست کرد تا سرانجام به دست مأمون شهید شد.


مقام علمى حضرت رضا

از متون اسلامى مى توان نتیجه گرفت که آن حضرت عالم بما سوى الله، واسطه فیض این عالم، معدن کلمات پروردگار، صندوق انوار الهى و خزینه علم خداوند متعال است. احتجاجات و مباحثات حضرت رضا (ع) با فرقه هاى مختلف در مجلس مأمون، مقام علمى آن حضرت را آشکار مى کند. چنان که بارها مأمون مى‏ گفت: «ما اعلم احدا افضل من هذا الرجل على وجه الارض؛ یعنی: هیچ کس را در روى زمین داناتر از حضرت رضا نمى دانم».

فرید وجدى در دایرة المعارف خود، در ذیل کلمه رضا مى‏ گوید: «مأمون سى و سه هزار نفر از بزرگان طوایف و فرق مختلفه را جمع کرد و از آنان خواست که لایق ترین افراد را از میان خود انتخاب کنند تا ولایت عهدى را به او واگذار نماید. همه آن سى و سه هزار نفر، در على بن موسى الرضا اتفاق نمودند».

در این باب از حضرت رضا (ع) مطلبى نقل است که مقام عبودیت آن بزرگوار را بر ما روشن مى‏ کند. آن حضرت به دعبل خزاعى شاعر معروف عبایى داد و فرمود: «قدر آن را بدان که در این عبا هزار شب و هر شبى، هزار رکعت نماز خوانده است».

آنان که حضرت رضا (ع) را از مدینه به طوس آوردند، همه از کثرت عبادت و تضرع و انابه و زارى و تهجد و مواظبت کامل آن حضرت در عبادت سخن گفته اند.


تواضع حضرت رضا

یاسر، خادم آن حضرت مى گوید: حضرت رضا همیشه با خدمه و کارگرهاى خود غذا مى خورد و دوست داشت که با آنها بنشیند و صحبت و درد دل کند. بعضى از ناآگاهان به این کار حضرت ایراد مى گرفتند و حضرت مى فرمود: ان الرب تبارک و تعالى واحد و الأب واحد و الام واحدة و الجزاء بالاعمال. پروردگار، پدر، و مادر، یکى است و فضیلت فقط و فقط به کردار است.


ادب و اخلاق حضرت رضا

ابراهیم بن عباس که در مسافرت از مدینه تا طوس خدمت آن حضرت بوده است، چنین مى گوید: «ندیدم به احدى ظلم کند، هیچ وقت کلام کسى را قطع نمى کرد. هیچ حاجتى را رد نمى نمود. پاى خود را مقابل احدى دراز نمى کرد و در مقابل احدى تکیه نمى داد و با هیچکس سخن جسارت آمیز نمى گفت».


سخاوت حضرت رضا

قضیه اى که کلینى رحمه الله در این باره نقل کرده است، ذکر مى کنیم. راوى مى گوید: «با جمعى بسیار خدمت حضرت رضا بودیم که ابن سبیلى آمد و چنین گفت: یابن رسول الله! من دوست شما و پدران شما هستم. نفقه خود را در راه حج گم کرده ام. نفقه راه به من عنایت کنید، چون به خراسان رسیدم براى شما صدقه مى دهم، زیرا آنجا مکنت دارم. حضرت رضا (ع) داخل اتاق شده پس از چندى از بالاى در، دویست دینار به او داد و خواهش کرد برود و فرمود: لازم نیست صدقه بدهى. چون حضرت آمد، از ایشان پرسیدند: پول را از بالاى در دادید و خواهش نمودید که برود تا او را نبینید. فرمود: من خواستم ذلت سؤال را در صورت او نبینم. آیا نشنیده ‏اید که رسول اکرم فرموده است: صدقه پنهانى، معادل هفتاد حج است، و گناه آشکار موجب خذلان، و گناه پنهانى را خداوند مى آمرزد».

آنچه نوشته شد، نمونه اى از فضایل حضرت رضا (ع) بود. ذکر این گونه فضایل براى حضرت رضا مقام و شأنى نیست. بنابراین بهتر است که مقدارى از وقایع مسافرت جبرى آن بزرگوار از مدینه به طوس را ذکر کنیم:


ممالک اسلامى، بعد از مرگ هارون الرشید در طغیان بودند و شورش هاى فراوانى پدید آمد. هنگامى که مأمون برادرش را نابود کرد و توانست زمام امت اسلامى را به دست بگیرد، صلاح را در آن دید که سران ممالک اسلامى را جمع کند، تا بدین وسیله بتواند فتنه ها را خاموش نماید. پس سى و سه هزار نفر از بزرگان بلاد را به نام مستشار در مرکز جمع نمود، و ولایت عهدى را به طور جبر و تهدید به حضرت رضا واگذار کرد، و بدین وسیله توانست به ممالک اسلامى آرامش بخشد.

هنگامى که شورها فرو خفت، افرادى که به عنوان مستشار خوانده شده بودند، متفرق و بسیارى از آنان مورد بى مهرى و یا احیاناً زندان و تبعید قرار گرفتند و کشته شدند. از جمله آن افراد که صلاح دانستند او را شهید کنند، حضرت رضا (ع) است.

در خاتمه، قسمتى از قصیده دعبل را که در مرو براى حضرت (ع) خوانده است، یادآور مى شویم. قصیده بسیار مفصل است و صاحب کشف الغمه همه آن را ضبط نموده است. چند بیتى از آن را اینجا مى آوریم. دعبل خدمت حضرت رسید و اشعارش را خواند تا بدین جا رسید:

 

افاطم لوخلت الحسین مجدلا * و قد مات عطشانا بشط فرات

ــ‌ «اى فاطمه! کاش با حسینت در کربلا بودى، که در کنار نهر فرات تشنه جان داد».

 

تا این که رسید به قبر موسى بن جعفر (ع) در بغداد و چنین گفت:

 

و قبر ببغداد لنفس زکیة * تضمنها الرحمن فی الغرفات

ــ «اى فاطمه! از قبر بیرون آى و گریه کن، براى قبرى که در بغداد است. قبر نفس پاکى که انوار رحمانى آن را فرا گرفته است».

 

حضرت رضا فرمود: دعبل! من هم شعرى مى گویم، همین جا آن را درج کن.

 

و قبر بطوس یا لها من مصیبة * الحت على الأحشاء بالزفرات

إلى الحشر حتى یبعث الله قائما * یفرج عنا الغم و الکربات

 

ــ «فاطمه!. دل او را غصه‏ ها پاره پاره کرده است. این غصه ها ادامه دارد تا روز قیامت، نه بلکه، تا قیام آل محمد که همه غم ها و غصه هاى اهل بیت را مى‏ زداید».

دعبل مى گوید: «یابن رسول الله! ما در طوس از شما اهل بیت قبرى سراغ نداریم».

حضرت فرمودند: «آن قبر من است، زمانى نخواهد گذشت که من در طوس مدفون مى شوم. هر که مرا زیارت کند، در بهشت با من است و از این جهان آمرزیده خواهد رفت.» دعبل ادامه مى دهد:

 

خروج امام لا محالة واقع * یقوم على اسم الله و البرکات

یمیز فینا کل حق و باطل * و یجزی على النعماء و النقمات

 

قیام پیشوا ـ امام ـ قطعاً واقع مى شود با نام خدا و با فیض و برکات خدا مى آید. حق و باطل با وجود او در میان مردم ظاهر مى شود و خوبان و بدان به جزاى کردارشان خواهند رسید».

چون به اینجا رسید، حضرت رضا بلند شد و براى احترام دست روى سر نهاد و سر فرود آورد، گریه کرد و فرمود: «دعبل این امام را مى شناسى؟» دعبل گفت: «مى‏دانم که امامى از شما قیام مى کند و به دست او پرچم اسلام روى زمین افراشته مى شود و عدالت اسلامى، سرتاسر جهان را مى گیرد.» حضرت فرمود: «دعبل، امام بعد از من، محمد پسر من است و بعد از او پسرش على است و بعد از پسرش حسن و بعد از حسن پسر او حجت، قام آل محمد منتظر مطاع است.

