مهدویت و آخرالزمان

مقالاتی در رابطه با مهدویت و آخرالزمان

مهدویت و آخرالزمان

مقالاتی در رابطه با مهدویت و آخرالزمان

مهدویت و آخرالزمان

با عرض سلام و احترام خدمت شما خوانندگان محترم این وبلاگ.

هدف از ایجاد این وبلاگ گردآوری مقالات و مطالبی که در رابطه با مهدویت و آخرالزمان در صفحات مختلف منتشر شده است آنهم با ذکر منبع آن مطلب می باشد .

"طریحى" در منتخب از "سلیمان ابن اعمش" نقل می کند که گفت من در کوفه منزلی داشتم و در همسایگى من شخصى بود که با او مأنوس بودم و نزد او می رفتم و با وى صحبت می کردم، یک شب جمعه ای به منزل او رفتم و در بین صحبت ها به او گفتم درخصوص زیارت امام حسین (علیه السلام) چه نظری داری؟ جواب داد که بدعت است و هر بدعت ضلالت است و پیرو ضلالت در آتش خواهد بود.

"سلیمان" گوید من غضبناک شدم و از نزد او برخاسته و بیرون آمدم و با خود گفتم که وقت صبح می روم و او را قدرى نصیحت می کنم و از فضایل زیارت امام حسین (علیه السلام) براى او نقل می کنم اگر قبول نکرد و بر اعتقاد خود باقى ماند او را می کشم.

"سلیمان" گوید: صبح به در خانه او رفتم و دق الباب نمودم و او را صدا کردم. همسرش جواب داد که دیشب عازم کربلا شد و به زیارت آن حضرت رفت. سلیمان گوید من هم عازم کربلا شدم و وقتى که به زیارت قبر مطهر مشرف شدم دیدم که او سر به سجده گذاشته و در سجده اش گریه می کند و دعا می نماید و از خدا طلب مغفرت می نماید. بعد از مدتى که سر از سجده برداشت مرا نزد خود دید. گفتم اى شیخ دیشب تو می گفتى زیارت امام حسین (علیه السلام) بدعت است و هر بدعت ضلالت و هر پیرو ضلالت در آتش خواهد بود و حال خودت آن حضرت را زیارت می کنى؟

گفت اى سلیمان مرا ملامت مکن، شب گذشته در خواب شخص جلیل القدرى را در کمال بزرگى و جلال و کمال و بهاء دیدم که قادر به وصف او نیستم. دور او را جماعتى گرفته بودند و با سرعت او را می آوردند و در پیش روى او سوارى بود که تاجى بر سر نهاده بود که چهار رکن داشت و در هر رکن جواهرى بود که از مسافت سه روزه می درخشید.

به یکى از خدام او گفتم این شخص کیست؟ گفت محمد مصطفى (صلى الله علیه و آله) گفتم این دیگرى کیست؟ گفت على مرتضى (علیه السلام) وصى رسول خدا. پس از آن نگاه کردم شترى از نور دیدم که روی آن هودجى از نور بود و در میان وى دو نفر نشسته و آن ناقه میان زمین و آسمان طیران می کرد. پرسیدم این شتر براى کیست؟ گفت براى خدیجه کبرى و فاطمه زهرا (علیهما السلام). گفتم این جوان کیست؟ گفت حسن بن على (علیه السلام).

پس از آن نزد هودج فاطمه زهرا (علیها السلام) رفته، دیدم که رقعه هایى نوشته شده از آسمان نازل می شود. پرسیدم اینها چیست؟ گفت این رقعه هایى است که در آنها برات آزادى از آتش براى کسى که امام حسین (علیه السلام) را در شب جمعه زیارت کند نوشته شده است، من هم رقعه اى طلب نمودم، به من گفتند تو می گویى زیارت امام حسین (علیه السلام) بدعت است تا تو به زیارت آن حضرت مشرف نشوى از این رقعه ها به تو نمی رسد.

وقتی از خواب بیدار شدم، سریع عازم زیارت قبر آن حضرت شدم و از این قبر جدا نمى شوم تا جان از تنم بیرون رود.

{ از کتاب شرح زیارت عاشورا، اثر حضرت آیة الله حاج سید احمد میرخانی }


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۹/۲۲
Seyed Meisam Jasemi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی