مهدویت و آخرالزمان

مقالاتی در رابطه با مهدویت و آخرالزمان

مهدویت و آخرالزمان

مقالاتی در رابطه با مهدویت و آخرالزمان

مهدویت و آخرالزمان

با عرض سلام و احترام خدمت شما خوانندگان محترم این وبلاگ.

هدف از ایجاد این وبلاگ گردآوری مقالات و مطالبی که در رابطه با مهدویت و آخرالزمان در صفحات مختلف منتشر شده است آنهم با ذکر منبع آن مطلب می باشد .

۸ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

اگر چه در تقویم ماه صفر، حوادث متعددی وجود دارد؛ ولی تنها رحلت جانگداز خاتم انبیا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله مرتبط با آیات قرآن است. آن حضرت دوشنبه 28 ماه صفر سال دهم هجری، در سن 63 سالگی دار فانی را وداع گفت و امّت اسلام را در غم خود داغدار کرد.

در پنج سوره از سوره های قرآن، سخن از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله به میان آمده است که از میان آنها سه سوره «انبیاء»، «زمر» و «طور» در مکه و دو سوره «آل عمران» و «نصر» در مدینه نازل شده‌اند.

در این مقاله، آیات مذکور، در سه بخش به طور اختصار مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

الف. سه سوره مکی؛ب. سوره آل‏عمران؛ج. سوره نصر و رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله.

الف. سه سوره مکی


مشرکان مکه برای جلوگیری از پیشرفت اسلام، اقدامات گوناگونی انجام می‌دادند؛ حتّی گاهی نسبت هایی از قبیل ساحر و جادوگر، مجنون، کاهن و شاعر به پیامبر صلی الله علیه و آله می ‌دادند. وقتی نتوانستند با این نسبت های ناروا جلوی تبلیغ پیامبر صلی الله علیه و آله را بگیرند، ناچار شدند خودشان را این‌گونه تسلّی بدهند که منتظر مرگ او می ‌شویم و با مرگش همه چیز تمام می‌ شود؛ هم ما راحت می ‌شویم، هم بت هایمان از طعنه ‌های او نجات می‌ یابند. (1) همچنان ‌که قرآن کریم در سوره طور به این موضوع اشاره کرده، می‌ فرماید: «فَذَکِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِکاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ * أَمْ یَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ * قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصینَ»؛ (2) «پس تذکر ده، که به لطف پروردگارت تو کاهن و مجنون نیستی؛ بلکه آنها می ‌گویند: او شاعری است که ما انتظار مرگش را می ‌کشیم! بگو: انتظار بکشید که من هم با شما انتظار می ‌کشم (شما انتظار مرگ مرا، و من انتظار نابودی شما را با عذاب الهی)!»

و در سوره انبیاء ضمن ردّ انتظار مشرکان، قانون کلی آفرینش را بیان فرموده است: «وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ * کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ»؛ (3) «پیش از تو [نیز] برای هیچ انسانی جاودانگی قرار ندادیم [وانگهی آنها که انتظار مرگ تو را می ‌کشند] آیا اگر تو بمیری، آنان جاوید خواهند بود؟! هر انسانی طعم مرگ را می ‌چشد و شما را با بدی ها و خوبی ها آزمایش می‌ کنیم؛ و سرانجام به سوی ما بازگردانده می ‌شوید ».

خداوند در جواب کافران که می‌ گفتند: «نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ»؛ (4) فرمود: «وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ»؛ «ما برای هیچ بشری قبل از تو زندگی جاویدان قرار ندادیم.» تا اینکه کافران تنها منتظر مرگ تو باشند؛ بلکه آنها هم می ‌میرند «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ»؛ (5) «تو می میری و آنها نیز خواهند مرد.» همه می ‌میرند و مرگ مخصوص به تو نیست تا اینکه آنها از مرگ تو خوشحال شوند.


ای دوست بر جنازه دشمن چو بگذری / شادی مکن که بر تو همین ماجرا رود (6)


در جمله «أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ»؛ استفهام انکاری وجود دارد و به تعبیر علامه طباطبایی، فایده آن در این جمله، «قصر قلب» (7) است؛ یعنی آن کس که می‌ گوید «نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ» خیال می ‌کند که مرگ فقط مخصوص توست،‌ و اگر تو بمیری او با خیال راحت زندگی جاویدانه خواهد داشت؛ در حالی که چنین نیست و همه می‌ میرند «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» (8) و این دنیا خانه گرفتاری و امتحان است و پایان آن مرگ و رجوع به پیشگاه پروردگار و دیدن جزای اعمال و گرفتن نتیجه امتحان. (9)


ب. آل عمران و آیات مربوط به جنگ احد

وقتی در جنگ احد، پیامبر اسلام مجروح شد؛ و حتی پیشانی و دندان آن حضرت شکست، «مصعب بن عمیر» که شباهت زیادی به پیامبر صلی الله علیه و آله داشت به شهادت رسید، دشمنان خیال کردند که خود پیامبر کشته شده است و این خبر را با صدای بلند اعلام کردند.

انتشار این خبر، در میان مسلمانان تزلزل عجیبی ایجاد کرد، جمعی هراسان شده، از میدان جنگ خارج می ‌شدند؛ حتّی بعضی در این فکر بودند که با کشته شدن پیامبر از آئین اسلام برگردند و از سران مشرکان امان بخواهند؛ اما در مقابل آنها اقلیتی فداکار و پایدار استقامت کردند.

به زودی روشن شد که پیامبر صلی الله علیه و آله زنده است و این خبر اشتباه یا دروغ بوده،‌ در این مورد آیه زیر نازل شد و دسته اول را سخت نکوهش کرد: (10) «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرینَ»؛ (11) «محمد صلی الله علیه و آله فقط فرستاده خداست و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند. آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمی‌ گردید [و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیت و کفر بازگشت خواهید نمود]؟! و هر کس به عقب بازگردد، هرگز به خدا ضرر نمی‌ زند، و خداوند به زودی شاکران [و استقامت‏ کنندگان] را پاداش خواهد داد».


اصناف مردم در آزمون جنگ اُحد

در جنگ احد، سپاه اسلام چند گروه شدند که به سه طایفه از آنها اشاره می ‌شود:

  1. منافقانی که کفر باطنی آنها ظهور کرد: «وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ»؛ (12) «گروهی در فکر جان خویش بودند؛ آنها گمان های نادرستی ـ همچون گمان های دوران جاهلیت ـ درباره خدا داشتند.» اینان تنها به فکر خودِ حیوانی بودند؛ زیرا خود انسانی را فراموش کرده بودند: «نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»؛ (13) «خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به «خود فراموشی» گرفتار کرد».
  2. مسلمانانی که ضعف ایمانشان آشکار شد. این گروه که بر اثر همراهی با پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله رابطه خود را با سران شرک، مانند ابو سفیان تیره کرده بودند، تأسّف می‌ خوردند. خدای سبحان درباره اینان که به سبب ضعف ایمان از میدان جنگ گریخته بودند، می ‌فرماید: «إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى‏ أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فی‏ أُخْراکُمْ فَأَثابَکُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِکَیْلا تَحْزَنُوا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا ما أَصابَکُمْ وَ اللَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»؛ (14) «به خاطر بیاورید هنگامی را که از کوه بالا می ‌رفتید؛ و [جمعی در وسط بیابان پراکنده شده و از شدت وحشت] به عقب‏ ماندگان نگاه نمی ‌کردید و پیامبر از پشت سر، شما را صدا می ‌زد. سپس اندوه ها را یکی پس از دیگری به شما جزا داد. این به خاطر آن بود که دیگر برای از دست رفتن [غنایم جنگی] غمگین نشوید، و نه به خاطر مصیبت هایی که بر شما وارد می ‌گردد. و خداوند از آنچه انجام می ‌دهید، آگاه است».
  3. مسلمانان ثابت قدمی که برای رضای خدا جنگیدند و تا پایان آن استقامت ورزیدند. شمار این گروه که امیر مؤمنان علیه السلام در میان آنان می ‌درخشید، بسیار اندک بود و خداوند درباره آنان فرمود: «وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرینَ»؛ (15) به زودی خداوند پاداش انسان های شاکر را می‏ دهد».

یکی از این مسلمانان ثابت قدم و فداکار «انس بن نضر» ـ عموی انس بن مالک ـ بود. وقتی او متوجه شد که «عمر بن خطاب» و «طلحة بن عبید الله» با تعدادی از مهاجرین و انصار دست از جنگ کشیده و دست روی دست گذاشته‌ اند پرسید: چرا دست از جنگ کشیده ‌اید؟ گفتند: رسول خدا صلی الله علیه و آله کشته شده است! گفت: بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله، شما می ‌خواهید زندگی کنید؟ پس بهتر آن است که شما هم در همان راهی که او کشته شد، کشته شوید! سپس به دشمن حمله کرد و مردانه جنگید تا به شهادت رسید. (16).

 

فنا و زوال ‏ناپذیری نبوت

پاسخ شبهه منافقان (که می ‌گفتند: اگر او پیامبر بود، کشته نمی ‌شد) این است که پیامبر صلی الله علیه و آله نیز هم شخصیتی حقیقی دارد و هم شخصیتی حقوقی. از جهت شخصیت حقیقی، مانند دیگران است که قانون طبیعت بر ایشان جاری است: «یأکُلُ الطَّعَامَ وَیَمْشِی فِی الأسْوَاقِ»؛ (17) «غذا می‌خورد و در بازارها راه می ‌رود.» و سرانجام نیز رحلت می ‌فرمایند؛ اما شخصیت حقوقی آن حضرت که با عنوان «رسالت و نبوت» معروف است، هرگز نمی ‌میرد و از آسیب و زوال محفوظ است، همان ‌گونه که اصل مکتب و خطوط کلی رسالت انبیای پیشین علیهم السلام نزد موحدان و مؤمنان به وحی و نبوت محفوظ است و دین هیچ پیامبری با ارتحال وی از بین نرفته و تنها فروع آن با آمدن پیامبر جدید و آوردن شرعه و منهاج تازه متحول شده است. (18)

درسی را که این آیه درباره مبارزه با فردگرایی می ‌دهد، درسی برای همه مسلمانان در همه قرون و اعصار است . مسلمانان باید از قرآن بیاموزند که مسائل هدفدار هرگز نباید قائم به شخص یا اشخاص باشد؛ بلکه باید بر محور سلسله اصول و تشکیلات ثابتی دور بزند که با تغییر افراد یا مرگ آنان ـ حتّی اگر پیامبر بزرگ خدا صلی الله علیه و آله باشد ـ آن کار تعطیل نگردد. اصولاً رمز بقای یک مذهب و یا تشکیلات همین است؛ بنابراین برنامه ‌ها و تشکیلاتی که قائم به شخص هستند ناسالم و غیر‏طبیعی بوده، به زودی متلاشی خواهند شد. (19)

خلاصه آنکه زوال حیات ظاهری پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، در زوال دین سهمی ندارد و دین حق با موت پیام‏ آور آن و نیز با هیچ رخداد تلخ دیگری زوال نمی ‌پذیرد و آسیب نمی ‌بیند؛ زیرا حق از زوال مصون است. همچنان‌ که مولوی به این حقیقت اشاره کرده است:


مصطفی را وعده داد الطاف حق

گر بمیری تو نمیرد این سبق

من تو را اندر دو عالم رافعم

طاغیان را از حدیثت رافعم

رونقت را روز روز افزون کنم

نام تو بر زر و بر نقره زنم

منبر و محراب سازم بهر تو

در محبت قهر من شد قهر تو

تا قیامت باقیش داریم ما

تو مترس از ترس دین ای مصطفی

هست قرآن تو را همچون عصا

کفرها را درکشید چون اژدها

تو اگر در زیر خاکی خفته‌ ای

چون عصایش دان تو آنچه گفته‌ ای

گرچه باشی خفته تو در زیر خاک

چون عصا آگه بود آن گفت پاک (20)


ج. سوره نصر و رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله

در سوره «نصر» - به قرینه حدیث مربوط به آن – اشاره ‌ای به رحلت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله شده است؛ چون یکی از نام های آن، سوره «تودیع» (خدا حافظی) است؛ چرا که در آن به ‌طور ضمنی از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله خبر داده شده است.

طبرسی از مقاتل نقل کرده است: «هنگامی که این سوره نازل شد و پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله آن را بر یاران خود تلاوت کرد، همگی خوشحال و خوش دل شدند؛ ولی وقتی «عباس» عموی پیامبر آن را شنید، گریه کرد. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای عمو! چرا گریه می‌کنی؟

عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله! گمان می ‌کنم خبر رحلت شما در این سوره داده شده است! حضرت فرمود: مطلب همان‏ گونه است که تو می ‌گویی. و پس از آن پیامبر دو سال زندگی کرد؛ ولی کسی او را خوشحال و خندان ندید. (21)

در اینکه از کجای این سوره چنین مطلبی استفاده می ‌شود، در حدیث چیزی نیامده است و مفسران قرآن نیز نظریه‌ های مختلفی داده‌اند.

ظاهر آیات سوره نیز بشارت از فتح و پیروزی است؛ چون می‌ فرماید:

  1. «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ»؛ «هنگامی که یاری خدا و پیروزی فرا رسد».
  2. «وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی‏ دینِ اللَّهِ أَفْواجاً»؛ «و ببینی مردم گروه گروه وارد دین خدا می‌ شوند».
  3. «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً»؛ ]»به شکرانه این نعمت بزرگ] پروردگارت را تسبیح و حمد کن و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبه‌ پذیر است».

در ظاهر آیات این سوره اشاره‌ای به رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله نشده است؛ اما اینکه عباس، این مفهوم را از کجای سوره فهمید که مورد تأیید پیامبر صلی الله علیه و آله هم قرار گرفت.

مرحوم طبرسی، دو احتمال نقل کرده است:

  1. «از دیدگاه برخی، مفهوم آیه «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً» این است که: ای پیامبر! اینک به ستایش پروردگارت نیایشگر باش و از او آمرزش بخواه؛ چرا که توبه زودی به دیدار حق خواهی شتافت و همان‏ سان که همه پیامبران جهان را بدرود گفتند، تو نیز بدرود خواهی گفت.

افزون بر این، مثال مشهوری است که: «عِنْدَ الْکَمَالِ یَرْقَبُ الزَّوَالِ؛ با رسیدن به اوج کمال باید در انتظار زوال بود.» شاعر در این مورد گفته است:

اِذَا تَمَّ اَمْرٌ بَدَانَقْصُهُ / تَوَقَّعْ زَوَالاً اِذَا قیِلَ تَمَّ

«هنگامی که کاری به پایان رسید، کاستی آن آشکار می‌ گردد، و آنگاه که گفته شد کار تمام است، در انتظار زوال آن باش».

  1. گروهی گفته ‌اند: خدای سبحان، در این سوره، پیامبر را به تجدید عهد توحیدی با خدا و طلب آمرزش فرمان داده است و عمل به این فرمان ها، آخرین تلاش یک بنده با اخلاص در آستانه کوچ از این سرای فانی به عالم باقی می ‌باشد.» (22)

علامه طباطبایی احتمال زوال را نقل کرده است. (23) مراغی نیز می ‌گوید: «پیامبر صلی الله علیه و آله از این سوره فهمید که کار تمام شده و وظیفه ‌ای باقی نمانده جز اینکه بایدبه رفیق اعلی بپیوندد.» (24)

در تفسیر نمونه آمده است:

«این مفهوم (پایان عمر پیامبر) ظاهراً از اینجا استفاده شده که این سوره دلیل بر آن است که رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله به پایان رسیده، و آیین او کاملاً تثبیت شده است. و معلوم است در چنین حالتی، انتظار رحلت از سرای فانی به جهانی باقی، کاملاً قابل پیش‌ بینی است.» (25) البته این نظریه نیز با همان احتمال اول منقول از «مجمع البیان» و «المیزان» و سخن مراغی سازگار است.

و امّا اینکه منظور از فتح و پیروزی بزرگی که در این سوره بشارت آن داده شده،‌ کدام است؟ باید گفت: «فتح مکه» است؛ گرچه در اسلام فتوحات زیادی رخ داد؛ ولی فتحی که با مشخصات فوق تطبیق کند، تنها فتح مکه می ‌باشد که بنیان شرک را از «جزیرة العرب» ریشه ‌کن کرد. (26)

 

سه دستور مهم بعد از پیروزی

در آخرین آیه این سوره، سه دستور مهم به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله- و طبعاً به همه مؤمنان – می ‌دهد که در حقیقت شکرانه ‌ای برای این پیروزی بزرگ، و واکنش مناسبی در برابر این نصرت الهی است: دستور به «تسبیح» و «حمد» و »استغفار».

«تسبیح» به معنی منزه شمردن خداوند از هرگونه عیب و نقص است، و «حمد» برای توصیف او به صفات کمالیه و «استغفار» در برابر نقصان ها و تقصیرهای بندگان از خدا.

این پیروزی بزرگ سبب شد که افکار شرک‏آلود زدوده شود،‌ کمال و جمال خداوند ظاهرتر گردد، و گم‏ کرده راهان به سوی حق باز گردند.همچنین سبب شد که افراد گمان نکنند خداوند یارانش را تنها می ‌گذارد (پاکی از این نقص) و نیز بدانند که خداوند بر انجام وعده‌ هایش توانا است (موصوف بودن به این کمال) و نیز بندگان به نقص خود در برابر عظمت او اعتراف کنند (طلب مغفرت).