منتظر است در غیبت، مطاع است وقت ظهور. او است که جهان را از عدالت انباشته مى کند، پس از آنکه از ظلم انبوه بود. سپس حضرت صد دینار و یک لباس به دعبل عنایت کردند».

چون دعبل به قم آمد، هر دینارى را از او صد دینار خریدند و هرچه کردند که لباس را به هزار دینار از او بخرند نداد، ولى چون از قم بیرون رفت، بعضى از اهل قم لباس را به زور از او گرفتند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۳ ، ۱۰:۴۱
Seyed Meisam Jasemi

نخستین مظهر و نشانه کوثر که بر دامان پاک فاطمه اطهر (س) پا به عرصه گیتی نهاد، امام حسن (ع) بود. نشانه‏ ای از تجلی مقدس ترین پدیده ‏ای که از خجسته ترین پیوند برین انسانی، نصیب حضرت محمد (ص)، علی مرتضی علیه السلام و فاطمه زهرا (س) گردید.

همان لؤلؤیی که از التقای دو اقیانوس نبوت و امامت‏ به ظهور پیوست و معجزه بزرگ «مرج البحرین یلتقیان، بینهما برزخ لا یبغیان، یخرج منهما اللؤلوء والمرجان‏». را تجسم بخشید و کلام خدا در کلمه وجودی چنین ظاهر شد.

از نیایی الهام گیر و پدری پیشوا، وارثی برخاکیان و جلوه‏ای بر افلاکیان پدید آمد با وراثتی ابراهیمی، مقصدی محمدی، منهجی علوی، زهره ‏ای زهرایی که عصای فرعون کوب موسی را در دست صلح آفرین عیسوی داشت و تندیس زنده اخلاق قرآن بود و رایت جاودانگی اسلامی را در زندگی توام با مجاهده و شکیبایی تضمین کرد و بقاع امن و ایمان را به ابدیت در بقیع شهادت بر افراشت و مکتبش از خاک گرم مدینه به همه سوی جهان جهت یافت و با همه مظلومیتش در برابر سیاهی و تباهی جبهه گرفت و به حقیقت اصالت بخشید و مشعلدار گمراهان و زعیم ره یافتگان گردید.

حضرتش در بقیع بی بقعه، در جوار جده پدریش فاطمه بنت اسد، برادر زاده نازنینش امام سجاد علیه‌ السلام و مضجع امام باقر و امام صادق علیهماالسلام آرمیده است.


تولد و کودکی

فرزند گرامی رسول الله و نخستین نوه‏ ی او در مقدس ‏ترین ماه‏ های سال قمری یعنی پانزدهم رمضان سال سوم هجرت چشم به جهان گشود. امام مجتبی در دامان حضرت زهرا (س) بزرگ شد.

او از همان دوران کودکی از نبوغ سرشاری برخوردار بود وی با حافظه‏ ی نیرومندش، آیاتی را که بر پیامبر اکرم نازل می شد، می شنید و همه را حفظ می کرد و وقتی به خانه می‏ رفت، ‏برای مادرش می خواند و حضرت فاطمه آن آیات و سخنان رسول الله را برای حضرت علی نقل می کرد و علی (ع) به شگفتی می پرسید: این آیات را چگونه شنیده است؟ و زهرای مرضیه می فرمود: از حسن علیه السلام شنیده‏ ام.


به داستانی در این مورد توجه کنید:

«روزی علی علیه السلام پنهان از دیدگان فرزندش به انتظار نشست، تا ببیند فرزندش چگونه آیات را بر مادرش تلاوت می‏ کند. امام حسن علیه السلام به خانه آمد و خواست آیات قرآن را برای مادرش بخواند; ولی زبانش به لکنت افتاد و از گفتار باز ماند و چون مادرش علت را پرسید، گفت: مادر جان! گویا شخصیت بزرگی در این خانه است که شکوه وجودش، مرا از سخن گفتن باز می دارد».


درس اخلاق

از امام مجتبی (ع) خواستند که سخنی و مطلبی درباره اخلاق نیکوی پیامبر اکرم بگوید. ایشان فرمود:

هر کس نیازی به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله می برد حاجتش رد نمی شد و هرچه در توان داشت برای رفع نیاز مردم به کار می برد و شنیدم پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس نماز صبح را بگذارد، آن نماز بین او و آتش دوزخ دیواری ایجاد می کند.


امام حسن از منظر رسول الله

حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله فضایل و امتیازات فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام را بین مسلمانان تبلیغ می کرد و از ارتباط او با مقام نبوت و علاقه‏ ی حقیقی که به وی داشت همه جا سخن می‏ گفت.

آنچه از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد حضرت مجتبی علیه السلام بیان شده است چنین است:

ـ «هر کس می خواهد آقای جوانان بهشت را ببیند به حسن علیه السلام نگاه کند».

ـ «حسن گل خوشبویی است که من از دنیا برگرفته‏ ام».

روزی پیامبر اکرم (ص) به منبر رفت و امام حسن (ع) را در کنارش نشانید و نگاهی به مردم کرد و نظری به امام حسن انداخت و فرمود: «این فرزند من است و خداوند اراده کرده که به برکت وجود او بین مسلمانان صلح را برقرار سازد». یکی از یاران رسول الله می گوید: پیغمبر صلی الله علیه و آله را دیدم که امام حسن را بر دوش می کشید و می فرمود: «خدایا من حسن را دوست دارم، تو هم دوستش بدار». روزی پیامبر معظم اسلام (ص) امام حسن (ع) را بر دوش گرفته بود، مردی گفت: ای پسر، بر مرکب خوبی سوار شده ای. پیامبر فرمود: «او هم سوار خوبی است».

شبی پیغمبر خدا (ص) نماز عشأ می خواند و سجده ای طولانی به جا آورد. پس از پایان نماز، دلیل را از حضرتش پرسیدند، فرمود: پسرم حسن، بر پشتم نشسته بود و ناراحت بودم که پیاده اش کنم. انس بن مالک نقل می کند که: «رسول الله صلی الله علیه و آله درباره‏ی امام حسن علیه السلام به من فرمود: ای انس! حسن فرزند و میوه دل من است، اگر کسی او را اذیت کند، مرا اذیت کرده و هر کس مرا بیازارد، خدا را اذیت کرده است«.

زینب دختر ابو رافع می گوید: «حضرت زهرا (س) در هنگام بیماری رسول الله صلی الله علیه و آله، هر دو فرزندش را نزد پیامبر آورد و فرمود: اینان فرزندان شما هستند. اکنون ارثی به آنان بدهید. حضرت فرمود که شرف و مجد و سیادت و شجاعتم را به حسن و حسین بخشیدم».


اسوه ایثارگری

یکی دیگر از صفات برجسته امام مجتبی (ع) انفاق و بخشش بی سابقه اوست. تاریخ نگاران نوشته اند: امام حسن علیه السلام دوبار تمام ثروت خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار دارایی اش را به دو نصف کرده، نیمی را برای خود گذاشت و نصف دیگر را در راه خدا انفاق کرد. امام حسن (ع) ملجأ درماندگان، آرام بخش دل های دردمندان و امید تهیدستان بود. هیچگاه نشد که فقیری به حضور آن بزرگوار برسد و دست خالی برگردد. در همین مورد نقل کرده اند که: مردی به حضور امام حسن علیه السلام آمد و اظهار فقر و حاجت کرد. امام حسن دستور داد تا پنجاه هزار درهم، به اضافه پانصد دینار به او بدهند. مرد سائل حمالی را صدا زد که پول هایش را برایش ببرد. امام مجتبی علیه السلام پوستین خود را هم به آن مرد داد و فرمود: این را هم به جای کرایه به آن مرد بده».


امام حسن مجتبی، بعد از پدر

پس از آن که حضرت علی (ع) در محراب عبادت، خون خویش را به پای درخت توحید نثار کرد، امام مجتبی غمگین در سوگ اسوه صبر و بردباری، برفراز منبر رفت و بعد از حمد و سپاس خداوند در فرازی از سخنانش فرمود: «… لقد قبض فی هذه اللیله رجل لم یسبقه الاولون بعمل و لا یدرکه الاخرون بعمل ...»

ـ شب گذشته مردی از این جهان در گذشت که هیچ یک از پیشینیان در انجام وظیفه و اعمال شایسته بر او سبقت نگرفتند و از آیندگان نیز کسی را یارای پا به پایی او نیست … . و سپس فرمود: علی علیه السلام در شبی رخت از جهان بست که در آن شب عیسای مسیح به آسمان عروج کرد و یوشع بن نون جانشین موسای پیامبر نیز در آن شب درگذشت.

پدرم در حالتی دنیا را ترک کرد که هیچ سیم و زر و اندوخته ای نداشت؛ مگر تنها هفتصد درهم که از هدایای مردم به جا مانده بود که قصد داشت با آن خدمتکاری بگیرد. در اینجا، امام گریست و مردم نیز هم صدا با حضرت مجتبی علیه السلام گریستند.

سپس ادامه داد: من پسر بشیرم، من پسر نذیرم، من از خانواده ای هستم که خداوند دوستی آنان را در کتاب خویش (قرآن) واجب کرده است؛ آنجا که می فرماید:

«قل لا اسئلکم علیه اجراً الا المودة فی القربی و من یقترف حسنه نزد له فیها حسنا ...»؛ بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکانم [اهل بیتم] ؛ و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکی اش می افزاییم‏». بر این اساس دوستی ما – خاندان – همان حسنه و خوبی است که خداوند بدان اشاره کرده است سپس بر جای خود نشست.

در این هنگام «عبدالله بن عباس‏» برخاست و به مردم گفت: این فرزند پیامبر شما و جانشین امام علی علیه السلام است، اکنون او رهبر و امام شماست. بیایید و با او بیعت نمایید! مردم گروه گروه به سوی حضرت مجتبی علیه السلام روی آوردند و بیعت کردند. سپس امام علیه السلام خطبه ای بیان فرمود که در آن بر لزوم اطاعت از خدا و پیامبر و اولی الامر تأکید شده بود و مردم را از پیروی شیطان برحذر داشت و اهمیت ایمان و عمل خیر را یادآور گردید. امام مجتبی علیه السلام در سال چهلم هجرت و در سن ۳۷ سالگی با مردم بیعت کرد و با آنها شرط کرد که: با هر که من صلح کنم شما هم صلح کنید، با هر که من جنگ کنم شما هم جنگ کنید و آنها قبول کردند.

در ضمن امام علیه السلام نامه ای به معاویه نوشت و او را دعوت به بیعت کرد و متذکر شد که اگر در امر اداره جامعه اخلال کند و جاسوس بگمارد با قاطعیت برخورد خواهد کرد و در مورد دستگیری و اعدام دو جاسوس وی به او هشدار داد.


معاویه در پاسخ امام نوشت:

«... من از تو سابقه بیشتری دارم، پس بهتر آن که تو پیرو من باشی. من نیز قول می دهم که خلافت مسلمانان، پس از من با تو باشد و هر چه بیت المال عراق است در اختیار تو خواهم گذارد...».

و چنین بود که معاویه از پذیرش حق امتناع ورزید و نه تنها از بیعت ‏با امام حسن علیه السلام خودداری کرد، بلکه عملاً به طرح توطئه علیه حضرت پرداخت و با خدعه و فریب و تطمیع، افرادی را برانگیخت تا نسبت به قتل امام اقدام نمایند و سرانجام این امام مظلوم در بیت خودش به دست همسرش «جعده» زهر خورانده شد و به جای این که نوشی برای مولی باشد، نیشی شد که جگر امام مجتبی علیه السلام را پاره کرد.

امام علیه السلام با دسیسه معاویه مسموم گردید و در روز بیست و هشتم ماه صفر سال پنجاهم هجری به شهادت رسید و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. چونان خورشیدی در دل زمین.


سید عباس رفیعی پور علوی

http://www.ettelaat.com

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۳ ، ۱۴:۴۲
Seyed Meisam Jasemi