مهدویت و آخرالزمان

مقالاتی در رابطه با مهدویت و آخرالزمان

مهدویت و آخرالزمان

مقالاتی در رابطه با مهدویت و آخرالزمان

مهدویت و آخرالزمان

با عرض سلام و احترام خدمت شما خوانندگان محترم این وبلاگ.

هدف از ایجاد این وبلاگ گردآوری مقالات و مطالبی که در رابطه با مهدویت و آخرالزمان در صفحات مختلف منتشر شده است آنهم با ذکر منبع آن مطلب می باشد .

رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله

يكشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۱۶ ب.ظ

اگر چه در تقویم ماه صفر، حوادث متعددی وجود دارد؛ ولی تنها رحلت جانگداز خاتم انبیا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله مرتبط با آیات قرآن است. آن حضرت دوشنبه 28 ماه صفر سال دهم هجری، در سن 63 سالگی دار فانی را وداع گفت و امّت اسلام را در غم خود داغدار کرد.

در پنج سوره از سوره های قرآن، سخن از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله به میان آمده است که از میان آنها سه سوره «انبیاء»، «زمر» و «طور» در مکه و دو سوره «آل عمران» و «نصر» در مدینه نازل شده‌اند.

در این مقاله، آیات مذکور، در سه بخش به طور اختصار مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

الف. سه سوره مکی؛ب. سوره آل‏عمران؛ج. سوره نصر و رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله.

الف. سه سوره مکی


مشرکان مکه برای جلوگیری از پیشرفت اسلام، اقدامات گوناگونی انجام می‌دادند؛ حتّی گاهی نسبت هایی از قبیل ساحر و جادوگر، مجنون، کاهن و شاعر به پیامبر صلی الله علیه و آله می ‌دادند. وقتی نتوانستند با این نسبت های ناروا جلوی تبلیغ پیامبر صلی الله علیه و آله را بگیرند، ناچار شدند خودشان را این‌گونه تسلّی بدهند که منتظر مرگ او می ‌شویم و با مرگش همه چیز تمام می‌ شود؛ هم ما راحت می ‌شویم، هم بت هایمان از طعنه ‌های او نجات می‌ یابند. (1) همچنان ‌که قرآن کریم در سوره طور به این موضوع اشاره کرده، می‌ فرماید: «فَذَکِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِکاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ * أَمْ یَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ * قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصینَ»؛ (2) «پس تذکر ده، که به لطف پروردگارت تو کاهن و مجنون نیستی؛ بلکه آنها می ‌گویند: او شاعری است که ما انتظار مرگش را می ‌کشیم! بگو: انتظار بکشید که من هم با شما انتظار می ‌کشم (شما انتظار مرگ مرا، و من انتظار نابودی شما را با عذاب الهی)!»

و در سوره انبیاء ضمن ردّ انتظار مشرکان، قانون کلی آفرینش را بیان فرموده است: «وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ * کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ»؛ (3) «پیش از تو [نیز] برای هیچ انسانی جاودانگی قرار ندادیم [وانگهی آنها که انتظار مرگ تو را می ‌کشند] آیا اگر تو بمیری، آنان جاوید خواهند بود؟! هر انسانی طعم مرگ را می ‌چشد و شما را با بدی ها و خوبی ها آزمایش می‌ کنیم؛ و سرانجام به سوی ما بازگردانده می ‌شوید ».

خداوند در جواب کافران که می‌ گفتند: «نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ»؛ (4) فرمود: «وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ»؛ «ما برای هیچ بشری قبل از تو زندگی جاویدان قرار ندادیم.» تا اینکه کافران تنها منتظر مرگ تو باشند؛ بلکه آنها هم می ‌میرند «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ»؛ (5) «تو می میری و آنها نیز خواهند مرد.» همه می ‌میرند و مرگ مخصوص به تو نیست تا اینکه آنها از مرگ تو خوشحال شوند.


ای دوست بر جنازه دشمن چو بگذری / شادی مکن که بر تو همین ماجرا رود (6)


در جمله «أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ»؛ استفهام انکاری وجود دارد و به تعبیر علامه طباطبایی، فایده آن در این جمله، «قصر قلب» (7) است؛ یعنی آن کس که می‌ گوید «نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ» خیال می ‌کند که مرگ فقط مخصوص توست،‌ و اگر تو بمیری او با خیال راحت زندگی جاویدانه خواهد داشت؛ در حالی که چنین نیست و همه می‌ میرند «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» (8) و این دنیا خانه گرفتاری و امتحان است و پایان آن مرگ و رجوع به پیشگاه پروردگار و دیدن جزای اعمال و گرفتن نتیجه امتحان. (9)


ب. آل عمران و آیات مربوط به جنگ احد

وقتی در جنگ احد، پیامبر اسلام مجروح شد؛ و حتی پیشانی و دندان آن حضرت شکست، «مصعب بن عمیر» که شباهت زیادی به پیامبر صلی الله علیه و آله داشت به شهادت رسید، دشمنان خیال کردند که خود پیامبر کشته شده است و این خبر را با صدای بلند اعلام کردند.

انتشار این خبر، در میان مسلمانان تزلزل عجیبی ایجاد کرد، جمعی هراسان شده، از میدان جنگ خارج می ‌شدند؛ حتّی بعضی در این فکر بودند که با کشته شدن پیامبر از آئین اسلام برگردند و از سران مشرکان امان بخواهند؛ اما در مقابل آنها اقلیتی فداکار و پایدار استقامت کردند.

به زودی روشن شد که پیامبر صلی الله علیه و آله زنده است و این خبر اشتباه یا دروغ بوده،‌ در این مورد آیه زیر نازل شد و دسته اول را سخت نکوهش کرد: (10) «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرینَ»؛ (11) «محمد صلی الله علیه و آله فقط فرستاده خداست و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند. آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمی‌ گردید [و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیت و کفر بازگشت خواهید نمود]؟! و هر کس به عقب بازگردد، هرگز به خدا ضرر نمی‌ زند، و خداوند به زودی شاکران [و استقامت‏ کنندگان] را پاداش خواهد داد».


اصناف مردم در آزمون جنگ اُحد

در جنگ احد، سپاه اسلام چند گروه شدند که به سه طایفه از آنها اشاره می ‌شود:

  1. منافقانی که کفر باطنی آنها ظهور کرد: «وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ»؛ (12) «گروهی در فکر جان خویش بودند؛ آنها گمان های نادرستی ـ همچون گمان های دوران جاهلیت ـ درباره خدا داشتند.» اینان تنها به فکر خودِ حیوانی بودند؛ زیرا خود انسانی را فراموش کرده بودند: «نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»؛ (13) «خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به «خود فراموشی» گرفتار کرد».
  2. مسلمانانی که ضعف ایمانشان آشکار شد. این گروه که بر اثر همراهی با پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله رابطه خود را با سران شرک، مانند ابو سفیان تیره کرده بودند، تأسّف می‌ خوردند. خدای سبحان درباره اینان که به سبب ضعف ایمان از میدان جنگ گریخته بودند، می ‌فرماید: «إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى‏ أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فی‏ أُخْراکُمْ فَأَثابَکُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِکَیْلا تَحْزَنُوا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا ما أَصابَکُمْ وَ اللَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»؛ (14) «به خاطر بیاورید هنگامی را که از کوه بالا می ‌رفتید؛ و [جمعی در وسط بیابان پراکنده شده و از شدت وحشت] به عقب‏ ماندگان نگاه نمی ‌کردید و پیامبر از پشت سر، شما را صدا می ‌زد. سپس اندوه ها را یکی پس از دیگری به شما جزا داد. این به خاطر آن بود که دیگر برای از دست رفتن [غنایم جنگی] غمگین نشوید، و نه به خاطر مصیبت هایی که بر شما وارد می ‌گردد. و خداوند از آنچه انجام می ‌دهید، آگاه است».
  3. مسلمانان ثابت قدمی که برای رضای خدا جنگیدند و تا پایان آن استقامت ورزیدند. شمار این گروه که امیر مؤمنان علیه السلام در میان آنان می ‌درخشید، بسیار اندک بود و خداوند درباره آنان فرمود: «وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرینَ»؛ (15) به زودی خداوند پاداش انسان های شاکر را می‏ دهد».