به‏ علاوه ممکن است به هنگام پیروزی، واکنش های نامطلوبی در انسان پیدا شود و گرفتار «غرور و خود برتر بینی» گردد، و یا در برابر دشمن دست به «انتقام جویی و تصفیه حساب شخصی»‌ زند، این سه دستور به او تعلیم می‌ دهد که در لحظه حساس پیروزی به یاد صفات جلال و جمال خدا بیفتد، همه چیز را از او بداند، و در مقام استغفار برآید تا هم غرور و غفلت او زایل گردد،‌ و هم از انتقام جویی برکنار ماند. (27).


دعای پیامبر صلی الله علیه و آله پس از نزول سوره نصر

از «ابن مسعود» نقل شده است که: «پیامبر اسلام، پس از نزول این سوره، این دعا را بسیار می‌خواند: «سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ‏؛ (28) پاک و منزهی تو ای خدا! بار پروردگارا حمد برای توست، بار خدایا! مرا مورد مغفرت خود قرار ده، به‏درستی که تو بهترین توبه پذیر و مهربانی».

و از «امّ سلمه» نقل شده است که: «پیامبر در اواخر عمر شریفش به هنگام حرکت و توقف و ایستادن و نشستن و برخاستن این دعا را زمزمه می ‌کرد: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ، أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ اِلَیْهِ؛ پاک و منزه است خدا و به حمدش سزاوار و از خدا طلب آمرزش می‏کنم و به سوی او باز می ‏گردم».

راز آن را پرسیدم، فرمود: این نیایش به من دستور داده شده است. آنگاه این سوره را تلاوت کرد.» (29).


اولین و آخرین سوره

در روایتی از امام رضا علیه السلام نقل شده است: «اولین سوره «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اقْرَأ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ» (سوره علق) و آخرین سوره «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ» بود که بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد.

علامه طباطبایی پس از نقل این روایت، می‌ گوید: شاید منظور روایت این باشد که آخرین سوره‌ای که به ‌طور کامل نازل شده است، این سوره است.» (30)

خدایا! ما را در زمره یاران راستین پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله قرار ده.


پی نوشت:

  1. ر.ک: اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیّب، تهران، کتابخانه اسلام، ج 9، ص172، و حجت التفاسیر، سید عبد‏الحجة بلاغی، چاپخانه حکمت، قم، ج 6، ص 50، و التفسیر الحدیث، محمد عزّه دروزه، قاهره، دار الغرب الاسلامی، چاپ دوم، 1421 قمری، ج 4، ص323 و 324.
  2. طور / 29 – 31.
  3. انبیاء / 34 و 35.
  4. طور / 30، «انتظار مرگ او را می‌ کشیم«.
  5. زمر / 30.
  6. المیزان، علامه طباطبایی، بیروت، مؤسسة اعلمی، چاپ دوم، 1392 قمری، ج 14، ص 284.
  7. قصر قلب، اصطلاح ادبی است که در علم معانی به کار می‌ رود و به معنای واژگون کردن و برعکس ساختن است. این تعبیر هنگامی به کار می‌آ ید که مخاطب، به عکس حکمی که شما اثبات کرده‌اید، باور داشته باشد. مثل: «ما سافر الا علیّ» این مثال در ردّ کسی گفته می ‌شود که گمان می ‌کند: خلیل مسافر است، نه علی و شما با این کلام، اعتقاد او را واژگون و برعکس، می ‌سازید. (جواهر البلاغه، احمد هاشمی، ترجمه حسن عرفان، قم: نشر بلاغت، چاپ یازدهم، 1388 شمسی، ص 335 و 336).
  8. آل عمران / 185 و انبیاء / 35.
  9. المیزان، ج 14، صص 284 – 285.
  10. ر.ک: مجمع البیان، امین الاسلام فضل بن حسن طبرسی، بیروت،‌ مؤسسة اعلمی، چاپ دوم، 1425 قمری، ج 2، ص 403 – 406؛ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، تهران،‌ دار الکتب الاسلامیة،‌ چاپ سی و پنجم، 1383 شمسی، ج 3، ص 136  و 137.
  11. آل عمران / 144.
  12. آل عمران / 154.
  13. حشر / 19.
  14. آل عمران / 153.
  15. تسنیم تفسیر قرآن کریم، جوادی آملی، قم، مرکز اسراء، چاپ اول، 1387 شمسی، ج 15، ص 668 ـ 669.
  16. المیزان، ج 4، ص 37، به نقل از سیره ابن هشام.
  17. فرقان/7.
  18. تسنیم تفسیر قرآن کریم، ج 15، ص 658 و 663.
  19. تفسیر نمونه، ج 3، ص 139.
  20. مولوی.
  21. مجمع البیان، ج 10، ص 467 و جوامع الجامع، طبرسی، بیروت، دار الاضواء، چاپ اول، 1405 قمری، ج 2، ص 898 و المیزان، ج 20، ص 532.
  22. مجمع البیان، ج 10، ص 467.
  23. المیزان، ج 20، ص 532.
  24. تفسیر مراغی، احمد مصطفی مراغی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا، ج 18، ص 260.
  25. تفسیر نمونه، ج 27، ص 395.
  26. المیزان، ج 20، صص 530 ـ 531.
  27. تفسیر نمونه، ج 27، ص 399 و 400.
  28. مجمع البیان، ج 10، ص 467.
  29. همان، ص 468 و المیزان، ج 20، ص 532.
  30. المیزان، ج 20، ص 532 و 533.

 

محمد اسماعیل نوری

http://www.mouood.org

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۳ ، ۲۱:۱۶
Seyed Meisam Jasemi

نکته ی جالب اینکه در سایت You tube و سایر سایت های به اشتراک گذرانده ی فیلم ها که فیلم هایی از ملک عبدالله در آنها منتشر شده و او را در حین نماز به پا داشتن و یا قرآن خواندن نشان می دهد، بینندگان فیلم ها نظرات جالبی پیرامون وی داشته اند و بسیاری از بینندگان عرب زبان نیز بسیاری از اعمال وی را ریاکارانه و او را عامل استعمار خوانده اند.

 

بدین ترتیب این ویژگی عبدالله دوم نیز مطابقت بسیاری با توضیحات روایات پیرامون سفیانی دارد.

 

8 – محل خروج سفیانی: نکته ای که در بین روایات ذکر شده در مورد محل خروج سفیانی قطعی به نظر می رسد، این است که خروج وی از منطقه ی شام انجام می شود؛ (96) متاسفانه مطالب فراوانی که در بعضی از کتب، وبلاگ ها و وب سایت ها ذکر می شوند و محل خروج سفیانی را سوریه و دمشق ذکر می کنند، صحیح نمی باشد.

 

آنچه که در روایات پیرامون محل خروج سفیانی ذکر شده است، خروج او از منطقه ی شام است نه سوریه و یا دمشق. علت اشتباه بسیاری از محققین در این زمینه، این است که این عزیزان به دلیل اینکه دمشق مهمترین منطقه ی شام است، تصور می کنند که منظور روایات از خروج سفیانی از شام، همانا خروج وی از دمشق می باشد؛ حال آنکه این عزیزان توجه ندارند که مطابق مطالب گفته شده در کتب جغرافیایی و روایات اسلامی، شام شامل 5 منطقه است که این مناطق عبارتند از: قنسرین، دمشق، اردن، فلسطین و حمص. (97) بنابراین خروج سفیانی از منطقه ی شام، می تواند معادل با خروج سفیانی از هر یک از مناطق پنج گانه باشد. بدین ترتیب ملک عبدالله که پادشاه اردن می باشد نیز در صورتی که خروج یا قیامی انجام دهد، خروج یا قیام وی خروج از منطقه ی شام تلقی می شود و این مسئله با محل خروج سفیانی از شام مطابقت دارد.

 

لازم است در این قسمت نکته ای را که در ابتدای مقاله ذکر کردیم، مجدداً یادآور شویم. بدین ترتیب که در روایات بر خروج سفیانی از منطقه ی شام تأکید شده است و اکثر روایات در این رابطه اشاره ای به خروج سفیانی از سوریه یا دمشق ندارند. در روایات کمی نیز که نام دمشق یا سوریه ذکر شده است، یا اشاره شده است که سفیانی ازسمت دمشق می آید، نه خود دمشق؛ (98) و یا به این نکته اشاره شده است که سفیانی دمشق را تصرف کرده و بر منبر دمشق قرار می گیرد. (99) توجه فرمایید که منطقه ی اردن، سوریه و کلاً منطقه ی شام نسبت به سرزمین عربستان و عراق و ایران که محل زندگی معصومین (ع) بودند، در سمت غرب و شمال غربی قرار دارد. بنابراین طبیعی است که معصومین (ع) از منطقه ی شام، به عنوان از سمت دمشق که مهمترین شهر آن منطقه بوده است، سخن به میان آورند.

 

البته لازم به ذکر است که روایتی که خروج سفیانی را از سمت دمشق می داند، از لحاظ سندی ضعیف بوده و سند آن مخدوش می باشد (100) که ما مفصلاً در این رابطه در ابتدای مقاله به بحث پرداختیم. بدین ترتیب حتی اگر مسئله ی (سمت دمشق) و (خود دمشق) را نیز کنار بگذاریم، باز هم بحث ضعیف السند بودن روایت، خود مانع اعتماد به چنین روایتی می شود.

خروج سفیانی از سمت دمشق، نه خود دمشق در برخی از روایات. (این روایات ضعیف السند می باشند.)

 

در تعدادی از روایات نیز که کلمه ی دمشق به کار رفته است، در آنها ذکر شده است که سفیانی بر منبر دمشق قرار می گیرد.(101) در این دسته از روایات نیز شهر دمشق محل خروج سفیانی نمی باشد؛ بلکه شهر دمشق یکی از اولین متصرفات سفیانی است که سفیانی بعد از تصرف آن، از این شهر اعلام موجودیت خواهد کرد و با غرور خود را یک حاکم قدرتمند نشان خواهد داد. روایت زیر یک نمونه از این روایات است:

 

« ... و سپس پسر هند جگرخوار از وادی یابس (دره ی بی آب و علف) شورش می کند تا اینکه بر منبر دمشق قرار بگیرد، وقتی چنین شد، منتظر قیام مهدی (عج) باشید ... » (102)

 

همانگونه که ملاحظه فرمودید، مطابق این روایت، سفیانی از « وادی یابس » واقع در شام خروج کرده و بعد از آن در طی اولین تحرکاتش، دمشق را متصرف شده و در این شهر اعلام موجودیت می کند و خود را به عنوان مدعی تشکیل امپراطوری جدید در خاورمیانه مطرح می نماید. مطابق روایت فوق، دمشق محل خروج سفیانی نیست؛ بلکه یکی از اولین مکان هایی است که سفیانی آن را به تصرف خود درمی آورد. البته این روایت نیز سند قوی ندارد و چندان قابل اتکا نیست. (103)

 

بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، مطابق روایات محل خروج سفیانی منطقه ی شام می باشد. بنابراین اگر عبدالله دوم از کشور اردن شروع به لشکرکشی کند، حرکت او نیز خروج از شام تلقی می شود و منطبق بر سخن روایات درباره ی محل خروج سفیانی است؛ چرا که اردن یکی از مناطق پنج گانه ی شام می باشد.

 

البته در بین روایاتی که به محل خروج سفیانی اشاره کرده اند، به روایاتی برمی خوریم که محل خروج او را وادی یابس دانسته اند. روایت زیر از آن جمله است:

 

«حضرت علی بن ابیطالب (ع) فرمودند: ... و سپس پسر هند جگرخوار از « وادی یابس » (دره ی بی آب و علف) شورش می کند تا اینکه بر منبر دمشق قرار بگیرد، وقتی چنین شد منتظر قیام مهدی (عج) باشید ... » (104)

 

اما « وادی یابس » کجاست؟ آیا با مطالبی که درباره ی اردن و شخص ملک عبدالله دوم گفتیم منافاتی دارد؟

 

به احتمال قریب به یقین، منطقه ی « وادی یابس » (دره ی بی آب و علف) منطقه ی « حوران » می باشد. (105) « حوران » منطقه ای است که بخش هایی از آن در شمال اردن و بخشی از آن در جنوب سوریه قرار دارد. در واقع این منطقه، یک منطقه ی مرزی بین اردن و سوریه می باشد. (106)

 

از نظر جغرافیایی نیز منطقه ی « حوران » بسیار خشک و بی آب و علف بوده و عبارات « وادی یابس » و « حوران » که هر دو به معنای سرزمین خشک می باشند، به راستی سزاوار این منطقه می باشند. (107) از شهرهای مهم این منطقه در اردن می توان به منطقه ی غریبه (Gharaibeh) و شهرهای اربد (Irbid) و الزرقاء (Azzarqa) در شمال اردن و شهر درعا (Daraa) در جنوب سوریه اشاره کرد.



                     سرزمین « حوران » در مرز بین سوریه و اردن. احتمالاً این منطقه، همان « وادی یابس » روایات اسلامی است.




« حوران »؛ سرزمینی در شمال اردن.

« حوران »؛ سرزمینی خشک در جنوب سوریه و شمال اردن. حتی در زبان عبری نیز « حوران » به معنی « وادی یابس » یا « سرزمین خشک » است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۳ ، ۱۲:۰۰
Seyed Meisam Jasemi

"طریحى" در منتخب از "سلیمان ابن اعمش" نقل می کند که گفت من در کوفه منزلی داشتم و در همسایگى من شخصى بود که با او مأنوس بودم و نزد او می رفتم و با وى صحبت می کردم، یک شب جمعه ای به منزل او رفتم و در بین صحبت ها به او گفتم درخصوص زیارت امام حسین (علیه السلام) چه نظری داری؟ جواب داد که بدعت است و هر بدعت ضلالت است و پیرو ضلالت در آتش خواهد بود.

"سلیمان" گوید من غضبناک شدم و از نزد او برخاسته و بیرون آمدم و با خود گفتم که وقت صبح می روم و او را قدرى نصیحت می کنم و از فضایل زیارت امام حسین (علیه السلام) براى او نقل می کنم اگر قبول نکرد و بر اعتقاد خود باقى ماند او را می کشم.

"سلیمان" گوید: صبح به در خانه او رفتم و دق الباب نمودم و او را صدا کردم. همسرش جواب داد که دیشب عازم کربلا شد و به زیارت آن حضرت رفت. سلیمان گوید من هم عازم کربلا شدم و وقتى که به زیارت قبر مطهر مشرف شدم دیدم که او سر به سجده گذاشته و در سجده اش گریه می کند و دعا می نماید و از خدا طلب مغفرت می نماید. بعد از مدتى که سر از سجده برداشت مرا نزد خود دید. گفتم اى شیخ دیشب تو می گفتى زیارت امام حسین (علیه السلام) بدعت است و هر بدعت ضلالت و هر پیرو ضلالت در آتش خواهد بود و حال خودت آن حضرت را زیارت می کنى؟

گفت اى سلیمان مرا ملامت مکن، شب گذشته در خواب شخص جلیل القدرى را در کمال بزرگى و جلال و کمال و بهاء دیدم که قادر به وصف او نیستم. دور او را جماعتى گرفته بودند و با سرعت او را می آوردند و در پیش روى او سوارى بود که تاجى بر سر نهاده بود که چهار رکن داشت و در هر رکن جواهرى بود که از مسافت سه روزه می درخشید.

به یکى از خدام او گفتم این شخص کیست؟ گفت محمد مصطفى (صلى الله علیه و آله) گفتم این دیگرى کیست؟ گفت على مرتضى (علیه السلام) وصى رسول خدا. پس از آن نگاه کردم شترى از نور دیدم که روی آن هودجى از نور بود و در میان وى دو نفر نشسته و آن ناقه میان زمین و آسمان طیران می کرد. پرسیدم این شتر براى کیست؟ گفت براى خدیجه کبرى و فاطمه زهرا (علیهما السلام). گفتم این جوان کیست؟ گفت حسن بن على (علیه السلام).

پس از آن نزد هودج فاطمه زهرا (علیها السلام) رفته، دیدم که رقعه هایى نوشته شده از آسمان نازل می شود. پرسیدم اینها چیست؟ گفت این رقعه هایى است که در آنها برات آزادى از آتش براى کسى که امام حسین (علیه السلام) را در شب جمعه زیارت کند نوشته شده است، من هم رقعه اى طلب نمودم، به من گفتند تو می گویى زیارت امام حسین (علیه السلام) بدعت است تا تو به زیارت آن حضرت مشرف نشوى از این رقعه ها به تو نمی رسد.

وقتی از خواب بیدار شدم، سریع عازم زیارت قبر آن حضرت شدم و از این قبر جدا نمى شوم تا جان از تنم بیرون رود.

{ از کتاب شرح زیارت عاشورا، اثر حضرت آیة الله حاج سید احمد میرخانی }


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۳ ، ۱۱:۵۳
Seyed Meisam Jasemi

با توجه به اینکه در عصر حاضر، پرچم اکثر کشورها چند رنگ می باشد و پرچم تک رنگ به ندرت یافت می شود، احتمالاً منظور روایت از ذکر پرچم سرخ رنگ برای سفیانی، صرفاً پرچم کشور او نیست؛ بلکه ممکن است پرچم سفیانی نماد حرکت و جنبش او، و یا نماد خاندان او باشد؛

5 – رنگ پرچم سفیانی: مطابق روایات نقل شده از معصومین (ع)، پرچم سفیانی سرخ رنگ است.

روایت زیر از آن جمله است:

« از امیرالمومنین (ع) روایت شده که فرمود: برای آن نشانه هایی است .... خروج سفیانی با پرچم سرخ، که فرمانده اش مردی از قبیله ی « بنی کلب » است. » (82)

با توجه به اینکه در عصر حاضر، پرچم اکثر کشورها چند رنگ می باشد و پرچم تک رنگ به ندرت یافت می شود، احتمالاً منظور روایت از ذکر پرچم سرخ رنگ برای سفیانی، صرفاً پرچم کشور او نیست؛ بلکه ممکن است پرچم سفیانی نماد حرکت و جنبش او، و یا نماد خاندان او باشد؛

ملک عبدالله اردن نیز که از خاندان شریف حسین می باشد، قطعاً نماد خاندان شریف های حجاز را که همان پرچم سرخ رنگ است، (83) به عنوان یک نماد مهم برای خود تلقی کرده و آن را گرامی می دارد. درحال حاضر نیز در پرچم اردن، مثلث قرمز رنگ که عنصر کلیدی پرچم این کشور است، منبعث از پرچم قرمز خاندان شریف های حجاز می باشد که این مسئله در دیکشنری Islamica بیان شده است (84) و ما به طور مفصل در بخش نسب سفیانی به آن پرداخته ایم.


پرچم قرمز، نماد خاندان شریف های حجاز و پرچم شریف حسین جد ملک عبدالله پادشاه اردن.

با توجه به اینکه رنگ قرمز، رنگ رسمی خاندان سلطنتی اردن می باشد، می توان پرچم سرخ را به عنوان پرچم کلیدی ملک عبدالله دانست.


نقش کلیدی رنگ سرخ در پرچم کشور اردن.

اما نکته ی عجیب اینکه پرچم ارتش اردن، سرخ رنگ بوده و این رنگ، رنگ رسمی پرچم ارتش این کشور می باشد. (85) جالب اینکه تصاویری نیز از ملک عبدالله دوم در مجله ی ارتش اردن وجود دارد که او را در کنار پرچم سرخ رنگ ارتش این کشور نشان داده و توصیف روایات را درباره ی سفیانی، به ذهن متبادر می نماید.

به عنوان نمونه به تصاویر زیر توجه فرمایید:



                                             پرچم قرمز رنگ؛ پرچم رسمی ارتش اردن.



حضور ملک عبدالله دوم در مانور نظامی ارتش اردن؛ به رنگ قرمز پرچم ارتش اردن توجه کنید.

بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، ملک عبدالله از این نظر نیز به سفیانی شباهت دارد.


6- خط مشی سیاسی و فرهنگی سفیانی: مطابق مطالب ذکر شده در روایات و تفسیر مفسران، به نظر می رسد که سفیانی دارای فرهنگ و آموزش غربی است و چه بسا بزرگ شده ی همانجا باشد. (86)


در کتاب « غیبت شیخ طوسی » از بشر بن غالب به صورت مرسل روایت شده که گفت:

« سفیانی در حالی که نصرانی شده، صلیب بر گردن، از سرزمین روم می آید. او رئیس گروه است. » (87)


شاید عبارات فوق که از کتاب « عصر الظهور » شیخ کورانی صفحه ی 116 و 117 ذکر شده است، در خاورمیانه پیش از هر شخص دیگری، بر عبدالله دوم پادشاه اردن منطبق باشد؛ زیرا عبدالله اردن بعد از طی تحصیل دوران ابتدایی در اردن، به کشورهای غربی اعم از انگلستان و آمریکا عزیمت کرده و در آنجا تحصیل کرده است.


عجیب اینکه وی حتی در ارتش انگلستان نیز خدمت کرده و به مقام سرهنگی نیز نایل شده است و بعد از اتمام تحصیلات و پایان دوره ی نظامی در غرب، به اردن بازگشته و بعد از گذشت مدت کوتاهی به پادشاهی رسیده است. (88) بنابراین به سهولت می توان دریافت که وی کاملاً توسط غرب تربیت شده تا منافع کشورهای غربی را در منطقه تامین کند.


نحوه ی رسیدن وی به پادشاهی نیز عجیب و قابل توجه است و حکایت از دسیسه های استعمار در تغییر وضعیت کشور اردن و تلاش برای ایجاد تغییر در سطح منطقه می باشد. البته ما این مسئله را در ابتدای مقاله ذکر کرده ایم و خوانندگان محترم مقاله می توانند به ابتدای آن مراجعه فرمایند.


البته ذکر یک نکته ضروری به نظر می رسد و آن این است که عبارت « صلیب بر گردن » که در روایت فوق درباره ی سفیانی بیان شده است؛ لزوماً به معنای آویختن صلیب ظاهری برگردن نیست که البته شیخ کورانی نیز در توضیح این روایت، به معنای اصلی آن پرداخته اند. (89) در واقع اصطلاح صلیب بر گردن درباره ی سفیانی، بدین معنا است که وی کاملاً از غرب و فرهنگ غربی تأثیر پذیرفته و این تأثیر، در رفتار و عملکرد او نیز قابل مشاهده خواهد بود. (90) ملک عبدالله نیز در حال حاضر گرچه صلیب بر گردن ندارد، اما عملاً به وابسته ترین رهبر منطقه ی خاورمیانه تبدیل شده است و حتی مردم کشورهای هم پیمان اردن نیز به این واقعیت واقفند.


بدین ترتیب این اوصاف ذکر شده درباره ی سفیانی نیز، با ملک عبدالله دوم پادشاه اردن مطابقت کامل دارد.


7- ریاکاری و تزویر سفیانی: مطابق مطالب گفته شده در برخی از روایات، سفیانی قبل از اینکه خروج نماید و قیام اصلی خود را علیه شیعیان آغاز کند، با وجود اینکه تأثیرات فرهنگ غربی بر وی کاملاً مشهود است، گهگاه برای همراه کردن مردم کشورش و سایر گروه های تکفیری، حرکات مزورانه و ریاکارانه ای انجام می دهد؛ (91) به طوری که در بعضی از روایات چنین آمده است:


« سفیانی در اثر عبادت، زرد رنگ به نظر می رسد. » (92)


عبارت زرد رنگ در روایت فوق، کنایه از تزویر و ریاضت فریبکارانه می باشد (93) و لزوماً به معنای رنگ پوست ظاهری سفیانی نیست. چرا که همانگونه که در قسمت های قبلی مقاله ذکر کردیم، مطابق روایات متعدد و موثقی که وجود دارد، رنگ پوست سفیانی سرخ و سفید می باشد. (94)


البته افراد مختلف با نژادها و رنگ های مختلف اعم از سیاه و سفید و ... نیز هنگامی که خسته و ریاضت کشیده می شوند، در اصطلاح زرد رنگ می گردند. بنابراین زرد رنگ روایت فوق، با رنگ پوست ظاهری سفیانی که در روایات معتبر به صورت سرخ - سفید یا سرخ - آبی بیان شده است، منافات و تداخلی ندارد.

لازم به ذکر است که توضیحات فوق در روایت ذکر شده، تنها محدود به دوره ی ابتدایی حکومت سفیانی است؛ چرا که بعد از آن با شروع قیام و خروج او، جنایات وحشتناک وی پرده از نیات پلید او برمی دارد. (95)


ملک عبدالله دوم پادشاه اردن نیز با اینکه تربیت و رفتار انگلیسی - آمریکایی و سیاست غربی وی بر هیچ کس پنهان نیست، اما هر از چند گاهی برای خالی نبودن عریضه و فریب مسلمانان، تصاویری از قرآن خواندن و یا نماز به پا داشتن خود را از طریق رسانه های وابسته منتشر می نماید.


                   تصویری از عوامفریبی ملک عبدالله دوم پادشاه اردن.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۳ ، ۱۲:۰۰
Seyed Meisam Jasemi

سلام بر مهدی، جوهر دین و نور یقین, ذخیره الهی، منجی نهایی؛

سلام بر مهدی، کعبه مقصود و قبله موعود، سرّ عظیم و اسم اعظم؛

سلام بر مهدی، ستاره طالع و نجم ثاقب، مسیح مسیحا و موعود موعودها؛

سلام بر مهدی، صاحب شب قدر، و عصاره عصر؛

سلام بر مهدی، دیده بان خدا و مظهر خدا، وصیّ اوصیاء ، برگزیده اولیاء؛

سلام بر آن عزیزی که کمال موسی و بهاء عیسی و صبر ایّوب با اوست، و آنکه سفینة النجاة در وصفش فرمود:

" او که چون برخیزد عالمی را برخیزاند "

التماس دعا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۱۴:۰۶
Seyed Meisam Jasemi

سال های پیش بال آسمانی داشتیم


بال پرواز کران تا بی کرانی داشتیم


روزها گردی اگر بر روی دلها می نشست


شب که می شد سنت خانه تکانی داشتیم


نذری روز ظهر مهدی موعودمان


صبح ها ، چله به چله ، عهد خوانی داشتیم


گاه گاهی جمعه ها اهل زیارت می شدیم


گاه گاهی میل سجده ، جمکرانی داشتیم


ثانیه ثانیه هامان پای آقا می گذشت


آی مردم ، یک زمان ، صاحب زمانی داشتیم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۱۳:۱۳
Seyed Meisam Jasemi

پرچم قرمز، نماد خاندان شریف های حجاز و پرچم شریف حسین جد ملک عبدالله پادشاه اردن.


پرچم قرمز، نماد خاندان شریف های حجاز و پرچم شریف حسین جد ملک عبدالله پادشاه اردن.


پرچم قرمز، نماد خاندان شریف های حجاز و پرچم شریف حسین جد ملک عبدالله پادشاه اردن.

 

با توجه به اینکه پرچم خاندان شریف حسین سرخ رنگ می باشد و از سوی دیگر این طایفه متعلق به قبیله ی قریش است، احتمال اینکه خاندان شریف حسین ریشه در بنی امیه داشته باشد، بیش از پیش تقویت می گردد. جالب اینکه خاندان پادشاهی اردن که خود را اردن هاشمی می نامد، به جای اینکه پرچم سبز رنگ را که نماد اهل بیت (ع) می باشد به عنوان نماد خود برگزیند، پرچم قرمز را که نماد بنی امیه بوده است (66) برای خود برگزیده است و این نکته ای است که نمی توان به سادگی از آن عبور کرد. گرچه این فرضیه قطعی نمی باشد، اما با توجه به اینکه در رابطه با مطالب گفته شده مستندات قوی وجود دارد، باید پیرامون آن کنکاش جدی صورت گیرد.


پرچم امویان سرخ رنگ بوده است.

 

متاسفانه پرچم بسیاری از کشورهای عربی منطقه نیز به تأسی از رنگ هایی که شریف حسین برای حکومت خود برگزیده بود، انتخاب شده است (67) که این مسئله را حتی در پرچم فلسطین، امارات و ... نیز می توان یافت. ای کاش این کشورها در این زمینه دقت بیشتری به خرج می دادند.

 

ذکر یک نکته ی بسیار مهم: رنگ قرمز و سایر رنگ هایی که در پرچم اردن و کشورهای عربی به کار رفته است، ممکن است در پرچم سایر کشورها و حتی دولت های اروپایی نیز به کار رفته باشد، اما این کشورها به هیچ عنوان با فلسفه ای که پشت پرچم اردن پنهان شده است، به انتخاب رنگ پرچم خود مبادرت نورزیده اند و بنابراین نمی توان آنها را تأثیر گرفته از پرچم اردن به شمار آورد؛ اما پرچم اردن و رنگ قرمز آن دقیقاً به دلیل استفاده ی خاندان شریف حسین از رنگ قرمز انتخاب شده است و این نکته ای است که در دیکشنری Islamica نیز بیان گشته است. (68) ذکر این نکته حائز اهمیت است که در بسیاری از کشورها رنگ قرمز نماد انقلاب، شهادت و مجاهدت در راه آرمان می باشد؛ اما خاندان شریف حسین قبل از اینکه حتی انقلاب عربی را به راه بیندازند، پرچم قرمز رنگ داشتند؛ بنابراین احتمال اینکه رنگ قرمز پرچم خاندان شریف حسین به دلیل انقلاب یا قیام باشد، بعید به نظر می رسد؛ چرا که قبل از این انقلاب، پرچم آنها به همین رنگ بوده است.

 

4 – نفرت و کینه ی سفیانی نسبت به خاندان پیامبر (ص) و اهل بیت (ع): مطابق روایات اسلامی، سفیانی کینه و عداوت عمیقی نسبت به خاندان پیامبر (ص)، اهل بیت (ع) و شیعیان دارد. (69) در این میان کینه ی سفیانی نسبت به شیعیان ایران که روایات آنها را اهل خراسان می نامند، بیش از دیگران است. (70) روایاتی که در این رابطه بیان شده اند، عبارتند از:

 

« از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمودند: گویا من سفیانی یا رفیق او را می بینیم که در سرزمین های سرسبز شما در کوفه اقامت گزیده، و منادی او ندا می دهد: هر کس سر یک تن از شیعیان علی (ع) را بیاورد، هزار درهم پاداش او است. در این هنگام همسایه به همسایه حمله برده و می گوید: این شخص از شیعیان است؛ پس گردن او را می زند و هزار درهم جایزه می گیرد. آگاه باشید در آن روز فرمانروایی شما به دست حرامزادگان خواهد افتاد ... » (71)

 

در روایت دیگری نیز بیان شده است: « سواران سفیانی به جستجوی اهل خراسان می آیند و شیعیان آل پیامبر (ص) را در کوفه می کشند؛ آنگاه اهل خراسان در جستجوی حضرت مهدی (عج) بیرون می آیند. » (72)

 

همان گونه که در روایات فوق ملاحظه فرمودید، سفیانی نسبت به شیعیان بسیار کینه ای و حاسد است و در این میان نسبت به شیعیان ایران نیز کینه ای مثال زدنی دارد.

 

ملک عبدالله اردن نیز نسبت به شیعیان بسیار کینه می ورزد و در این میان بیش از همه از ایرانیان متنفر است. فراموش نمی کنیم که اولین کسی که عبارت « هلال شیعی » را بر سر زبان ها انداخت و از خطرناک بودن « هلال شیعی » سخن راند، ملک عبدالله دوم پادشاه اردن بود. (73)


ملک عبدالله دوم پادشاه اردن: اولین کسی که از عبارت « هلال شیعی » استفاده کرد.

 

ملک عبدالله پادشاه اردن طی اظهارات خود از اینکه دولت شیعی در عراق به روی کار آمده است، اظهار نگرانی کرده و آن را در راستای تشکیل هلالی از سرزمین های شیعه اعم از ایران، بخش اعظم عراق، بخش هایی از سوریه، لبنان و مناطق نفت خیز عربستان دانست. (74) این سخنان ملک عبدالله نشان از کینه ی وی نسبت به شیعیان داشته و در حالی که هر روزه شیعیان بسیاری در عراق و نقاط دیگر جهان توسط گروه های تکفیری به شهادت می رسند، سخن او تلاشی در جهت آسیب بیشتر به شیعیان می باشد.


بعد از بیان عبارت « هلال شیعی » توسط ملک عبدالله اردن، بسیاری از رهبران منطقه نیز از سخنان وی استقبال کرده و بیش از پیش به ایراد اتهام علیه شیعیان مبادرت ورزیدند. دامنه ی این سخنان حتی از منطقه فراتر رفته و عبارت مذکور مورد پسند آمریکایی ها و اروپایی ها نیز قرار گرفت و آنها از این مسئله به عنوان ابزاری در جهت آزار شیعیان استفاده کردند. (75)

 

متأسفانه رسانه های کشور ما گوینده ی اصلی این سخن را فراموش کردند و امروزه نیز اردن در سکوت خبری به سر می برد؛ حال آنکه این کشور مرکز بسیاری از فتنه های منطقه می باشد. ترور « شهید مغنیه » نیز که با همکاری عوامل اطلاعاتی اردن، عربستان، موساد و سیا شکل گرفت، (76) خبر از اعمال شیطانی دولتمردان اردن علیه شیعیان می دهد. همچینین اردن هر از چند گاهی به عنوان کشور حد واسط برای فرستادن گروه های مخالف حزب الله لبنان به اسرائیل عمل کرده و احتمالاً نقش واسطه را بین اسراییل و گروه های مخالف حزب الله بازی می کند. (77)

 

کشور اردن از دیرباز دشمنی آشکاری با کشور عزیزمان ایران نیز داشته است. هموطنان عزیزمان فراموش نمی کنند که پدر ملک عبدالله یعنی ملک حسین در روزهای آغازین جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، دست در دست صدام ملعون، گلوله ی توپی را به سمت کشورمان شلیک کردند. (78) در آن زمان اردن به عنوان اولین کشور عربی و به نمایندگی از سایر اعراب حمایت خود را از کشتار مردم مظلوم و بی دفاع کشورمان توسط ارتش بعثی اعلام کرد.

 

از زمان روی کار آمدن ملک عبدالله نیز هر از چندگاهی خبرهایی از دسیسه ی این پادشاه علیه جمهوری اسلامی ایران به گوش می رسد. حمایت عبدالله دوم از منافقین، (79) پناه دادن و حمایت از خانواده ی صدام، (80) استفاده از عبارت « هلال شیعی » (81) و متهم کردن ایران به استفاده از این هلال برای قدرت طلبی، از جمله مهمترین اقداماتی است که عبدالله دوم علیه ایران عزیز انجام داده است.

حمایت کامل ملک عبدالله اردن از منافقین.

 

البته خوشبختانه به دلیل سیاست های خصمانه و شیطانی دولت اردن، روابط سیاسی ایران و اردن چندان دوستانه نیست و به همین دلیل آسیب چندانی به ایران نرسیده است؛ اما در هر حال باید بیش از پیش مراقب رفتار خطرناک دولت اردن بود.

 

بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، عبدالله دوم نیز همچون سفیانی روایات، کینه ی عمیقی نسبت به شیعیان و بخصوص ایرانیان (اهالی خراسان) دارد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۱۲:۰۰
Seyed Meisam Jasemi

بیوگرافی ملک عبدالله دوم

 

ملک عبدالله، در تاریخ 30 ژانویه سال 1962 میلادی به دنیا آمد. عبدالله دوم فرزند ملک حسین پادشاه اردن و آنتونیت آوریل گاردنر می باشد. مادر ملک عبدالله که نام اصلی آن آنتونیت گاردنر می باشد، در کشور اردن با نام مستعار شاهزاده مونا الحسین شناخته می شود. (38)

 

خانم گاردنر دختر یک افسر انگلیسی بود که در جریان فیلمبرداری فیلم « لورنس عربستان » که بخش هایی از آن در کشور اردن فیلمبرداری شده بود، با ملک حسین آشنا شد که این آشنایی منجر به ازدواج وی با ملک حسین گشت. (39)

 

نحوه ی تولد عبدالله و اینکه مادر او زنی انگلیسی است، همواره یکی از نکات بحث برانگیز درباره ی پادشاهی وی بوده است؛ (40) چرا که به نظر تعدادی از صاحب نظران و حتی افراد عادی، ملک عبدالله به دلیل ن‍ژاد دورگه ی عربی – انگلیسی، حافظ منافع بریتانیا و سایر دول غربی در منطقه می باشد. عبدالله دوم پس از گذراندن دوران ابتدائی در اردن، برای تحصیل به انگلستان رفت و پس از آن دوران دبیرستان خود را در آمریکا گذارند و در نهایت تحصیلات خود را در دانشکده ی پمبورک آکسفورد به پایان رساند. وی در سال 1980 به عوان دانشجوی دانشگاه افسری سلطنتی سند هرست وارد این دانشکده شد؛ عبدالله سپس به درجه ی ستوان دوم سواره نظام سلطنتی انگلیس نایل گشت و پس از آن، درجات نظامی خود را در ارتش انگلستان ارتقاء داد؛ این امر تا آنجا رسید که وی در نهایت به مقام سرهنگی و جانشین فرمانده ی سواره نظام سلطنتی انگلستان که یک هنگ زرهی است، رسید. در عرصه ی تحصیلات سیاسی نیز وی در دانشکده ی روابط بین الملل ادموند ای. والش دانشگاه جرج تون انگلستان تحصیل کرده و با درجه ی کارشناسی ارشد از آنجا فارغ التحصیل شده است. (41)

 

عبدالله با رانی الیاسین متولد کویت و شهروند فلسطین که اصلیت اردنی دارد و اکنون ملکه رانی عبدالله نامیده می شود، ازدواج کرده و از او صاحب 4 فرزند می باشد. (42) نحوه ی به حکومت رسیدن عبدالله نیز بسیار جالب و بحث برانگیز بوده است. زیرا در آخرین سال های زندگی ملک حسین پادشاه سابق اردن و در هنگامی که ملک حسین آخرین روزهای زندگی اش را سپری می کرد و با سرطان دست و پنجه نرم می نمود، یک خبر جهان عرب را شگفت زده کرد. این خبر چنین بود: شاهزاده حسن برادر ملک حسین که سال های زیادی مقام ولیعهدی اردن را در اختیار داشت، در تاریخ 24 ژانویه سال 1999 میلادی از سمتش برکنار شد و شاهزاده عبدالله بن حسین (عبدالله دوم) به جای وی منصوب گشت. (43) عجیب اینکه دو هفته بعد ملک حسین فوت کرد و عبدالله به پادشاهی رسید. (44)

 

این تغییر و تحول ناگهانی در صحنه ی سیاسی کشور اردن، به مذاق اردنی ها خوش نیامد. چرا که این تغییر ساختار سیاسی در اردن به وضوح حکایت از دسیسه های پنهانی انگلستان و آمریکا در به قدرت رساندن عبدالله دوم داشت. زیرا عبدالله مادری انگلیسی داشت و به حکومت رسیدن وی در اردن، از دید آنان به مثابه نمایندگی وی از طرف دولت انگلستان در منطقه بود. البته این دیدگاه مردم اردن کاملاً صحیح بوده و ملک عبدالله نیز عملاً به جدی ترین متحد غرب در سرزمین های عربی تبدیل گشته است. در مورد جانشین ملک عبدالله نیز باید بگوییم که وی تا قبل از سال 2004 میلادی، برادر ناتنی خود شاهزاده حمزه را به این امر گماشته بود، اما از آن سال به بعد، اردن فاقد ولیعهد می باشد که البته بسیاری از صاحب نظران معتقدند عبدالله قصد دارد پسرش شاهزاده حسین را در آینده ای نزدیک به این مقام منسوب کند. (45)

 

عبدالله در حال حاضر نزدیک ترین متحد کشورهای غربی در منطقه بوده و سازش کارترین دولت عربی در مواجه با اسراییل می باشد. (46) فضاحت اعمال او تا بدانجا است که حتی بسیاری از اعراب  ساکن سایر کشورها نیز او را به عنوان عامل انگلیس و آمریکا می شناسند و برای او ارزشی قایل نمی شوند.

 

اوصاف سفیانی و شباهت آن با ملک عبدالله دوم پادشاه اردن

 

بعد از ذکر مقدماتی درباره ی ملک عبدالله اردن و شرایط تاریخی این کشور، به بیان اوصاف سفیانی در روایات و مقایسه ی آنها با ویژگی های ملک عبدالله دوم می پردازیم تا بدین وسیله میزان شباهت او با سفیانی ذکر شده در روایات، بیش از پیش هویدا شود:

 

1 – چهره ی سفیانی: روایات مختلفی وجود دارند که در آنها چهره ی سفیانی توصیف شده است. اما اکثر این روایات از نظر سند ضعیف بوده و اوصاف آنها مطابق واقعیت نمی باشند. (47) روایت زیر جزء معدود روایاتی است که سند صحیح و قابل اعتمادی دارد: (48)

 

« از علی بن ابراهیم از پدرش ابن عمیر از حماد بن عثمان از عمر بن یزید نقل شده است که امام صادق (ع) به من فرمودند:

 

اگر سفیانی را ببینی، او پلیدترین مردمان است؛ بور و سرخ آبی است. می گوید: (پروردگارا! ابتدا انتقام سپس آتش جهنم؛ پروردگارا، پروردگارا، پروردگارا؛ سپس برای آتش). پلیدی او به اندازه ای است که او یکی از همسرانش را که فرزند هم از او دارد، از ترس اینکه رازش فاش شود، زنده به گور می کند. » (49)

 

روایت فوق جزء معدود روایاتی است که از نظر سند قوی بوده و نکات مهمی را پیرامون سفیانی بیان می کند. (50) نکته ای که در روایت فوق پیرامون چهره ی سفیانی می توان دریافت، این است که سفیانی بور و سرخ آبی است و چهره ای تا حدی شبیه به اروپایی ها دارد و چهره ی او با اکثر اعراب متفاوت است.

 

نکته ی جالبی که درباره ی ملک عبدالله می توان دریافت، این است که چهره ی وی با اعراب تفاوت داشته و حتی شباهت کمی با پدرش ملک حسین دارد. این چهره ی متفاوت ملک عبدالله، به این دلیل است که مادر وی زنی انگلیسی است و به همین دلیل چهره ی او بور و سرخ آبی است و شبیه همان توصیفی است که روایات از چهره ی سفیانی کرده اند.

 

برای بررسی بهتر این مسئله، به تصویر زیر که ملک عبدالله را در دوران جوانی نشان می دهد، توجه کنید:




ملک عبدالله دوم پادشاه اردن در جوانی. به چهره ی بور، سرخ آبی و چشم های سبز رنگ او توجه کنید.


البته در روایت ذکر شده از امام صادق (ع)، ایشان به نکته ی دیگری اشاره کرده اند. نکته این است که سفیانی یکی از همسران خود را که به صورت پنهانی با او ارتباط داشته و از او فرزند نیز داشته است، از ترس برملا شدن رازش می کشد. خوانندگان محترم به این نکته توجه داشته باشند که مطابق توصیف امام صادق (ع)، احتمالاً قضیه ی مذکور پنهانی اتفاق افتاده و ممکن است به غیر از خود سفیانی، دیگران از ماجرا چندان اطلاعی نداشته باشند؛ بنابراین از این مسئله نمی توان برای شناسایی سفیانی استفاده کرد.

مطابق نظر کارشناسان علوم حدیث، بقیه ی صفاتی که پیرامون سفیانی در روایات ذکر شده است، از نظر سندی ضعیف می باشد؛ (51) برای مثال آن روایاتی که می گویند سفیانی مردی است چهارشانه و چهره ای بسان وحوش دارد، صحیح نمی باشند؛ (52) همچنین روایاتی که چهره ی او را بسان نابینایان بیان می کنند و می گویند نامش عثمان و نام پدرش عنبسه است، صحیح نمی باشند و سند معتبری ندارند. (53)


صفحه ای از کتاب "سفیانی و نشانه های ظهور" نوشته شده توسط « محمد فقیه » که اشاره به ضعیف بودن بسیاری از احادیثی دارد که به چهره سفیانی پرداخته و وی را آبله رو و وحشتناک جلوه داده اند.

در بین صفاتی که در احادیث غیر معتبر وجود دارند، آبله رو بودن سفیانی یکی از نکاتی است که علاوه بر بحث ضعف سند، از نظر علمی نیز بعید می باشد؛ زیرا بیماری آبله در سال 1979 در سطح دنیا ریشه کن شد و از آن تاریخ به بعد حتی یک نفر مبتلا به آبله شناسایی نگشت. (54) قبل از این تاریخ به دنیا آمده باشد، اما از آن تاریخ به بعد، پیدا کردن یک فرد مبتلا به آبله ممکن نمی باشد. چرا که اگر چنین فردی پیدا شود، قبل از هر چیز سازمان جهانی بهداشت وی را شناسائی کرده و قرنطینه می نماید و بعد از اتمام دوره ی واگیری نیز بر روی او مطالعه می نماید. بدین ترتیب این شخص با توجه به محدودیت های ایجادشده، بعید است که بتواند فعالیت سیاسی خاصی انجام دهد. افراد آبله رو که قبل از این تاریخ مبتلا شده اند نیز بسیار کم تعداد و عموماً پیر می باشند و از کار افتاده هستند. بنابراین آبله رو بودن سفیانی علاوه بر ضعف سند، کمی بعید به نظر می رسد. گرچه ممکن است سفیانی
قبل از این تاریخ به دنیا آمده باشد، اما از آن تاریخ به بعد، پیدا کردن یک فرد مبتلا به آبله ممکن نمی باشد. چرا که اگر چنین فردی پیدا شود، قبل از هر چیز سازمان جهانی بهداشت وی را شناسائی کرده و قرنطینه می نماید و بعد از اتمام دوره ی واگیری نیز بر روی او مطالعه می نماید. بدین ترتیب این شخص با توجه به محدودیت های ایجادشده، بعید است که بتواند فعالیت سیاسی خاصی انجام دهد. افراد آبله رو که قبل از این تاریخ مبتلا شده اند نیز بسیار کم تعداد و عموماً پیر می باشند و از کار افتاده هستند. بنابراین آبله رو بودن سفیانی علاوه بر ضعف سند، کمی بعید به نظر می رسد.

 

2 – نام سفیانی: احتمالاً اولین عبارتی که درباره ی نام سفیانی به ذهن خوانندگان محترم وبلاگ می رسد، این است که نام وی « عثمان بن عنبسه » است. اما نکته ی مهم اینجا است که هیچ یک از روایاتی که درباره ی نام سفیانی بیان شده است، از نظر سند قوی نیستند و این روایات همگی ضعیف می باشند؛ (55) بنابراین برخلاف تصور، روایاتی که پیرامون نام سفیانی بیان شده اند و نام او را عثمان بن عنبسه دانسته اند، صحیح نمی باشند. (56)





صفحه ای از کتاب "سفیانی و نشانه های ظهور" نوشته شده توسط « محمد فقیه » که در آن، نویسنده به ضعیف بودن روایاتی که به نام سفیانی می پردازند و به خصوص آن هایی که نام وی را "عثمان بن عنبسه" دانسته اند، اشاره نموده است.


البته اگر بحث ضعف روایات را کنار بگذاریم، علاوه بر عثمان بن عنبسه، در برخی از روایات نام سفیانی « عبدالله » ذکر شده است که اگر قرار باشد بحث سند روایات را کنار بگذاریم، این اسم بر پادشاه اردن مطابقت دارد. (56) البته روایتی دیگر نیز در این زمینه نقل شده است که در طی آن معصوم (ع) از ذکر نام سفیانی خودداری کرده اند. این روایت که سند آن نیز ضعیف می باشد به شرح زیر است: (57)

 

« در کمال الدین با سند ضعیف به کوفی از عبدالله بن منصور نقل شده است که او گفت:

 

از اباعبدالله (ع) در مورد نام سفیانی سوال کردم؛ ایشان فرمودند: با اسم او چه کار دارید؟ آنگاه که گنج های مناطق پنج گانه ی شام (دمشق، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین) را به دست آورد، آنگاه منتظر فرج باشید.


عرض کردم آیا او 9 ماه پادشاهی می کند؟ فرمود: نه؛ 8 ماه تمام حکومت می کند، نه 1 روز بیشتر. » (58)


به این ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، نمی توان بر طبق روایات موجود، اطلاعات مناسبی پیرامون نام سفیانی به دست آورد. البته در بعضی از روایات، نام او عبدالله و در برخی دیگر عثمان بن عنبسه ذکر شده است؛ اما در هر حال به دلیل ضعف سند این روایات، هیچ کدام از آنها قابل اعتنا نیستند.


3 – نسب سفیانی: مطابق روایات اسلامی، سفیانی از نسل ابوسفیان و متعلق به خاندان بنی امیه است. (59) در واقع لقب سفیانی که به این انسان سفاک اطلاق می شود نیز به سبب انتساب وی به ابوسفیان بر وی نهاده شده است. انتساب سفیانی به ابوسفیان مورد اتفاق نظر همه ی دانشمندان اسلامی است. (60) در این رابطه روایات متعددی نیز وجود دارند که یکی از آنها روایت زیر است:

 

« امام محمد باقر (ع) فرمودند:


سفیانی از فرزندان خالد پسر یزید پسر ابوسفیان است. » (61)

 

روایت زیر نیز مضمونی مشابه دارد:

 

« از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود:


ما و ابوسفیان دو خاندانیم که دشمنی ما بر سر خداست. ما گفتیم خداوند راست گفت و آنها گفتند خدا دروغ گفت. ابوسفیان به جنگ پیامبر (ص) برخاست و معاویه فرزند ابوسفیان به جنگ علی بن ابی طالب (ع) رفت و یزید پسر معاویه به نبرد با حسین بن علی (ع) پرداخت و سفیانی به مصاف با قائم (عج) برخیزد.» (62)

 

اما مسئله ی فوق چه ارتباطی با عبدالله پادشاه اردن دارد؟

 

همان گونه که در ابتدای مقاله نیز ذکر کردیم، برخلاف ادعای خاندان سلطنتی اردن که کشور خود را اردن هاشمی می نامند و خود را به خاندان پیامبر (ص) منتسب می نمایند، شواهد بسیاری وجود دارد که نشان می دهد این ادعاها دروغ بوده و شجره نامه ی آنها جعلی می باشد؛ بسیاری از مورخان و کارشناسان علوم سیاسی معتقدند که نسب این خاندان جعلی بوده و پادشاهان این سلسله از این نسب جعلی در جهت مشروعیت بخشیدن به اعمال خود استفاده می کنند. کتاب « ملک عبدالله، بریتانیا و ساخت اردن » نوشته ی خانم مری کریستینا ویلسون استاد دانشگاه ماساچوست آمریکا، بهترین کتابی است که در این زمینه نگاشته شده و نویسنده در آن با استفاده از منابع مهمی همچون اسناد فاش شده ی وزارت کشور و مستعمرات بریتانیا، نسب جعلی خاندان پادشاهی اردن را آشکار نموده است. (63)

 

حال با توجه به اینکه خاندان پادشاهی اردن از خاندان بنی هاشم نیستند، متعلق به کدام قبیله ی قریش می باشند؟

 

انتساب خاندان سلطنتی اردن هاشمی به قبیله ی قریش تا حد زیادی تأیید می شود. چرا که شریف حسین جد ملک عبدالله و بنیان گذار این خاندان سلطنتی، متعلق به خاندان شریف های حجاز بوده و خاندان شریف یکی از خاندان های قدیمی شهر مکه می باشد (64) و از آنجا که بسیاری از ساکنین قدیمی مکه متعلق به خاندان قریش می باشند، به احتمال زیاد خاندان شریف نیز متعلق به قبیله ی قریش می باشد.


با توجه به اینکه سیادت خاندان شریف و خاندان پادشاهی اردن تا حد زیادی رد می شود، به احتمال زیاد خاندان پادشاهی اردن متعلق به یکی دیگر از طوایف قبیله ی قریش می باشد.

 

اما نکته ای که درباره ی خاندان شریف حسین و خاندان پادشاهی اردن عجیب به نظر می رسد، این است که رنگ قرمز به عنوان نماد خاندان شریف حسین و خاندان پادشاهی اردن برگزیده شده است و حتی مطابق دیکشنری Islamica، رنگ قرمز موجود در پرچم کشور اردن و بسیاری از دولت های عربی منطقه، منبعث از پرچم قرمز خاندان شریف حسین می باشد که برای اولین بار توانست سرزمین های عربی را از عثمانی مستقل کند. (65)


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۳ ، ۱۲:۰۰
Seyed Meisam Jasemi