یکی از این مسلمانان ثابت قدم و فداکار «انس بن نضر» ـ عموی انس بن مالک ـ بود. وقتی او متوجه شد که «عمر بن خطاب» و «طلحة بن عبید الله» با تعدادی از مهاجرین و انصار دست از جنگ کشیده و دست روی دست گذاشته‌ اند پرسید: چرا دست از جنگ کشیده ‌اید؟ گفتند: رسول خدا صلی الله علیه و آله کشته شده است! گفت: بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله، شما می ‌خواهید زندگی کنید؟ پس بهتر آن است که شما هم در همان راهی که او کشته شد، کشته شوید! سپس به دشمن حمله کرد و مردانه جنگید تا به شهادت رسید. (16).

 

فنا و زوال ‏ناپذیری نبوت

پاسخ شبهه منافقان (که می ‌گفتند: اگر او پیامبر بود، کشته نمی ‌شد) این است که پیامبر صلی الله علیه و آله نیز هم شخصیتی حقیقی دارد و هم شخصیتی حقوقی. از جهت شخصیت حقیقی، مانند دیگران است که قانون طبیعت بر ایشان جاری است: «یأکُلُ الطَّعَامَ وَیَمْشِی فِی الأسْوَاقِ»؛ (17) «غذا می‌خورد و در بازارها راه می ‌رود.» و سرانجام نیز رحلت می ‌فرمایند؛ اما شخصیت حقوقی آن حضرت که با عنوان «رسالت و نبوت» معروف است، هرگز نمی ‌میرد و از آسیب و زوال محفوظ است، همان ‌گونه که اصل مکتب و خطوط کلی رسالت انبیای پیشین علیهم السلام نزد موحدان و مؤمنان به وحی و نبوت محفوظ است و دین هیچ پیامبری با ارتحال وی از بین نرفته و تنها فروع آن با آمدن پیامبر جدید و آوردن شرعه و منهاج تازه متحول شده است. (18)

درسی را که این آیه درباره مبارزه با فردگرایی می ‌دهد، درسی برای همه مسلمانان در همه قرون و اعصار است . مسلمانان باید از قرآن بیاموزند که مسائل هدفدار هرگز نباید قائم به شخص یا اشخاص باشد؛ بلکه باید بر محور سلسله اصول و تشکیلات ثابتی دور بزند که با تغییر افراد یا مرگ آنان ـ حتّی اگر پیامبر بزرگ خدا صلی الله علیه و آله باشد ـ آن کار تعطیل نگردد. اصولاً رمز بقای یک مذهب و یا تشکیلات همین است؛ بنابراین برنامه ‌ها و تشکیلاتی که قائم به شخص هستند ناسالم و غیر‏طبیعی بوده، به زودی متلاشی خواهند شد. (19)

خلاصه آنکه زوال حیات ظاهری پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، در زوال دین سهمی ندارد و دین حق با موت پیام‏ آور آن و نیز با هیچ رخداد تلخ دیگری زوال نمی ‌پذیرد و آسیب نمی ‌بیند؛ زیرا حق از زوال مصون است. همچنان‌ که مولوی به این حقیقت اشاره کرده است:


مصطفی را وعده داد الطاف حق

گر بمیری تو نمیرد این سبق

من تو را اندر دو عالم رافعم

طاغیان را از حدیثت رافعم

رونقت را روز روز افزون کنم

نام تو بر زر و بر نقره زنم

منبر و محراب سازم بهر تو

در محبت قهر من شد قهر تو

تا قیامت باقیش داریم ما

تو مترس از ترس دین ای مصطفی

هست قرآن تو را همچون عصا

کفرها را درکشید چون اژدها

تو اگر در زیر خاکی خفته‌ ای

چون عصایش دان تو آنچه گفته‌ ای

گرچه باشی خفته تو در زیر خاک

چون عصا آگه بود آن گفت پاک (20)


ج. سوره نصر و رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله

در سوره «نصر» - به قرینه حدیث مربوط به آن – اشاره ‌ای به رحلت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله شده است؛ چون یکی از نام های آن، سوره «تودیع» (خدا حافظی) است؛ چرا که در آن به ‌طور ضمنی از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله خبر داده شده است.

طبرسی از مقاتل نقل کرده است: «هنگامی که این سوره نازل شد و پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله آن را بر یاران خود تلاوت کرد، همگی خوشحال و خوش دل شدند؛ ولی وقتی «عباس» عموی پیامبر آن را شنید، گریه کرد. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای عمو! چرا گریه می‌کنی؟

عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله! گمان می ‌کنم خبر رحلت شما در این سوره داده شده است! حضرت فرمود: مطلب همان‏ گونه است که تو می ‌گویی. و پس از آن پیامبر دو سال زندگی کرد؛ ولی کسی او را خوشحال و خندان ندید. (21)

در اینکه از کجای این سوره چنین مطلبی استفاده می ‌شود، در حدیث چیزی نیامده است و مفسران قرآن نیز نظریه‌ های مختلفی داده‌اند.

ظاهر آیات سوره نیز بشارت از فتح و پیروزی است؛ چون می‌ فرماید:

  1. «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ»؛ «هنگامی که یاری خدا و پیروزی فرا رسد».
  2. «وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی‏ دینِ اللَّهِ أَفْواجاً»؛ «و ببینی مردم گروه گروه وارد دین خدا می‌ شوند».
  3. «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً»؛ ]»به شکرانه این نعمت بزرگ] پروردگارت را تسبیح و حمد کن و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبه‌ پذیر است».

در ظاهر آیات این سوره اشاره‌ای به رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله نشده است؛ اما اینکه عباس، این مفهوم را از کجای سوره فهمید که مورد تأیید پیامبر صلی الله علیه و آله هم قرار گرفت.

مرحوم طبرسی، دو احتمال نقل کرده است:

  1. «از دیدگاه برخی، مفهوم آیه «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً» این است که: ای پیامبر! اینک به ستایش پروردگارت نیایشگر باش و از او آمرزش بخواه؛ چرا که توبه زودی به دیدار حق خواهی شتافت و همان‏ سان که همه پیامبران جهان را بدرود گفتند، تو نیز بدرود خواهی گفت.

افزون بر این، مثال مشهوری است که: «عِنْدَ الْکَمَالِ یَرْقَبُ الزَّوَالِ؛ با رسیدن به اوج کمال باید در انتظار زوال بود.» شاعر در این مورد گفته است:

اِذَا تَمَّ اَمْرٌ بَدَانَقْصُهُ / تَوَقَّعْ زَوَالاً اِذَا قیِلَ تَمَّ

«هنگامی که کاری به پایان رسید، کاستی آن آشکار می‌ گردد، و آنگاه که گفته شد کار تمام است، در انتظار زوال آن باش».

  1. گروهی گفته ‌اند: خدای سبحان، در این سوره، پیامبر را به تجدید عهد توحیدی با خدا و طلب آمرزش فرمان داده است و عمل به این فرمان ها، آخرین تلاش یک بنده با اخلاص در آستانه کوچ از این سرای فانی به عالم باقی می ‌باشد.» (22)

علامه طباطبایی احتمال زوال را نقل کرده است. (23) مراغی نیز می ‌گوید: «پیامبر صلی الله علیه و آله از این سوره فهمید که کار تمام شده و وظیفه ‌ای باقی نمانده جز اینکه بایدبه رفیق اعلی بپیوندد.» (24)

در تفسیر نمونه آمده است:

«این مفهوم (پایان عمر پیامبر) ظاهراً از اینجا استفاده شده که این سوره دلیل بر آن است که رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله به پایان رسیده، و آیین او کاملاً تثبیت شده است. و معلوم است در چنین حالتی، انتظار رحلت از سرای فانی به جهانی باقی، کاملاً قابل پیش‌ بینی است.» (25) البته این نظریه نیز با همان احتمال اول منقول از «مجمع البیان» و «المیزان» و سخن مراغی سازگار است.

و امّا اینکه منظور از فتح و پیروزی بزرگی که در این سوره بشارت آن داده شده،‌ کدام است؟ باید گفت: «فتح مکه» است؛ گرچه در اسلام فتوحات زیادی رخ داد؛ ولی فتحی که با مشخصات فوق تطبیق کند، تنها فتح مکه می ‌باشد که بنیان شرک را از «جزیرة العرب» ریشه ‌کن کرد. (26)

 

سه دستور مهم بعد از پیروزی

در آخرین آیه این سوره، سه دستور مهم به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله- و طبعاً به همه مؤمنان – می ‌دهد که در حقیقت شکرانه ‌ای برای این پیروزی بزرگ، و واکنش مناسبی در برابر این نصرت الهی است: دستور به «تسبیح» و «حمد» و »استغفار».

«تسبیح» به معنی منزه شمردن خداوند از هرگونه عیب و نقص است، و «حمد» برای توصیف او به صفات کمالیه و «استغفار» در برابر نقصان ها و تقصیرهای بندگان از خدا.

این پیروزی بزرگ سبب شد که افکار شرک‏آلود زدوده شود،‌ کمال و جمال خداوند ظاهرتر گردد، و گم‏ کرده راهان به سوی حق باز گردند.همچنین سبب شد که افراد گمان نکنند خداوند یارانش را تنها می ‌گذارد (پاکی از این نقص) و نیز بدانند که خداوند بر انجام وعده‌ هایش توانا است (موصوف بودن به این کمال) و نیز بندگان به نقص خود در برابر عظمت او اعتراف کنند (طلب مغفرت).

به‏ علاوه ممکن است به هنگام پیروزی، واکنش های نامطلوبی در انسان پیدا شود و گرفتار «غرور و خود برتر بینی» گردد، و یا در برابر دشمن دست به «انتقام جویی و تصفیه حساب شخصی»‌ زند، این سه دستور به او تعلیم می‌ دهد که در لحظه حساس پیروزی به یاد صفات جلال و جمال خدا بیفتد، همه چیز را از او بداند، و در مقام استغفار برآید تا هم غرور و غفلت او زایل گردد،‌ و هم از انتقام جویی برکنار ماند. (27).


دعای پیامبر صلی الله علیه و آله پس از نزول سوره نصر

از «ابن مسعود» نقل شده است که: «پیامبر اسلام، پس از نزول این سوره، این دعا را بسیار می‌خواند: «سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ‏؛ (28) پاک و منزهی تو ای خدا! بار پروردگارا حمد برای توست، بار خدایا! مرا مورد مغفرت خود قرار ده، به‏درستی که تو بهترین توبه پذیر و مهربانی».

و از «امّ سلمه» نقل شده است که: «پیامبر در اواخر عمر شریفش به هنگام حرکت و توقف و ایستادن و نشستن و برخاستن این دعا را زمزمه می ‌کرد: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ، أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ اِلَیْهِ؛ پاک و منزه است خدا و به حمدش سزاوار و از خدا طلب آمرزش می‏کنم و به سوی او باز می ‏گردم».

راز آن را پرسیدم، فرمود: این نیایش به من دستور داده شده است. آنگاه این سوره را تلاوت کرد.» (29).


اولین و آخرین سوره

در روایتی از امام رضا علیه السلام نقل شده است: «اولین سوره «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اقْرَأ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ» (سوره علق) و آخرین سوره «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ» بود که بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد.

علامه طباطبایی پس از نقل این روایت، می‌ گوید: شاید منظور روایت این باشد که آخرین سوره‌ای که به ‌طور کامل نازل شده است، این سوره است.» (30)

خدایا! ما را در زمره یاران راستین پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله قرار ده.


پی نوشت:

  1. ر.ک: اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیّب، تهران، کتابخانه اسلام، ج 9، ص172، و حجت التفاسیر، سید عبد‏الحجة بلاغی، چاپخانه حکمت، قم، ج 6، ص 50، و التفسیر الحدیث، محمد عزّه دروزه، قاهره، دار الغرب الاسلامی، چاپ دوم، 1421 قمری، ج 4، ص323 و 324.
  2. طور / 29 – 31.
  3. انبیاء / 34 و 35.
  4. طور / 30، «انتظار مرگ او را می‌ کشیم«.
  5. زمر / 30.
  6. المیزان، علامه طباطبایی، بیروت، مؤسسة اعلمی، چاپ دوم، 1392 قمری، ج 14، ص 284.
  7. قصر قلب، اصطلاح ادبی است که در علم معانی به کار می‌ رود و به معنای واژگون کردن و برعکس ساختن است. این تعبیر هنگامی به کار می‌آ ید که مخاطب، به عکس حکمی که شما اثبات کرده‌اید، باور داشته باشد. مثل: «ما سافر الا علیّ» این مثال در ردّ کسی گفته می ‌شود که گمان می ‌کند: خلیل مسافر است، نه علی و شما با این کلام، اعتقاد او را واژگون و برعکس، می ‌سازید. (جواهر البلاغه، احمد هاشمی، ترجمه حسن عرفان، قم: نشر بلاغت، چاپ یازدهم، 1388 شمسی، ص 335 و 336).
  8. آل عمران / 185 و انبیاء / 35.
  9. المیزان، ج 14، صص 284 – 285.
  10. ر.ک: مجمع البیان، امین الاسلام فضل بن حسن طبرسی، بیروت،‌ مؤسسة اعلمی، چاپ دوم، 1425 قمری، ج 2، ص 403 – 406؛ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، تهران،‌ دار الکتب الاسلامیة،‌ چاپ سی و پنجم، 1383 شمسی، ج 3، ص 136  و 137.
  11. آل عمران / 144.
  12. آل عمران / 154.
  13. حشر / 19.
  14. آل عمران / 153.
  15. تسنیم تفسیر قرآن کریم، جوادی آملی، قم، مرکز اسراء، چاپ اول، 1387 شمسی، ج 15، ص 668 ـ 669.
  16. المیزان، ج 4، ص 37، به نقل از سیره ابن هشام.
  17. فرقان/7.
  18. تسنیم تفسیر قرآن کریم، ج 15، ص 658 و 663.
  19. تفسیر نمونه، ج 3، ص 139.
  20. مولوی.
  21. مجمع البیان، ج 10، ص 467 و جوامع الجامع، طبرسی، بیروت، دار الاضواء، چاپ اول، 1405 قمری، ج 2، ص 898 و المیزان، ج 20، ص 532.
  22. مجمع البیان، ج 10، ص 467.
  23. المیزان، ج 20، ص 532.
  24. تفسیر مراغی، احمد مصطفی مراغی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا، ج 18، ص 260.
  25. تفسیر نمونه، ج 27، ص 395.
  26. المیزان، ج 20، صص 530 ـ 531.
  27. تفسیر نمونه، ج 27، ص 399 و 400.
  28. مجمع البیان، ج 10، ص 467.
  29. همان، ص 468 و المیزان، ج 20، ص 532.
  30. المیزان، ج 20، ص 532 و 533.

 

محمد اسماعیل نوری

http://www.mouood.org

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۹/۳۰
Seyed Meisam Jasemi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی